رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

با سلام

بزرگواری خواستند از مهمون جدید که عشق باباش هست بیشتر بگم.

1. اول اینکه میگند دختر یه چیز دیگه است، واقعا درسته و این مهر و محبت قابل توصیف و تعریف نیست که من بخوام توضیح بدم.

2. خدا رو شکر هیچ مشکلی نداره و از همه جهت رشد خوب . طبیعی داره.

3. ماشالله خیلی خوشگل و نازه و لپی داره که آدمو دیونه میکنه .البته چشم هاش مثل آقا زاده درشت نیست که بعضا سرکار همسر ناشکری میکنه که میگم خدا رو شکر کن مشکل دیگه ای نداره و الحمدالله زیباست. خوشگل هم نبود مهم نبود و نعمت خداست که داده و باید شکرگزار بود.

4. هر روز که از سرکار میام نیم ساعتی بغلمه و تا میتونم بوسش میکنم تا سیر بشم که نمیشم.

5. خدا رو شکر خیلی آرومه و آرامش عجیبی داره . تا حالا گریه جدی نداشته و فقط وقتی شیر میخواد کمی نق میزنه تا متوجه بشیم. سرکار همسر میگفت تو جمع دوستانه که میرم همه میگند چقدر آرومه و چکار کردی که اینطور شده.

6. نمیدونم چرا اما سر این بچه بیشتر ذوق داریم و سرکار همسر میگفت گویا بچه اولمونه.

7. به همین مقدار که به عشقم محبت میکنم به آقازاده جانمم محبت میکنم تا حسودی نکنه و اگه یه دست روی دخترم میشکم دو دست روی آقا زاده میکشم. و اونم خیلی دوستش داره و اصلا حسودی نمیکنه.

8. کاش ظرفیت در زن و مرد و جامعه بود و زیاد می شد بچه اورد. نعمتیه در زندگی و هر چه بیشتر هم باشه بهتر.

9. بچه تنوع خوبی شده و حال سرکار همسر نسبت به قبل کمی بهتره.

دیگه همین.

راستی این عکس که گذاشتم دختر نازنم نیستا.

۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۳ ، ۰۰:۵۸
مرد تنها


با سلام

قبل از اینکه دختر نازم به دنیا بیاد بحث بود که مهمانی بدیم یا نه و من چون اخلاق سرکار همسر رو میدونستم گفتم من مشکلی ندارم و حاضرم مهمونی بدیم.

سرکار همسر که با مادر و خواهرش مشورت کرده بود گفته بودند لاز نیست و اون هزینه رو بده برای بچه طلا بخر و بنداز دستش و خلاصه تصمیم نهایی خودش مهمون نگرفتن شد که منم گفتم تصمیم خوبیه بجای خرج کردن برای دیگران همون رو تبدیل به طلا کنی بد نیست.

اما وقتی تو این مدت از اقوام و آشناها کسی بچه دار شد و مهمونی داد سرکار همسر دیگه اعصاب براش نمی موند و شروع میکنه به دعوا و غرر زدن که چرا به بچه خودمون ارزش قائل نشدیم و مهمونی ندادیم؟ مگه بچه ما چی کم داره و ...؟

میگم خب من که گفتم مشکلی ندارم و مهمونی نگیر خودت نخواستی. میگه نه تو نخواستی و ... میگم ناراحتید دلیل نمیشه دروغ بگی یا حقیقت رو منکر بشی.

میبینید منطق رو؟


این مهمونی و قربانی دادن برای بچه هم معظلی شده هااااا . 99 درصد هم فقط علت چشم و هم چشمیه. بعدا میگن چرا بچه زیاد بیاریم و خرجی زیاد شده و نمیرسونیم و ...

انقدر از این رسم های بیخود درست کردید شما خانم ها که الان همجنس های خودتون موندند خونه و شوهر براشون نیست. چون جرات ندارند ازدواج کنند با این همه توقعات.

بیخیال ادامه بدم دعوا میشه.

۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۳ ، ۲۱:۴۶
مرد تنها

با سلام

بعد از غیبت کمی طولانی دوباره اومدم. حتما خیلی از خوانندگان وب دیگه رفتند و بر نمیگردند. در هر حال ببخشید دوست نداشتم اینطور بشه اما وقتی یه مدت نباشی دیگه برگشتن سخته و امروز فردا کردن باعث میشه تنبل بشیم.

