رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

بارها گفتم اما گوش نکرد.

شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۹ ب.ظ

با سلام و احترام

یکی از بحث ها یا همون جر و بحث هایی که با سرکار همسر داشتم دیشب سر آقا زاده بود که وقتی چیزی رو از اون درخواست میکنم و یا کاری رو منع میکنم اهمیت چندانی نمیده و اطاعت پذیری ضعیفی داره.

البته در این سن تا حدودی طبیعی هست اما مقدار بیشتر اون به رفتار والدین بر میگرده. یعنی وقتی همسر احترام شوهر رو نداشته باشه یا بالعکس از بچه دیگه توقعی نیست که احترام والدین رو حفظ کنه.

وقتی آقا زاده اینطور برخورد کرد خیلی ناراحت شدم و به سرکار همسر گفتم این رفتارش نتیجه همون دعواهایی هست که بارها جلوی او انجام میدادی و من تذکر میدادم پیش بچه ها چیزی نگو و آروم باش و بزار وقتی خوابند اما گوش نکردی و حالا آقا زاده اون ادب و احترام که توقع میره رو رعایت نمیکنه.

همین حرف ما و تذکرم کبریتی بر روی بنزین بود که آتشی را شعله ور کنه و سرکار همسر شروع کردند مجدد به دعوا که مشکل از خودت هست و هر چی که مربوط به نامزدی تا الان بود پیش کشیدن و من مات و مبهوت مونده بودم که چه ربطی به هم دارند.

یکی از مشکلاتی که در رفتار ما هست قبول نکردن واقعیت ها و فرار از آن هست. اینجا نه من بد بیان کردم و نه تند بود اما خب چون پاسخی نداشتند اینگونه فرار کردند.

روحیه بچه انقدر لطیف و تاثیر پذیر هست که دوست ندارد دعوای پدر و مادرش رو ببینه و وقتی هم شاهد باشد حتما اثرات منفی خودش رو میزاره. اما چه کنیم که بچه رو فدای بی فکری های خود میکنیم.لذا به نظرم زوج های زیادی هستند که اصلا صلاح نیست بچه دار شوند چون ابتدا باید خودشون رو تربیت کنند ولو در حد ابتدایی بعد فرزند.

خدای من داریم به کجا میریم اینچنین شتابان...!!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۲۸
مرد تنها

نظرات  (۶۵)

سلام به همه
من به همه خانمها میگم که برای دوام زندگی روابط جنسی برای مردها خیلی خیلی مهمه اصلا عزیزم برای همین زن میگیره والا مرض ندارن بیان ی زن بگیرن با کلی دخل و خرج و بدبختی هم بکشن اول از همه چیز مشکلاتت رو توی رختخواب همسرت پیدا کن سیرش کن و بعد ببین برات چکارا نمیکنه دوما بهش گیر نده شک نکن کنکاش نکن که کجاست چکار میکنه را براه آمار در بیار که نکنه بره با زن دیگه درسته مردا تنوع طلبن و این خصلته خدادادیه ولی اگر زن باشی میتونی کاری کنی که نره دنبال این کارا .. همونجوری که خودت خانواده داری اونم داره از زیر بته که نیومده چطور خانواده تو مهم هستن ولی خانواده همسرت شلغم ! چیزی که مال خودت دوست نداری مال بقیه دوست دارین خوب جواب این خودخواهی مشکلات زندگیته . از احترام گذاشتم به پدر و مادر همسرت چیزی ازت کم نمیشه به بزرگی و کرامت خودت اضافه میشه و اینکه همسرت قدردانت میشه چون مادر شوهرتم از محبتات میاد طرفدارت میشه شک نکن . نمیگم لباس سکسی بپوش یا نپوش مهم گرمی و حرارت موقع رابطه است اینکه بلد باشی چطوری همسرتو ارضا کنی و کاری کنی که مشتاق باشه به رابطه و هر سری ی مدل جدید براش بیای و بگی دفعه دیگه ی سوپرایز برات دارم . و اینکه کنجکاوی زندگی خودتو بهم میزنه سعی کن توی گوشیش سرک نکشی چون الان نمیدونی چیزی هست یا نه و زندگیتو میکنی ولی سرک بکشی چیزی ببینی دیگه تو آروم و قرار نداری و ی جورایی خودتو داغون میکنی
پاسخ:
آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee
سلام
من اتفاقی وبلاگتو دیدم. یعنی تلویزیون داشت فیلم سلطان با بازیگری فریبرز عرب نیا و هدیه تهرانی رو نشون میداد که منو یاد گذشته انداخت که این فیلمو در دستگاه وی اچ اس دیده بودم. بعد جناب عرب نیا برگشت به خانم تهرانی گفت که زن یه آدم حسابی شو. 

منم که شدیدا دچار غصه شده بودم رفتم این جمله رو تو اینترنت سرچ کردم و رسیدم به نتایجی که یکیش این وبلاگ بود!

جسته و گریخته مطالبشو خوندم و البته خیلی وقته سر نزدی ولی شاید قبلا بهت پیشنهاد شده که با همسرت به مشاور مراجعه کنی. حتما پیگیر این کار باش که مشکلتون حل بشه به امید خدا وگرنه دودش میره توی چشم این بچه ات. چون من الان خودم یکی از همون بچه هام متاسفانه. یعنی بچه بودم چنین وضعی داشتم و الان میفهمم که چه بلایی سرم اومده. البته که خدا رو شکر میکنم، ولی شما برو یه جوری بالاخره با خانومت به تفاهم برس که زندگی کنید. زندگی به معنای واقعی. 
بیا وبلاگ ادامه بدید
۰۴ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۲۶ بچه پولدار
چقدر تنها. چقدر سخت. 
عمو خیلی وقته ننوشتی...دیگه کلا نمینویسی؟!!

باسلام..کاش این نظر رو بخونید..باتوجه به چیزهایی که من از پستهاتون برداشت کردم مشکل خانمتون با شما به خاطر خانواده شماست...من اصلا انشاء خوبی ندارم ولی تمام تلاشمو میکنم منظورمو برسونم اگه میخواین رابطتون با همسرتون خوب باشه، مشکل رابطه همسر و خانوادتون رو حل کنید و نگید خانواده من هیچ گناهی ندارن ..یه هر حال اونا هم انسانن وحتما اشتباه میکنن..و همچنین همسرتون...من خودم یه خانومم ..تقریبا میدونم این نوع اختلافات یعنی چی؟ طرف حقو بگیرید...فقط همین...خدا و پیغمبری قضاوت کنید..چون انسان مومنی هستید اینو میگم..اگه هدفتون واقعا اصلاح روابطتونه و از خدا ایینو میخواید خدا هم راه درست رو جلو پاتون قرار میده...توکل برخدا

هرچند قفل مغز مردها با یه رابطه خوب وقفل مغز زن ها با محبت سرشار ،باز میشه

سلام

دمنوش رازیانه معجزه میکنه...طبع خانومتون گرم میشه ..حتما یه کاری کنید مصرف کنه خیلی خوبه واسه خانوما

یه وقتایی باهم دمنوش زجفیل و دارچین وهل و گل محمدی بخورین ..ضد افسردگیه

درضمن دلخوری خانمتونو درمورد خانواده همسر جدی بگیرین...من یه روزی ممکنه خودم مادرشوهر بشم ولی واقعا خانواده همسر احساس مالکیت ممکنن رو پسرشون..مخصوصا خانوما...آقایون زیاد در قید وبند این چیزانیستن..جاریها هم واقعا چشمو همچشمی دارن واقعا دارن....خدا واقعا دل آدمو بزرگ کنه وصبر آدمو زیاد که این چیزا اصلا به چشم نیاد

بخاطر کامنت قبلیم عذر خواهی میکنم ..لطفا تاییدش نکنید..

ایراد از خودته برادر که زندگیت اینجوریه..ایراد از خودته..شاید در ظاهر مرد خوبی باشی برا زندگیت و مثلا کوتاه میای و فقط هم شما کوتاه میای  ولی ته دلت از زندگیت راضی نیستی..چون فکر میکنی باید بهترین زن دنیا نصیبت میشده که نشده !!!!

 

حالا این همه تو وبلاگت ناله کردی ، موفق شدی مخ کسی رو هم بزنی بیاد صیغه ات بشه ؟
داداچ داری اشتباه می ری راه رسیدن به زن صیغه ای وبلاگ نیست
سلام'چرا دیگه نمی‌نویسید?من شما رو درک میکنم چون خواهری دارم که رفتارش مثل خانم شماست'هر طوری هم که رفتار کنی اون ناراحت میشه و همه مشکلات خودش از سی سال قبل رو بیان میکنه 'هیچ وقت هم مقصر نیست و بقیه باعث بدبختی اون شدن'فقط بدیهای زندگی رو میبینه
سلااااام آقای مدیر . منو یادتون میاد ؟؟ 
خیلی وقته ازتون بی خبرم .. حتما دختر کوچولوتون بزرگ و خانوم شده . پسرتونم .. یادم نیست . احتمالا مدرسه میره . 
الان که اومدم دیدم آخرین بار عید 95 پست گذاشتین . فکر میکنم برنامه های بیخودی مثل تلگرام و اینستا و ... دیگه فرصتی واسه ی کسی باقی نزاشته .. بااااا افتخاااار بگم که من هیچکدوم از این برنامه هارو ندارم . حتی تلگرام .. بدجوری گرفتارم آقای مدیر .. این مدت اتفاقای زیاد و بدی افتاد .. دادگاه و دادسرا و .. بعدا سر فرصت براتون تعریف میکنم . شما چه خبر ؟؟ همچنان درگیر زندگی زناشویی ؟؟ آهاااان قرار بود تا 6 تا پیش برید هاااا ... هنوز سر خونه ی دوم موندید ؟؟؟ من که هنوزم میگم فرزند کمتر .. زندگی داغون تر .. 
یه کم سر حوصله بیام بهتون سر میزنم . 
داداش قانون بذار و تنبیهش کن، مرد پادشاه خونه است و شاه هم بدون مجازات و گردن زدن شاه نیست، به زنت بگو اگه این دفعه روبروی بچه جر و بحث کنی خرجیت کمتر میشه یا جلو پدر مادرت جر و بحث میکنم و خوردت میکنم ، سعی کن شخصیتش رو خورد کنی ولی نه جلو دیگران بهش بگو چقدر زشتی دستپختت افتضاحه ، هوشت کمه و ... بگو تو عصبی هستی و مرتب ببرش روانپزشک تا باورش بشه و روزی یه مشت داروی اعصاب بهش بده، به بچه بگو مادرت متاسفانه دیوانه است و روانیه بهش گوش نده و توجه نکن. بگرد یه مادر خوب برای بچت پیدا کن ، چه اشکال داره دوتا مادر داشته باشه.
سر زنت همیشه وقتی بچه خونه نبود ناگهانی و بی مقدمه داد بزن و خونه رو ترک کن برو صفا.
دو سه روز دیگه برگرد ، بگو تو نیازهای منو نمی تونی برآورده کنی چون روانی هستی و ....
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۲ مامان طهورا
ای بابا
باز کجا رفتید؟
 
سلام با وجود همه ی مشکلات چی باعث میشه هنوز هم باهاش زندکی کنید دوس دارم بدونم
کجایی مرد متاهل دیگه نمینویسی
بهتون توصیه می کنم که تا می تونید به همسرتون محبت کنید.
مطمئن باشید زندگیتون از این رو به اون رو می شه. گلستان نشه، خیلی خیلی بهتر می شه.
همسرتون کمبود محبت شدید دارن، هم از جانب مادر، هم از جانب شما.
خواهش می کنم ازتون.
همون طور که این قدر قشنگ از مادر خودتون یاد کردید، دیدتون رو نسبت به همسر تغییر بدید، قطعا زندگیتون رنگ دیگه ای می گیره. ایشون هم همسر و هم مادر هست.
و همه ی خواسته ها و انتقاداتتون رو با آرامش و عشق ازش بخواید.
بهتون قول می دم که جواب بگیرید.

سلام آقای مدیر خوبین 
امروز ولادت امام رضاس امیدوارم یبار دیگه خدا قسمت کنه برین مشهد وقتی برمیگردین 
زندگیتون همونی بشه که خاسته بودین
آخی عزیزم چ مظلومین شما
خانم نامیرا کامنتتون و خوندم .برام جالب بود 
منم دقیقا حس شمارو دارم .خونه همیشه سرد اونقدر که هر چی تلاش میکنم نمیتونم گرمش کنم ،همسرم همیشه خسته اس و کاش جسمی خسته میشد تا بتونم با نوازش کمی از خستگیش و کم کنم !همیشه توی خودشه میانگین صحبت هامون شبانه روز شاید ده دقیقه اس که اون هم بیشترش صرف جملات ضروری و امری میشه
به قول شما از لحاظ ج ن سی هم که دیگه هیچی .
به دلم مونده یه بار ازم تعریف کنه ....چه میشه کرد؟من که دیگه بعد ده سال کنار اومدم با قضیه .
یه بچه دارم .برا دومی همسرم اصرار میکنه ولی من عمرا قبول کنم .اون همه تنهایی بعد زایمان و افسردگی و...بدون حمایت ،یادم نرفته 
اقای امید 
یه لحظه فک کردم نکنه شما همسرم هستی!!!! حس کردم شاید حرفای شما حرفای همسرم باشه 
زندگی اینطوری به خدا برا هر دوتون عذابه چرا پی عشقت نرفتی که حالا دو نفر دیگه هم عذاب بدی ؟
حالا که انتخاب کردی مثل مرد پای انتخابت باش به خدا زنها بیشتر از هر چی از مرد محبت و عشق میخوان ،گشنه هم موندم اما گشنگی از محبت و عشق خیلی دردناک تر از گشنگی شکمه.
از طرفی از کجا میدونی زندگی با اون عشقت دلپذیر بوده؟قسمتت این بوده ،بذار به حساب خواست خدا که شکی درش نیس خوبی بنده هاش و میخواد 
بچسب به زندگیت داداشم ،تو رو خدا با این رفتارت زمینه فساد همسرت و ایجاد نکن .