نظرات رو هم حدود 100 تایی بود همگیش رو جواب دادم و تایید کردم و راحت شدم که چیزی نمونده.

خوشگل بابا بحمدالله دو ماهه شده و با دعای شما خوبان حالش خوبه.

سرکار همسر هم بد نیستند و تمام تلاشم رو کردم افسردگی بعد زایمان نگیره که بحمدالله نگرفتند.

هر چند یه بار عصبی میشند و ... اما خب شیر میدند و شب ها بی خوابی می کشند و شاید طبیعی باشه و من درک میکنم و تا میتونم تلاش میکنم در مقابل عصبانیت هاش حرفی نزنم و سکوت کنم.

زندگی هیچ وقت بدون سختی نیست و باید یاد بگیریم به جای فرار از سختی ها بیایم تلاش کنیم تا از این گذر عبور کنیم و آماده سختی های دیگر شویم.

در پناه خدا

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۳ ، ۲۳:۰۰
مرد تنها

با سلام و احترام

امیدوارم حال همه تون خوب و خوش باشه.

ایام شهادت سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو خدمت همه شما تسلیت عرض میکنم.

منو خیلییییییییییییییی خیلیییییییییییی ببخشید بابت این غیبت چند روزه. شکر خدا حالمون خوبه همگی و مشکل خاصی وجود نداره. یک هفته ای بود که مرخصی گرفته بودم و کلا شهرستان بودیم و دسترسی به اینترنت نداشتم و قبل از اون هم درگیر کارها بودم و مشکلات باعث شد نتونم نت سر بزنم.

از لطف همه شما خواهران مهربان ممنون که نگران بودید و واقعا شرمنده اخلاق خوب همه شما شدم. من لایق این مهربانی خواهرانه شما نیستم ولی لطف شماها بحمدالله زیاده.

چند روزه رو چون هیئت و مراسم میرم شاید کمتر سر بزنم اما بعد مفصل میام و مطلب میزارم. نظرات رو هم ان شالله به مرور زمان همه رو تایید میکنم و اگر خیلی ها بی جواب موند ببخشید.

این شب ها هم حتما هیئت و عزاداری میرید پس برای برادرتون دعا کنید و منم حتما دعاگوی همه تون هستم تا ان شالله مشکلاتتون از هر جهتی که هست حل بشه.

التماس دعا

۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۳ ، ۱۰:۲۱
مرد تنها

با سلام به همگی

شکر خدا سرکار همسر دیروز ظهر مرخص شدند و حالشون خوبه و مشکل خاصی وجود نداره که مطمئنا به برکت دعای خیر شما بزرگواران هست.

خوشگل بابا هم شکر خدا صحیح و سالم هست و وزن و قد و ... همگی عایه و بحمدالله خوشگل و ناز هست. یعنی هر کس دیده گفته ماشالله خوشگله. البته مهم سلامتی و عاقبت بخیری هست اما برای دختر زیبایی خیلی مهمه که در عاقبت به خیریش هم تاثیر زیادی داره.

سرکار همسر کمی بهانه می کنند اما خب درکش میکنم و طبیعه و سعی میکنم زیاد کنارش باشم تا ذره ای افسردگی بعد زایمان دچار نشه.

خوشگل بابا خیلی بی آزار و دردسر متولد شد. صبح که سرکار همسر از خواب بیدار شدند گفتند کمی درد دارم اما خیلی جدی نبود گفت برو سرکار و شدید شد خبر میدم. یک ساعت بعد زنگ زد که درد شدیدتر شده و سریع اومدم و رفتیم بیمارستان و گفتند باید بستری بشه و یک ساعت بعد نشد فک کنم که پرستارا بهم خبر دادند بچه به دنیا اومد.(نگاه با ذوق تمام)

با مادرشون تماس گرفتم که ظهر بیان شهر ما و به پرستار گفتم میخوام بچه ام رو ببینم که گفتند ممنوع هست و نمیشه گفتم فقط یه اذان بگم و خلاص که خدا خیرش بده موقعه انتقال به بخش بستری صدام کردند خوشگل بابا رو گرفتم بغل و اذان دادم و جالب اینجا بود که هم زمان با اذان من اذان بیمارستان هم با بلندگو پخش بود.صحنه بسیار زیبا و به یاد ماندی بود.

ان شالله خدا به همه، بچه سالم و صالح و زندگی شاد عنایت کنه.


پ.ن : خیلی از شما خانم ها فکر می کنید در تولد بچه فقط خانم هست که قابل تحسین و تقدیره. بله درسته واقعا درد زایمان و 9 ماه خیلی سخته که بخاطرش حدیث های عجیبی داریم که خودتون میدونید می فاکتوریم.

اما انصاف هم داشته باشید خوبه هااااا چون مردها هم قابل تقدیر و تحسین هستند. بنده خودم این سه روز باور کنید یک ساعت خواب خوب نداشتم و یا سرپا بودم و یا در راه رفت و برگشت بیمارستان.

با این خرج و مخارج هم میدونید که چقدر باید کار و تلاش داشت تا مشکلی بوجود نیاد. پس بدونید مردها هم در این قضیه سهم بزرگی دارند که درست دیده نمی شود.


پ.ن : این یارانه ها رو خبر دارید میدند یا نه؟؟؟ حداقل هزینه مای بی بیش نصفش دربیاد!!!


پ.ن : بین بچه هاتون خیلی اختلاف سنی ایجاد نکنید و حتما اختلاف سنیشون کم باشه که مشکلاتتون خیلی کمتر میشه و خوبه.اونایی هم که از بچه میترسن و یا از بچه زیاد میترسن درست نیست و خدا روی رسونه و بدونید در آینده پشیمون میشید.

زندگی با بچه مثل بدن با روح و زندگی بدون بچه مثل بدون بدون روح و جنازه است.بعلهههههههه

در پناه خدا

۷۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۳ ، ۲۰:۵۳
مرد تنها

با سلام

شکر خدا خوشگل کوچولوی بابا یا به قول بعضی دوستان تیله بابا دو ساعت پیش صحیح و سالم به دنیا اومد.

دیدمش خیلی ناز و خوشگل بود. خودم در گوشش اذان گفتمممممم.

خدایا شکرت.

دعا کنید.

۶۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۳:۳۲
مرد تنها

با سلام

این چند روز سرکار همسر دردهاشون بیشتر شده و سعی میکنم کمکشون کنم. دو سه روز اخیر رو نصف بیشتر روز در بیمارستان بودیم برای نوار قلب و ... اما خبری نبود.

البته من به سرکار همسر گفتم اینها درد زایمان نیست ولی اصرار داشتند که بریم و میرفتیم.

این چند وقته رو غالبا غذای حاضری میخوریم(البته غذای حاضری که غالبا مقوی نیستند بیشتر کباب منظورمه)که هم مقوی باشه و هم وزن بچه بیشتر بشه. و هر روز هم چند نوع میوه رو میخرم تا خوب بخورند که هم خودشون و هم بچه تقویت بشند.

جالب اینجاست که با همه این خرج کردن ها و خریدها(الان همه میگید وظیفتونه) که بله وظیفه است اما ایشون اصلا قدردانی نمیکنه و تا بحثی هم میشه میگند شما هیچ خرج نمیکنی و نمیخری و ...

نمیدونم چرا بعضی از ماها چه خانم چه آقا زبون تشکر کردن رو بلد نیستیم،حالا علت غرور بیخود هست یا چیز دیگه نمیدونم اما خیلی خوبه که وقتی همسر (چه خانم چه آقا) کاری انجام میده ولو کوچیک تشکر خوب بکنی تا هم تشویق بشه هم بدونه کارش ارزش داشته تا روحیه بگیره. خود من هر موقعه سرکار همسر غذای جدید بزاره یا چند روزی رو خوب باشه حتمااااا میگم و تشویق میکنم.

من یه روحیه ای که دارم اینه که قائل هستم پول جمع کردن مادامی که به زندگی لطمه بزنه اصلا ارزش نداره و باید خوب خرج کرد. جالبه بدونید که وقتی خوب تو خونه خرج کنی خدا برکت مال رو هم افزایش میده و بر عکس اگر خساست بخرج بدی خدا کمتر روزی میده که من در زندگی خودم بارها حس کردم.