خانم نامیرا کامنتتون و خوندم .برام جالب بود 
منم دقیقا حس شمارو دارم .خونه همیشه سرد اونقدر که هر چی تلاش میکنم نمیتونم گرمش کنم ،همسرم همیشه خسته اس و کاش جسمی خسته میشد تا بتونم با نوازش کمی از خستگیش و کم کنم !همیشه توی خودشه میانگین صحبت هامون شبانه روز شاید ده دقیقه اس که اون هم بیشترش صرف جملات ضروری و امری میشه
به قول شما از لحاظ ج ن سی هم که دیگه هیچی .
به دلم مونده یه بار ازم تعریف کنه ....چه میشه کرد؟من که دیگه بعد ده سال کنار اومدم با قضیه .
یه بچه دارم .برا دومی همسرم اصرار میکنه ولی من عمرا قبول کنم .اون همه تنهایی بعد زایمان و افسردگی و...بدون حمایت ،یادم نرفته 
اقای امید 
یه لحظه فک کردم نکنه شما همسرم هستی!!!! حس کردم شاید حرفای شما حرفای همسرم باشه 
زندگی اینطوری به خدا برا هر دوتون عذابه چرا پی عشقت نرفتی که حالا دو نفر دیگه هم عذاب بدی ؟
حالا که انتخاب کردی مثل مرد پای انتخابت باش به خدا زنها بیشتر از هر چی از مرد محبت و عشق میخوان ،گشنه هم موندم اما گشنگی از محبت و عشق خیلی دردناک تر از گشنگی شکمه.
از طرفی از کجا میدونی زندگی با اون عشقت دلپذیر بوده؟قسمتت این بوده ،بذار به حساب خواست خدا که شکی درش نیس خوبی بنده هاش و میخواد 
بچسب به زندگیت داداشم ،تو رو خدا با این رفتارت زمینه فساد همسرت و ایجاد نکن .

عرض ادب و احترام
با خط آخر نوشته هاتون شدیدا موافقم نمیدونم چ اصراریه خودمون اندر خم ی کوچه ایم ولی باید صاحب فرزند بشیم ! در جوابیه یکی از دوستان نوشته اید
 قول داده بود رفتارش رو بهتر کنه اخه چ جوری ؟ کسیکه سالها ب این رفتار عادت کرده ب سختی میتونه تغییر رفتار بده چرا از مشاور کمک نمیگیرید ؟ حتما یا خودشون مخالفن یا هزینه بره !
چرا دیگه نمینویسید ؟؟
سلام ، اگه منو بیاد داشته باشید که باهاتون درد و دل کردم واسه یه اتفاق و یه اشتباهی که از طرف شوهرم سر زده بود ...
من همونم زندگیمون به حالت اول برگشته و مثل قبل دوسش دارم حتی اشتباهشم دیگه به چشمم نمیاد و نمیخوام دیگه بهش فکر کنم چون واقعا به این رسیدم که اون مدته همش افکار بد توو ذهنم میومد و آخر سر هم گذاشت توو دامنم اما من دیگه نمیخوام به اون موضوع یا گیر دادن به همسرم فکر کنم .البته خودش هم کاملا پیداست که عوض شده. حالا دیگه باقیش با خداست. امیدوارم هیچوقت شیطان گولش نزنه.
حالا تمام حرف من اینه که آدما میتونن تغییر کنن فقط باید بخوان. شماهم یه تغییری بده به زندگیت شاید مشکل از شماست که زندگیتون هنوز همونطوره اصن بگذریم من در جایی نیستم که بگم کی چیکار کنه . فقط برام دعا کنید چون واقعا آدما امتحان میشن حقیقت داره . بعد از اون جریان از لحاظ اقتصادی اومدیم پایین خیلی پایین با بدهی های بالا .امیدوارم خدا خودش مارو بکشونه بالا دستمونو بگیره و این امتحانم پشت سر بزاریم . خیلی خیلی گرفتاریم.یه دعای کوچولوتون هم شما هم کسی که کامنت منو میخونه میتونه تشعشات مثبت و سمت ما بفرسته . دمتون گرم دستتون درد نکنه.
نوشته هاتون خوبن ...
البته همه رو نخوندم
با این اخری هم صددرصد موافقم ...
سلام برشما مطالب وبلاگتون را خوندم.برام جالب بود چون این داستانرو منم زیاد شنیدم بین زن و شوهرا نمیدونم چرا زنای امروزی اینجوری شدن.باعث تاسفه.ولی امید بر خدا انشاالله مشکلتون حل میشه یا همسرتون😊یه سوال و یه پیشنهاد داشتم.
پیشنهاد:کانال تلگرام بزنید و تجربیاتتون را اونجا برامون بگین خیلی خوب میشه😊
سوال:به نظرتون مشکل مالی تا چه حر میتونه سردی بیاره تو زندگیه مشترک؟اگه زن قانع و عاقل باشه البته.منتظر جوابتون هستم دباره سر میزنم😊☺خیلی ممنون بخاطر تجربیاتی که در اختیارمون گذاشتی
سلام
واقعا وقتی نوشته هاتو می خونم ، انگار خودم نوشتم . با بند بند وجودم درک می کنم چی می گی برادر...
اونجا که گفتید بیشتر مشکلات را در غیر مذهبی ها مبینید و در مذهبی ها کمتر هست به خاطر اینه که مردای مذهبی زودی بی سر و صدا میرن چندتا را صیغه میکنن آب هم از آب تکون نمیخوره زنش هم اگر بفهمه به خاطر همون محدودیتهایی که داره چیزی نمیگه اما به قول شما غیر مذهبیا بلد نیستن اینقدر بی سر و صدا کار کنند
پاسخ:
اتفاقا مذهبی ها زندگی و کارهاشون صاف و بدون دروغ مشخصه و خایی بکنن مشخص میشه اما غیر مذهبی ها هزار دوز و کلک و فریب تو زندگیشون هست که شیطان رو هم می پیچونن چه برسه به همسرشون.
اینکه گفتم مشکلات در مذهبی ها کم هست حرف من نیست و آماری هست که نهادهای رسمی خانواده داده و در تلوزیون خودم شنیدم.
۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۳۶ نظرم به صحبتای امیر
سلام به همه به خصوص آقای مدیر
من همه ی کامنتا رو خوندم این کامنت امیر توجه منو خیلی جلب کرد و گفتم که منم نظرمو در رابطه با صحبتای ایشون بگم .
امیرجان شما که میگی برای مدتی نقاب دین و اعتقادات رو بزارید کنار و اول با مخاطب مورد نظر زندگی کنید اگر بعد از مدتی به نتیجه رسیدید که بدرد هم میخورید بعدرسمیش کنید این چجور پیشنهادی هست که خوده غربیها با تمام آزادی های جنسی که دارن مخالفش هستن .
ما اگر دین رو هم بزاریم کنار هویت انسانی رو چیکارش کنیم دختری که بعد از یه رابطه ی عمیق دچار شکست میشه و احساس و روح خودش رو نابود میکنه اونوقت چی ؟
اره ازدواج مثل هندوانه ی سر بستست ولی شما حاظری بعد از دیدن توی هندوانه اگر شیرین بود ادامه بدی اگر بدمزه و سفید بود بندازی دور ؟
شما اگر ملاک و معیار مشخص و عقلانیه درستی داشته باشی امکان خطا برای انتخابت خیلی پایینه .اختلاف توی همه ی زندگیهای زناشویی هست مهم اینه که دو طرف عاقلانه تصمیم بگیرن .
زندگی و انتخابی که چشمش به روی دین و دستورات خدا بسته باشه پر از اشتباست .
خدا انسان رو آزاد آفریده ولی ازادی که در چارچوب قوانین و دستورات خودش باشه در غیر این صورت هر نوع ازادی غیر ازین نتیجه ای جز شکست نداره .
هیچ انسانی خوب مطلق نیست .
امیر جان سبک زندگی که شما تاییدش میکنی وجود داره و توی همین ایران خودمون هستن دختروپسرایی که الان دارن به این سبک باهم زیر یک سقف زندگی میکنن ولی پایان خوب و انسانی ندارن چون به شعور انسانی توهین میشه در این سبک .
ما انسان هستیم فرق ما با حیوان در عقل و شعورمونه .
پس مشکلات رو باید با گفت و گو حل کرد .
من معتقدم که ازدواج سفید توهین به شعور هر دوطرف هستش .
متاسفانه بعضی از دخترای کشورمون برای حفظ طرف مقابلشون اون هم از روی احساسشون تن به هر خواسته ای از پسر مقابلشون میدن .