پ.ن: اینجا خطابم هم به خانم ها بود هم شوهر جان ها که اعتراضات کمی خوابیده شونددددد.( نگاه مظلومانه)

پ.ن: دعا کنید ان شالله خوشگل کوچولوی بابا صحیح و سالم چشم دنیا بگشایند.(نگاه ذوقانه)

۷۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۳ ، ۱۱:۰۲
مرد تنها

با سلام

در پست قبلی خواهر بزرگواری سوالی مطرح کردند که بهتر دیدم جواب رو خود شما بزرگواران بدید و هر کس طبق تجربه و چیزی که فکر میکنه صحیح هست بگند تا تبادل نظری بشه، البته خود خانم ها درست و غلط رو تشخیص باید بدند چون خیلی از نظرات ممکنه کارشناسانه نباشه. منم چیزی بلد نیستم اما لا به لای نظرات هر چی به فکرم رسید عرض میکنم.

اما سوال:

سارا خانم: راستش من بیشتر اینایی(اشاره به پست قبلی)که گفتین رو به مدت 4 سال رعایت کردم. و نتیجه اش این شده که همسرم به شدت توقعش رفته بالا... .
قرار بود خلاصه براتون بگم. ماجرا اینه که من زیادی تلاش کردم قوی باشم، و حالا انگار همسر من یادش رفته زن گرفته! خیلی راحت و بدون کوچکترین مراعاتی با من رفتار می کنه. مثال هاش رو توی وبلاگم می تونین زیاد پیدا کنین.
اما من ابدا دنبال خاله زنک بازی و درد دل و غر زدن نیستم.
من می خوام روابط رو اصلاح کنم و جایگاه واقعی خودم رو توی زندگی پیدا کنم... راهکار می خوام... . عادلانه و منطقی.


پ.ن: بابت خط آخر پست قبلی عذرخواهی میکنم، قبول دارم کارم درست نبوده تذکر زیادی دادند.(نگاه با خجالت)
پ.ن: روز به روز به جمعیت کامنت های پرانتزی افزوده میشه. اگه شکلک بود بعید بود استفاده میکردیم اما پرانتز سنگینتره.(نگاه پرانتزی)
پ.ن: این روزها سرکار همسر بخاطر جدا شدن از جاری سرحال و شاداب شده.

پ.ن: نظر سنجی: آیا با توجه به اینکه مخاطبان غالبا خانم هستند موافقید پست هایی در مورد تذکر به مردان نوشته شود؟ بنظرتون فایده داره وقتی مخاطب ها مرد نیستند؟

۹۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۰۲
مرد تنها

با سلام

یکی از دوستان سوال کردند خانم ها چطور با سیاست و روش های خاص درخواست و مسائلشون رو به شوهر جان خودشون بیان کنند.

بنظرم اولا خود خانم ها باید عامل باشند تا شوهر جان آنها هم عامل باشه. مثلا وقتی همسر شما میگه بریم خونه مادرم شما باید بگی چشم تا فردا اگر شما گفتی بریم فلان جا همسر شما هم بگه چشم. متاسفانه خیلی جاها ما دوست داریم فقط خواسته های خودمون عملی بشه و به گوش کردن که میرسه با دعوا و غرر میخوایم عمل نکنیم.

دوم بدونیم چه زمانی خواسته خودمون رو مطرح کنیم. مثلا آخرای ماه خانم گیر میدند که فلان لباس یا وسیله رو باید بخری! یا تازه از سرکار اومده خسته و خوابش میاد میگه پاشو بریم بازار یا خونه مادرمممممم و ... خب چرا شرایط رو درک نکنیم و طبق اون درخواست نکنیم؟

سوم چیزی نخواید که در توقع شوهرجان شما نباشه مثلا هنوز پول خرید خونه نداره و شما هر روز غرر بزنی که من خونه مستقل میخوام یا خونه بزرگ و ... سعی کنید زمینه های خرید رو ایجاد کنید بعد کمک کنید برای خریدن.

چهار داشتن زیان نرم و مهربان گونه. وقتی چیزی میخوایید بگید شوهر جان کاش پول داشتی و برام فلان چیز رو میخریدی. حتی شده یک ماه هم صبر میکنم تا تو سختی نیفتی. آخه همه خریدند منم دوست دارم داشته باشم ولی بازم دوست دارم تو نظرت رو بدی و ....

متاسفانه خیلی از موارد خانم ها فقط با زور و گریه و غرر بلدند کار پبیش ببرند.مثلا میگن هیییییی شوهر جان ارزه زندگی چرخوندن نداشتی چرا زن گرفتی؟؟؟؟ همه تا بازوهاشون طلا دارند اونموقعه من چون همسر تنبل دارم فقط ده تا النگو دارم.

فلانی هر سال میره مشهد یا شمال بعد تو دست پا چلفتی تا سرکوچه ما رو نمیبری! و... که خودتون مثالهاش رو بهتر بلدید.

تو درخواست هاتون لجبازی نکنید و بهتره با محبت و نرمی که گفتم مطرح کنید و به توافق برسید. هر موقعه چیزی خواستید و گوش کرد و خرید تشویقش کنید و فراموش نکنید خوبیش رو.

پنجم مثلا اگر در کارهای خونه از شوهر جان کمک می‌خواید، کارهایی را که دوست داره به او بدید و تقسیم کار کنید. دستور ندید و ایراد نگیرید. اون رو به کمک کردن تشویق کنید نه این که با رفتارتون اونو از کمک کردن در خونه زده کنید.خیلی بده ها. بعلههههههههه

چندتا نکته مهم و اساسی هم هدیه به همه شما خوبان:

1. شوهر جان خود را همانطور که هست ، بپذیرید دنبال تغیر زورکی نباشید که کار بیخ پیدا میکنددددد.

2. از شوهر جان به هیچ عنوان ایراد نگیرید (حتی زمانی که کارش ایراد داره.حتی اگر فرشی رو سوزاند) (نگاه مظلومانه)

3. با جملات وکلماتی محبت آمیز اونو تشویق کنید نه تحقیرررر.

4. همیشه شوهر جون رو تأیید کنید طوری که تصور کنه بهترین شوهر دنیا است !!(نگاه حسرتانه)

5. قبل از اومدن از سر کار آماده استقبال از او بشید و با روی باز و خندان به اسقبالش برید(یاد خاطره خنده دار یکی از رفقا افتادم که مجبور به فیلترش هست.اما نشنیده شما بخندید) و با جملات عاطفی ورودشو به خونه خوش آمد بگید نه که تا رسیدی یه برج زهرمار ببینی که با یه من عسل هم نمیشه خوردش.بعلههههه

6. موقع سر کار رفتن با کلماتی مثبت و عاطفی این شوهرجان بیچاره رو بدرقه کنید .(در صورت امکان با آغوشی گرمممممم بدرقه اش کن )

7. پیش دیگران ازش تعریف کنید وشایستگی هاش رو به رخ دیگران بکشید .

8. در کارهای اداری و یا بازار تشویقش کنید ،و در مشکلات به شوهر جان مظلوم روحیه بدهید نه که بدتر نا امید کنید و بگید من میدونستم تو نمیتونی و کار بلد نیستی و .... (نگاه خشمانه)

9.از همه مهمتر که قبلا هم اشاره کردم همیشه تصمیم گیری نهایی را به شوهرجان  واگذار کنید ،واگر نظری دارید به صورت پیشنهاد مطرح کنید ولی بذارید او تصمیم بگیره ،و اگر هم غیر از نظر شما تصمیم گرفت ،تسلیم نظر او بشید بخاطر زندگیتون.(نیشخند مرموزانه)

بسه دیگه خسته شدم ناهارم نخوردم دارم میهنگم.(نگاه با شکم خالیو گرسنگی شدید)

حالا این همه گفتیم کیه که عمل کنه؟؟؟؟ از این گوش بگیرید و از اون یکی خارج کنید. والا بخدا.

شب جمعه خوب و خوشی داشته باشید و اگه نیمه های شب حال خوشی بهتون دست داد و آبی اومد یاد ما هم باشید.(منظورم نماز شب و اشک در نمازه هاااا و دعا کردن بوداا. ذهنتون رو اصلاح کنید.آدم که ذهنش انقدر منحرف نمیشه. والا بخدا)(خجالت از مادر مهربان ساره. ببخشید جو گرفتمون)
۸۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۱
مرد تنها

با سلام و احترام

خوبید؟ خوشید؟

دیروز ناهار سرکار همسر ظرفی رو روی گاز گذاشته بودند تا داغ بشه و بخوریم. من دیدم داغ شده و زیرش رو خاموش کردم و با دست برداشتم گذاشتم کنار دیدم کمی داغه و با دستمال اوردم پایین. خب من که دیدم خیلی داغ نیست روی فرش آشپزخونه گذاشتم و چشمتون روز بد نبینه ظرف رو که مجدد برداشتم دیدم بعلهههههه دست گل آب دادم.(البته من شیرین کاری خودم میدونم(نیشخند))

متاسفانه یک دایره به اندازه کف دست سوختگی روی فرش ایجاد شده که البته خیلی وخیم نبود اما مشخصه.خب من که با دست تونستم ظرف داغ رو بردارم فکر نمیکردم انقدر داغ باشه که فرش رو بسوزونه.