ان شاالله که همه ی ما در راه خدا قدم برداریم .

بی تفاوت شدم ..............................

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند

گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

پاسخ:
عه دوباره اومدید؟؟؟!!
همیشه به این فکر میکردم چرا بعضی یا نسبت به زندگی شون و اطرافشون بی تفاوت رفتار می کنند. مگه میشه!!اما حالا خودمم شدم یکی مث اونا نه می بینم. نه میشنوم.نه می فهمم.خیلی می فهمیدم اما دیدم دارم عذاب میکشم. اینکه سعی کنی همه چیز تحت کنترلت باشه. آسته برو آسته بیا. آب تو دل طرف مقابل تکون نخوره. همه این کارا رو تو بکنی اما طرف مقابل هیچ کاری نکنه و همه چیزو اوکی بخاد. کدوم مشکل حل بشه.بزار اصن حل نشده.ول کن بابا.بی خیالی بهترین راهه.که من انتخابش کردم.حالا دیگه مث قبل غصه نمیخورم .گریه نمیکنم.دیگه سنگ شدم.حالا دیگه به اون بعضی یا ایراد نمیگیرم فهمیدم که چرا این طوری شدن.
امیدوارم بتونم مثل همه رنج کشیده ها... زندگی رو به خاطر تعهدی که روز ازدواج دادم ، برای همسرم شاد و دوست داشتنی کنم

الان آرومترم...

اینم از خوبی های درد و دل کردنه دیگه...

الهی شکر....
امید وارم این روهم ثبت کنید آقای مدیر
همیشه شاکر باشیم.
همیشه شونه های یه مرد واسه درد نیس. من زنی هستم که
وقتی تصمیم
به ازدواج و گذشتن از عشقم گرفتم تو شرایط بدی بودم اتفاقا شاید
 خدا هم
سرشوخیش گرفته بود سریکی حالم بد شدی سر اون یکی در قفل شد و
دستگیرش هم شکست و... تا خدا منو بندازه یه شهر دور و کنار یه مرد
مطلقه که از هر لحاظی منو بحال خود گذاشته مثل یه زن 50 ساله نه28 ساله.
خانواده مم نمیتونن بهم سر بزنن درگیر مشکلاتی هستن.
منیکه یه روز درسخون ممتاز بودم وحالا هم یه مهندس شیمی شدم
یه زن رنجور خونه نشینم که پشنهاد کارامو رد میکنم چون دیگه کسیو
ندارم واسش تلاش کنم.پولمو بهش دادم شدم یه دلقک که بخنده
شدم یه زن خوب که بخودش و خونه اش برسه و...
شکستم و پژمردم دیگه تلاشی نمونده که واسش نکنم راهی نبوده
که امتحان نکنم ولی باز هم هر روز به خودم میگم چقدر بهانه میگیری
بلند شو دوباره رو پاهات بایست و خدا رو شکر کن.
برای همه صمیمانه ارزو میکنم فراموش کنند اون چیزی رو که باید فراموش کنند و به خاطر داشته باشند کسی و چیزی رو که باید.
پاسخ:
ناراحت کننده بود.
۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۷ نامیرا به امید وهر کسیکه یک انسانه
سلام ممنون که جواب دادین
مسلما خیلی از ماها یه روز عاشق کسی بودیم که بهش نرسیدیم پس بیایید قدر کسی رو بدونیم که در بحران های زندگی کنارمونه نه کسیکه یه روز عاشقمون بوده من هم عاشق بودم 13 سال .
اما زندگی بازی خودش رو داره
و ادمی باید انتخاب کنه و پاش بیاسته مثل یه مرد.
شوهر منهم مثل آقای امید نمازش یکی درمیونه و همچنین بنظر میاد 
هنوز هم درگیر زندگی سابقش و همسری هست که ترکش کرد.
هرچند خودش منو ازیه شهر دور دید و پسندید و بعد خانواده اش.
اما کو غیرت مردونه؟ من از عشقم دست کشیدم و به زندگی  چسبیدم
و حتی تو بدترین شرایط میگم کسیکه دستمو گرفت شوهرمه نه عشقم
اما... آدما پای عهد هاتون بمونید مثل یه مرد.

سلام.خوشحال شدم دوباره اومدید. تو این ماه عزیز از خدا میخوام تمام زن و شوهر هارو به هم مهربون کنه ,همه زندگی هارو شیرین کنه,همه بچه هارو تو آرامش بزرگ کنه,ایمان همه کامل کنه,هممون رو به راه راست هدایت کنه...الهی آمین
پاسخ:
سلام
ممنونم.
آمین
حس میکنم شما زیادی ب نفع مردا مینویسید با عرض پوزش
پاسخ:
شاید!!
من به نظرم شما هم زیادی دارید مظلوم نمایی میکنید
ببینید من و همسرم هم دقیقا چنین مشکلی رو داریم
همسرم هم همش جملات شما رو برای من تکرار میکنه
ولی خوب اینو نمیگه که چیکار میکنه که صدای من جلوی بچه ها درمیاد
شما مردها انتظار دارید هرچیزی خواستید بگید و هر حرکتی رو صلاح دیدید انجام بدید طرف مقابل هم لال فقط نگاه کنه..... خوب شما هم یکم توجه کنید. کاری نکنید که همسرتون رو آتش بزنید یا حرفی بزنید که بنده خدا جون به لب بشه و مجبور به دعوا بشه...  
پاسخ:
کاش من کاری میکردم و حرفی میزدم که ایشون آتیش بگیره اما من هر چی نوشتم عین حقیقت بوده.
بارها تو نظرات گفتم حتی مشاور هم که یه بار رفته بودند گفته بود قدر همسرت رو بدون که با این اخلاقت تحملت کرده تا حالا.
۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۰۶ امید در پاسخ به ...۴فروردین ۱۶:۴۷
منطقی که ازش صحبت می کنم، یعنی تصمیم خانواده ام، آشنایی قدیمی با خانواده همسرم، مشابه بودنمون(هر دو دانشجو بودیم) و همسطح بودن خانواده ها.

البته من وقتی میبینم چاره ای جز ادامه این زندگی ندارم، خوب بر حسب عقل، زندگی با همسر فعلیم رو به سمت شادی و بهبود و خوشحالی و اینا پیش می برم... ولی واقعا فکر دختری که باهاش عشق واقعی رو شناختم هیچ وقت از ذهنم نمیره...

اون دختر در دانشگاه همدوره من بود و بعد از اون دیگه ندیدمش...

واقعا اینطور نیست که بعد از پا گرفتن زندگی و رسیدن به ثبات مالی برام تکراری شده باشه، فقط فکر عشق قبلیه که از سرم بیرون نمیره، مشکل فعلی من فقط بعضی رفتارها و اخلاقهای همسرمه، که باعث زنده شدن دلخوری های قبلی میشه...
در مورد ازدواج سفید با آقای مدیر موافق نیستم
در این ازدواج فقط علاقه و عشقه که 2 نفر رو کنار هم قرار میده ، نه سند ازدواج و طلاق و بچه و مهریه ، وقتی که تو زندگی 2 نفر همدیگرو دوست ندارن حالا بخوان 100 سال هم با هم زندگی کنن ، چه لذتی داره ؟ 
بعدشم بعد از حداکثر 2 سال دیگه دونفر همدیگه رو میتونن بشناسن ، میتونن بچه دار نشن در این مدت
+
ارتباط آدمها بسیار پیچیدست و نمیشه یک نسخه پیچید ، من فقط میگم انسان باید آزاد باشه و آزاد واسه خودش تصمیم بگیره 
+
متاسفانه تو جامعه ما فرهنگ سازی نشده و کلا بخاطر فرهنگ داغونه "حالا بقیه چی میگن " همه حرفام باد هواست و کاری نمیشه کرد و در حد شعاره
+
در این سن بزرگترین مزیتی که میتونم واسه ازدواج تصور کنم اینه که دیگه بعد از ازدواج از خودت نمیپرسی که حالا ازدواج کنم یا نه ! با اینکه در خانواده خوبی بزرگ شدم و مشکلی نداشتیم با این حال هیچ انگیزه ایی واسه ازدواج در این سیستم تحمیلی ندارم ، از دوستان هم سن هم که ازدواج کردن میپرسم آنچنان بازخورد خوبی دریافت نمیکنم و در بهترین شرایط که مشکلی با هم نداشتن دچار یکنواختی و روزمرگی میشن و چند سال بعد هم طرفین آنچنان وظایف خودشونو انجام نمیدن ... ازدواج سنتی با تفکر جدید قاطی شده دیگه اون عشق و علاقه قدیمی ها به زندگی رو نمیشه دید ....
+
در مورد سوال دوستمون که گفتن دوست داشتین تو این جامعه زن باشین یا نه ، در کل نه ، ولی در حالت معمول کسی از دختر انتظار کار کردن و خرجی در آوردن و خانه خریدن و ...... نداره ، منتظر میشینه یکی بیاد بگیرش بعدشم دیگه حد اقل انتظاری که میشه ازش داشت اینه که کارهای خونه و نیازهای عاطفی رو انجام بدن که اینم نسل جدید یا دیگه انجام نمیدن یا ناقص به بهونه های مختلف .... یا اگه انجام بدن با کلی منت و دعوا و .... (البته همه اینطور نیستن (استیکر مثبت اندیشی))
من دیگه ادامه نمیدم چون هر چی در ذهن دارم منفیه متاسفانه :(

بشخصه اگه بخوام پارتنر خودمو انتخاب کنم یک خانم خنده رو و خوشحال الحال که هر وقت ببینمش در حال خندیدن باشه و کینه ایی نباشه رو مد نظر قرار میدم که حداقل به این دنیا و آدماش بخندیم ...... 

خوشبخت باشید
پاسخ:
با سلام
برای دادن نظریه یک موضوع بهترین راه آمار در خروجی اون کار هست که وقتی شما بررسی کنید متوجه ناکارامدی این ازدواج سفید می شود و حداقل می توانید نظر خود روانشناسان غربی رو هم ببینید که موافق این نوع ازدواج نیستند.
بعد از 2 سال میشناسند؟ این چ حرفیه؟ من فراوان دختر و پسرانی رو سراغ دارم که قبل ازدواج 2 تا 7 سال دوست و رابطه زیاد و به زعم خود شناخت کامل از هم کسب کردند اما بعد از چند ماه و سال که از زندگی مشترک گذشته کارشون به طلاق کشیده یا طلاق عاطفی که در آمارها هم می تونید خودتون استخراج کنید.
انسان باید آزاد باشه و تصمیم بگیره و این حرف خوبیه اما به نظرم باید ملاک های انتخابش دقیق و درست باشه تا پشیمان نشه.

اینجا پر از تجربه اس خیلی جالبه 
۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۴۷ پاسخ به آقا امید
سلام 
منطق یعنی پول و موقعیت اجتماعی همسرتون باعث این تصمیمتون شده؟
 "الان هشت ساله که اسم و چهره و تن صدای اون تو زندگی با منه " با این وجود علاقه ای هم به همسرتون دارین؟اگه ندارین پس یه زندگی هشت  ساله و یه بچه چی میگه این وسط  اگه دارین هم این فکر 8 ساله رو چرا اینقد کش دادین، نمیدونم من خودم مجردم و دید واقعی ای به زندگی متأهلی ندارم شاید این مسئله برمیگرده به تفاوت های بین مردها و زن ها که میشه همزمان دو نفر رو دوست داشت من از این بابت جای شما نیستم ولی بهتره به این مسئله با خودتون فکر کنید و حتما با یه مشاور صحبت کنید حداقل از مشاوره های تلفنی رایگان بهزیستی استفاده کنید(شماره تلفن:1480)...
اینم بگم اگه با اون خانم هم ازدواج میکردین حتما مشکلاتی هم با ایشون داشتین ایشون هم قطعا نقطه ضعف های خودشو داره پس زندگی رو اینقد سخت نگیر سعی کن شاد باشی از نعمت های زندکیت نهایت بهره رو ببری،خیلی از هم سن و سال های شما هستن که علیرغم سعی و تلاش تو زندگیشون نه کار دارن نه زن و بچه  اگه شما با این همه نعمت از زندگیت راضی نیستی پس اونا باید برن خودکشی کنن دیگه!!... اون خانم از نزدیکان شما هستن شما هنوز اونو میبینی؟
 معذرت میخوام اما از دید ی زن اصلا حس ترحمی که میگید رو بهتون ندارم  برعکس حس می کنم:
احتمالا الان بعد از 8 سال زندگی با همکاری خانمتون به یه ثبات مالی رسیدین خانمتون هم دیگه تکراری شده فداکاری هاشو هم کرده دیگه دلیل نمیشه دوستش داشت سوپرایزش کرد...اینطور نیست؟

۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۰ امید در پاسخ به نامیرا
سلام.
من ۳۲ سالمه، ۸ساله ازدواج کردم و یه بچه هم دارم...
تو گوگل زدم: «درد دل های یک متاهل» و به اینجا رسیدم،
احساس میکنم زندگیم خیلی شبیه شماست،
یه ازدواج منطقی، یه همسر معمولی و فرزند و اینا...
من با خانم نامیرا ۳۱فروردین ۱۳:۴۱ صحبتی دارم:
الان که کامنت و در واقع رنج نوشته ی شما رو خوندم، احساس همسرم رو درک می کنم. من غالب اوقات آرومم، شاد و شنگول نیستم، تو خودمم، سورپرایزی برای خانواده ندارم، بهانه زیاد میگیرم، روانم خسته اس و همسرم از این وضعیت خیلی رنج می بره، حق هم داره، البته منم مقصر اصلی نیستم، حالا برای شما و دیگر دوستان میگم چرا تنها من مقصر نیستم...
دلیل اول مسولیت زندگیه که روی دوش مت مردهاست، قبول کنید هر چقدر هم که همسر و اطرافیان آدم اونو همراهی کنند، باز هم این مرده که مسولیت اول و آخر تمام کاستی های احتمالی زندگی با اونه. بخدا این مسولیت روی دوش ما مردها خیلی سنگینی میکنه،
ناراحتیامونو نمیتنونیم هیج جا بروز بدیم، نمی تونیم گریه کنیم، اجازه نداریم حوصله مون سر بره، به راحتی نمیتونیم به همسرمون بگیم:«فقط تنهام بگذار»، چون خانوما روحیه حساسی دارن(و البته این عیب نیست). خلاصه اینکه سنگ زیرین آسیاب مرده و مرد از این بابت بعضی اوقات احساس تنهایی می کنه، تنهایی در مواجهه با سرد و گرم روزگار... 
دوم: برای من در کنار سنگینی مسولیت زندگی، یه چیز تلخ هم وجود داره، قبلش خودم برای خودم ابراز تاسف می کنم. من عاشق یکی دیگه بودم، و الان با یکی دیگه ازدواج کردم... می دونم منو حقیر می دونید و برام متاسفید. ولی انسان جایز الخطاست. من عاشقش کردم، وابستش کردم و در یک مقطع زمانی دو هفته ای تحت فشار قرار گرفتم که عشقم رو انتخاب کنم یا منطق رو. برای این انتخاب تنها بودم، کمک فکری نداشتم، فشار خانواده روم زیاد بود... و من انتخاب کردم، از چالش دوری کردم و لقمه آماده رو انتخاب کردم، از مبارزه برای عشق ترسیدم. جوون بودم و خام..... و الان هشت ساله که اسم و چهره و تن صدای اون تو زندگی با منه، و خوب خودتون می تونید حدس بزنید که این دوگانگی چقدر میتونه تو زندگیم تاثیر بگذاره، بله، تنهایی در اداره زندگی و ازدواج سنتی و سرسری منو به آدمی خسته، بی حوصله ومبتلا به بیماری پرکاری تبدیل کرده،
سومین دلیل من دوری از خدای بزرگه، نمازهامو نامنظم می خونم، سر وقت نمی خونم و از همه مهمتر دوستیم با خدا کمتر شده...
دارم با یکی بتونم راحت تر درد و دل کنم ، می ترسم پیش مشاوره برم، می ترسم با احساس ترحم نسبت به خودم روبرو بشم... نمی دونم، ...

سلام

ای کاش همه آقایون اینقدر راحت می تونستند خواسته هاشون ازخانومشون رو بیان کنن ، من عاشق همسری هستم جون میدونم عاشق منه ، گرچه هیچ وقت حتی یه بار هم اونو بیان نکرده ، اما همیشه میگم نکنه من براش کم میزارم ، نکنه برا بچه مون کم میزارم ، چون هیچ وقت نسبت به چیزی اعتراض نمیکنه حتی وقنی میدونم کاری رو اشتباه انجام دادم و دارم جبرانش میکنم باز هم اعتراضی نمیکنه و این منو کمینگران میکنه ...

کاش مردها هم بتونن مثل ما زنها رو در رو خواسته هاشونو بگن ...

به امید روزی که مرد متاهل خفه شه و دیگه حرف نزنه :-))))))))))))))))
میدونین چرا خانومتون مسایل رو از نامزدی تا اینجا پیش کشید؟ چون ما خانومها وقتی مسئله ای پیش بیاد و راجبش صحبت نشه و کاملا حل و بسته نشه ۱۰ سال دیگه هم بگذره یادمون میمونه و هی میکشیمش وسط و این واسه شما اقایی که طرز فکرت با یه خانوم فرق داره باعث تعجب و نامفهومه
اگه میخواین دیگه مسائل گذشته حرفش زده نشه باید بشینین راجبش انقدر صحبت کنین تا هردو توجیح بشین و مسئله بسته شه وگرنه تبدیل میشه به یه عقده که سر هر دعوای بی ربطی دوباره سرباز میکنه
پاسخ:
بارها صحبت کرده و گفتم اشتباه کردم و... اما هیچ فایده ای نداشته.
حرفهای قشنگ و مذهبی ولی عملا چی؟! آبروی هر چی زن مذهبی و خونه داره بردید با این متنها.
 اصلا مگه چادر ملاکه؟ به نظر من اتفاقا بی حجابها این جو رو ایجاد کردن. اگه همه تو جامعه به این حداقلللللللللللللل دینداری و مسلمونی پایبند بودن اون وقت صرفا سر کردن یه چادر آدمها رو نماد اسلام و دین نمیکرد. هر چند به نظر من خیلی هم طرف کارش درسته که با این شرایط چادر سر میکنه و خیلی هم آدم حسابیه.
پاسخ:
بحث بنده چادری و غیر چادری و مذهبی و غیر مذهبی نیست.
خودم بشخصه مشکلات خانوادگی رو بیشتر در غیر مذهبی ها میبینم و در مذهبی ها کمتر هست.
سلام
الکی میگن بابا. همه آدمها بعضی وقتا حوصله ندارن و بدخلاقن و بعضی وقتا خوش اخلاق. مطمئنم روزهایی هم بوده که این خاونم بنده خدای شما مثل فرشته بوده. آدم باید انسان باشه و حرف حق رو بزنه. این زنهایی هم که میان و نظر میدن و میگن ما فرشته ایم شما باور نکن :-))))))))))))
سخت نگیر به خانومت اخوی و سعی کن واقعا و از ته دل دوستش داشته باشی. دل آدم میفهمه طرفش الکی دوستش داره یا راس راسکی. اصلا هم به پول و امکانت و هدیه ربطی نداره. . تنها درمان محبت واقعی هست. یه محبتی از جنس محبت مادر یه محبت از جنس محبتهای بی قید و شرط. چه جوری بگم یه دوست داشتن از جنس انسانیت و رحم و مروت. این که آدم بدونه طرفش الان نگرانشه و دوست نداره آدم تو زحمت بیفته و یه ذره هم ناراحتی بکشه.
این جای جوابت خعلی با حاله"
این ازدواج که سفید نامیده میشه هیچ وقت پسر و مخصوصا دختر هویت و اخلاق واقعی خودش رو نشون نمیده تا ازدواجش قطعی بشه و بعد که خیالش راحت شد اون هویت باطنیش رو میشه."