چشمتون روز بد نبینه ما که کمک به سرکار همسر میکردیم وقتی دید عصبی شد و شروع کرد به دعوا و تحقیر و باور نمی کنید اما گریه هم کردددددد.خب منم که باید مراعاتش کنم میخندیدم و میگفتم بابا چیزی نشده فدای سرمون پیش میاد. فکر نمیکردم داغ باشه و...

اما ایشون فقط تحقیر میکرد و میگفت دست و پا شلفتی(درست نوشتم؟)هستی؟ هیچ کاری از دستت بر نمیاد و ... هر چی دل مبارکشون خواست نثار من مظلوم کردند.و می گفت باید عصری بری برام یکی نو بخری.حالا کل حرفایی که زد بگم طول میکشه اما واقعا بد برخورد کرد که اصلا ارزشش رو نداشت.

البته شما می دونید که ایشون تو خرابکاری حرف ندارند. و تا حالا از این کارا تا دلتون بخواد انجام داده و بیشتر از صد برابر این فرش ضربه زده اما خدا میدونه تو هیچ کدوم من چنین رفتاری رو نشون ندادم و گفتم ایراد نداره فدای سرت و این چند مورد آخر هم فقط گفتم از این به بعد دقت کن و هیچ تحقیر و سرزنشی نداشتم و اون بالا سری شاهده.

بعد به سرکار همسر گفتم شما خودتم از این اشتباهات داشتی و خیلی بیشتر از من ولی عصبی نشدم و گذشتم که گفت نه خیر اشتباه تو خیلی بزرگ بود.(حالا نمیدونم 4 تا موبایل خراب و گم کردن یا دو پیراهن جوهری و از بین بره یا یک شلوار و دو پیراهن بسوزه و ...اینا کوچیکن اما یه مقدار از فرش بسوزه بزرگه؟)

حالا من به شوخی و برا آروم کردنشون میگفتم اینا قضا و قدره و این بلاهای کوچیک دفع کننده بلاهای بزرگ هستند(من به این جمله ام اعتقاد دارمااااا). آخه خیلی جالبه هر موقعه خانم ها خراب کاری می کنند یک صداشو در نمیارن دو میگن قضا و قدر بوده اما به مرد بیچاره میرسه تحقیر و...

وقتی اشتباهی می کنی دوست داری چطور با تو رفتار بشه؟ خب شما هم در مقابل اشتباهات دیگران همانطور که دوست داری با تو رفتار بشه رفتار کن!! (قال الرئیس یا الاآقای مدیر حفظه الله تعالی شریف(نگاه مودبانه))

متاسفم که بعضی از ماها(حتما تو جمع ما کسی اینطور نیست) کمترین بهره ای هم از ادب و انسانیت و گذشت و ایثار در زندگی رو نبردیم.فقط تحقیر بلدیم و داد و بیداد راه انداختن.(نگاه خشمانه)


پ.ن : ایثار و بخشش رو در زندگی هامون کم رنگ کردیم و این فاجعه است. اگر گذشت کسی را کوچک می کرد، خدا اینقدر بزرگ نبود... اگر بخشش کسی را فقیر می کرد ،خدا این قدر غنی نبود…

پ.ن : مادر و استاد بانو ساره کسالتی دارند و بستری شدند که نگرانشون هستم و حتما همگی براشون دعا کنیم. مطمئنا همگی از تجربیات و مطالب ایشون بهره ها بردیم که حقی گردن ما دارند.

یامن اسمه دواء و ذکره شفاء. اللهم اشف کل مرضانا به حرمت مولاتنا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ،اللهم صل علی محمد وآل محمد. اللهم اشف کل مرضانا به حرمت مولانا الامام مهدی عجل الله تعالی ظهوره.

پ.ن : ان شالله بعدا از خوشی های زندگی هم خواهم گفت صبور باشید. ان الله مع الصابرین.

۵۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۱۲
مرد تنها