باطن واقعی! یعنی چی؟!
پاسخ:
مهم نیست خیلی جدی نگیر.
خیلی واردی ها. تو جوابی که به اون آقا دادی معلوم بود خعلی با تجربه ای.
ناقلا تا حالا چند نفرو دچار این احساسات کردی؟


حس نفرت: به دلیله شکست های متعدد و رابطه های بدون مسئولیت شکل میگیرد و شخص دیگر در زندگی نمیتواند به کسی اعتماد کند و با توجه به نداشتن تعهد در این رابطه ها تحقیر های مختلفی از طرف مقابل یا اجتماع به این گونه افراد وارد میشود که زمینه ی نفرت عمیق را آماده میکند . و خود نفرت زمینه را برای بزهکاری و انواع جرایم فراهم میکند
3. نداشتن احساس امنیت و تعلق : این احساس آرامش و امنیت را در طول شبانه روز از طرفین میگیرد و به انواع بیماری های روانی منجر میشود .
4. نداشتن غیرت و احساس مالکیت به یکدیگر: که باز هم ممکن است ، خود این افراد بخاطره لذت زمینه انواع گناه را برای یکدیگر فراهم کنند و حتی یکی دیگری را به سمت انواع بزهکاری اجتماعی و گناه بکشاند.
۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۴۶ پاسخ به آقا امیر
سلام
با نظرات شما  موافقم اما همون طور که خودتون عرض کردید در این جامعه و فرهنگ سازگار نیست و حالا حالاها هم نیست....ما الان نه سبک زندگی جوونامون مثل غربی هاست و نه شرقی ها!!
دوست دختر و پسر تو ایران رواج پیدا کرد اما قبول ندارید که به شکلی متفاوت تر از غرب؟
+ چقدر پسرها از این موضوع سوء استفاده کردن چقد دختران زیر 18 سال رو اغفال و قربانی کردند به بهانه عشق و علاقه؟
 اون جا معنی دوست دختر/پسر داشتن تقریبا مثل نامزدی تو فرهنگ ماست ولی اینجا هنوز نیست هست؟
یه چیز دیگه ای هم هست اینجا شما میفرمایید زن ها خودشون برن کار کنن...اما وضعیت اشتغال زن ها مخصوصا تو شهرهاو استان های کوچیک خیلی کمه .... تو آگهی های استخدامی خیلی از مراکزی که استخدامی دولتی هست بیشتر بیشتر آقا پذیرش میکنن در بعضی از رشته ها که فقط آقایون رو می پذیرن... بله تو شرکت های خصوصی با حقوق و مزایای خیلی کم شاید بشه با تحصیلات بالا شغلی پیدا کرد. یا اینکه واقعا نخبه بود و خیلی باسواد.
+حالا قبول دارم یه عده از خانم ها فقط تو خونه آماده و حاضر در اختیارشونه اما چند درصدن اونا؟
+ در ضمن شما پسرهای این دوره زمونه از همسرتون انتظار دارید هم بیرون خونه کار کنه و پول در بیاره هم داخل خونه کدبانوی خوبی باشه هم از لحاظ ظاهر متنوع و مطابق میل شما هم مادر خوبی برای فرزندتون اما فکر نمی کنید همه اینا با هم  یه کوچولو سخته؟!!!!!!!
شما یه کم همه این وظایف رو تصور کن تو ذهن خودت دوست داشتی تو ایران"زن"باشی؟





این قضیه رو خیلی جدی بگیرید.
خط قرمز تون رو پررنگ و قطعی برای همسر تعیین کنید.
اگر احترامتون بین بچه ها از دست بره دیگه مایه دلگرمی براتون وجود نخواهد داشت.
دیگه کوتاه آمدن توجیه پذیر نیست
سلام خدمت آقای مدیر و دوستان عزیز
من 26 سالمه ، توانایی ازدواج رو دارم و در سن ازدواج هم هستم ولی بخاطر دیدن زندگی اطرافیان و دوستان 100 درصد مطمئنم که در این سیستم ازدواج نمیکنم ولی این مسئله طوریه که هر روز ذهنمو به خودش مشغول میکنه ،

آخه من نمیفهمم چرا ما باید همه زندگیمونو به یک تصمصیم مقطعی واگذار کنیم ؟ چرا باید همه چیزو با شانس و اقبال پیش ببریم ، آخه این هندونه سر بسته چیه آخه ؟ چرا همه زندگیمون باید استرس داشته باشیم ؟ چرا سیستم اینجوریه ؟ چرا باعث میشیم کار به کلاهبرداری برسه ؟ چرا اینقدر جامعه بستست ؟ 
ای مردم مگه شما به تساویه حقوق زن و مرد اعتقاد ندارید ؟ چرا دخترها رو آزاد نمیزارید؟ چرا نمیزارید بعد از 18 سالگی وارد اجتماع بشن درس بخونن و کار کنن و زندگیشونو بسازن مثل پسر ها ؟ این شماها هستید که به دختر مثل یک شی برخورد میکنید و اونو یه گوشه میزارید که ینفر به اصطلاح لایق پیدا شه برش داره ببرش ، فکر میکنید چرا دخترها اینقدر تنبل شدن ؟ (البته صحبتهام با همه خانمها نیست با عرض پوزش) همه حرفم اینه دختر هم مثل پسر باید حق زندگی و انتخاب داشته باشه ، از خونوادش خوشش نمیاد ؟ خب بره تو اجتماع و زندگیه خودشو تشکیل بده نه اینکه منتظر باشه ینفر پیدا شه بره خونه بخت 
این قانون هزار سوی ازدواج چیه آخه ؟ چرا اینقدر سختش میکنید؟ دختر و پسر عاشق هم هستند خب برن زیر یه سقف زندگی کنن، چیه مگه ؟ لطفا تعصبات بیجا رو بریزید دور که زندگیتون مثل همین آقای مدیر نشه ، فکر میکنید چند میلیون نفر دارن مثل شما توی ایران زندگی میکنن که اکثرا مذهبی هم هستن آقای مدیر ؟ حالا شما خوبید به شخصه داستانهایی شنیدم از ازدواج که واقعا نمیدونم بخندم یا گریه کنم ، آخه چرا ماها باید با عمرمون بازی کنیم ؟ دولت بیاد بجای این همه بودجه مشاور ازدواج و وام و اینا بیان از دبیرستان آموزش جنسی بزارن ، بیان بگن اگه مطمئن نیستید بچه درست نکنید ، راههای جلوگیری از بیماریهای جنسی رو یاد بدن فیلم بسازن تبلیغ کنن که همه متوجه بشن نه اینکه جواب همه مشکلات رو با ازدواج نسخشو بپیچن ! 
آقا و خانم محترم ، عاشق شدید ؟ فکر میکنید همدیگه رو دوست دارید ؟ پس برید زیر یک سقف ! مشکل چیه ؟ چند سال زندگی کنید اگه اوکی بود رسمی کنید بچه دار شید ، به همین راحتی ، چرا لقمه رو باید تاب داد ؟؟ این بچه ها ی کوچک چه گناهی کردن ؟ نه خانواده لذت زندگی رو میبره نه بچه کوچیک بیچاره
از بکارت میترسید ؟ چرا این موضوع اینقدر باید مهم باشه ؟ چرا اینهمه دروغ و ریا به این خاطر زیاد شده ؟ چرا به کسی نمیشه اعتماد کرد ، اگه این سیستم عوض بشه مطمئنم دیگه هیچ مردی به این موضوع اهمیت نمیده بخدا ما انسانیم ، ممکنه اشتباه کنیم ولی نباید با یک اشتباه یک عمر خودمونو بدبخت کنیم
چرا زن باید چشمش به مهریه باشه ؟ وقتی داره خودش زندگیشو میسازه ؟
نیازهای جنسی هم مثل هر لذتی مراقبتهایی نیاز داره که این بر عهده سیستم آموزشیه 
این سیستم از پایه مشکل داره
درست بشو نیست ، باید عوض بشه 
سیستم جدید:
پسر دختر بعد از 18 یا 20 سالگی دیگه باید از خانواده جدا بشن ، برن تو اجتماع زندگیه خودشونو تشکیل بدن ، اگه عاشق شدن با پارتنر مورد نظرشون زندگی کنن ، چند سال گذشت دیدن با هم خوبن بچه دار بشن و اگه دوست داشتن بچه دار بشن ، حالا فرضا پسر و دختر رفتن زیر یه سقف و بعد از 2 سال به نتیجه نرسیدن ، حالا براحتی از هم جدا بشن و هر کدوم برن دنبال زندگیه خودشون ، و اما مشکلات و نگرانیها ی دختر :

1-بکارت بعد یک ازدواج نا موفق: اگه این سیستم همه گیر بشه هیچ پسری این موضوع واسش مهم نیست اگر موافق نیستید بگید توضیح میدم
2-بی سرپناه بودن و بی پول موندن بعد از ازدواج نا موفق : همونطور که گفتم دختر مثل پسر باید بعد از دبیرستان تلاش کنه و زندگیشو بسازه حالا یا خوانواده بهشون خونه پول و ماشین میده یا اگه نداشت خودشون زحمت میکشن بدست میارن ، مگه حقوق زن و مرد نباید یکی باشه ؟؟ بعد از ازدواج ناموفق هم به روال زندگیش ادامه میده
3-بیماریهای جنسی و تولید فرزند :این بر عهده سیستم آموزشی و دولت و خود شخصه که باید در ذهن نهادینه بشه به هر روشی که ممکنه
4- مشکلات احساسی : بشدت معتقدم انسان موجودی آزاده که باید فکر کنه تصمیم بگیره و عمل کنه و نتیجشو ببینه ، شما به یه مرد اعتماد کردین اون نامردی کرد خب شما قوی تر میشید و در انتخاب بعدیتون بیشتر دقت میکنید ، حالا این خوبه یا اون مردی که فقط بخاطر سند ازدواج نامردی نمیکنه ؟ یا اگه میکنه پنهانی اینکارو انجام میده ؟ یا پنهانی صیغه میکنه ؟ بهتون دروغ میگه ؟ فقط از ترس مهریه ؟ همه عشق و محبت بخاطر مهریه یا خود شما ؟ کدومش بهتره ؟ فکر میکنید چرا تو ایران دروغ و پنهان کاری بیشتر از همه جای دنیاست ؟ چون هیچ چیز واقعی نیست ، بله !
چرا زندگی آقای مدیر باید این شکلی پیش بره وقتی خیلی خیلی ساده میشه جلوی این اتفاقات رو گرفت ، ماها از کلمه طلاق میترسیم ، درسته طلاق بده ولی آخه کدوم انسان آزاد و عاقلی میاد بخاطر طلاق یا مهریه دندون رو جیگر میزاره و زندگی رو تحمل میکنه ؟ زندگی که باید با شادی و آرامش همراه بشه ، خانوم و آقای مدیر هیچ لذتی از زندگی نمیبرن چون بهم نمیخورن ، این یه حقیقته ، تا کی باید این وضع رو تحمل کنن ؟ بخاطر بچه ؟ اصلا چرا بچه دار شدن ؟ اون بچه چه گناهی داره آخه ، وقتی ازدواج رسمی نباشه طلاق رسمی هم در کار نیست !
لطفا خواهش میکنم التماس میکنم برای یک لحظه هم که شده نقاب دین و اعتقادات رو بردارید و جواب این نظر منو بدید لطفا ، با تشکر از آقای مدیر و دوستان کوچیک همتون هستم و با عرض پوزش و شرمندگی بسیار
پاسخ:
سلام
اینگونه ازدواج ها مسلما غلط و مشکل ساز است که دلایلش رو عرض میکنم:
1. مخالف دین و اعتقادات ماست که خودش باعث احساس گناه داشتن و رفتن برکت و اعتقاد دینی است که تاثیرش را در زندگی خواهد گذاشت.
2. در این ازدواج بعد از چند سال غالبا یک طرف هست که به این نتیجه می رسد که به درد هم نمیخورند و این قطع رابطه طرف دیگر خصوصا اگر خانم باشد رو نابود می کند و چه بسا خودکشی و افسردگی شدید بگیرید که در رابطه های دوستی زیاد هست چه برسد رابطه شدیدتر باشد.
3. در این ازدواج که سفید نامیده میشه هیچ وقت پسر و مخصوصا دختر هویت و اخلاق واقعی خودش رو نشون نمیده تا ازدواجش قطعی بشه و بعد که خیالش راحت شد اون هویت باطنیش رو  نشون میده.
4. اگر در این مدت بچه ای تو کار بود چه؟ سقط که نمی شود کرد و اگر هم بکند قتل است و دور از انسانیت. پسر که به دنبال فرار از مسئولیت هست و این زن است که تعلق و علاقه دارد و بچه رو نگه میداره حالا آیا کسی بعدا حاضر به ازدواج با او هست؟

اما خطرات از نظر روانشناسان:
1. احساس گناه : در هر لحظه از زندگی که احتمال جرم و انجام رفتارهای خطرناک دیگر را افزایش میدهد ( طبق مصاحبه های انجام شده حتی افرادی که اصلا به دین اعتقاد ندارند این حس گناه را درون وجودشان دارند ) که باعث اضطراب و افسردگی و اختلالات جدی روانی در طرفین میشود .
2. حس نفرت: به دلیله شکست های متعدد و رابطه های بدون مسئولیت شکل میگیرد و شخص دیگر در زندگی نمیتواند به کسی اعتماد کند و با توجه به نداشتن تعهد در این رابطه ها تحقیر های مختلفی از طرف مقابل یا اجتماع به این گونه افراد وارد میشود که زمینه ی نفرت عمیق را آماده میکند . و خود نفرت زمینه را برای بزهکاری و انواع جرایم فراهم میکند
3. نداشتن احساس امنیت و تعلق : این احساس آرامش و امنیت را در طول شبانه روز از طرفین میگیرد و به انواع بیماری های روانی منجر میشود .
4. نداشتن غیرت و احساس مالکیت به یکدیگر: که باز هم ممکن است ، خود این افراد بخاطره لذت زمینه انواع گناه را برای یکدیگر فراهم کنند و حتی یکی دیگری را به سمت انواع بزهکاری اجتماعی و گناه بکشاند.

برای حل مشکلات ازدواج این راه حل اصلا مناسب نیست و راهکار زیاد داده شده که ازدواج موفق چگونه داشته باشیم.
روز پدر پیاپیش مبارک.
بنظرشما چطور میشه یه مرد خوشحال کرد وقتیکه همیشه میگه دلم گرفته و ناامید والبته دردشم نمیگه؟
وقتی بخاطر هر چیزی بهش دلگرمی میدم و باز هم فرقی نمیکنه.
باعث میشه در نهایت خودمو مقصر بدونم.
منم خسته شدم بعد همه اینا مثل هر زنی از خودم میپرسم یعنی دوسم نداره؟
چطور رفتار کنم حتی یه روز هم که میخام باهاش سرد رفتار کنم طلب کار میشه انگار من حق ندارم ازش دلخور باشم همیشه باید با رفتار
سردش بسازم .تعریف از خود واقعا ابلهانه اس اما خیلی چیزا که شما
اینجا از همسرتون انتظار داشتین براش انجام دادم اما...
پاسخ:
سلام
ممنونم از شما.
کار درست رو شما انجام بدید و همین که وظایفتون رو درست انجام میدید خیلی خوبه و حتما همسرتون دوستتون داره ولی خب بعضی ها نوع رفتارشون خاص هست. اگر هم چیزی نمیگه اما کمکش کنید بهتر بشه.
۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۵۲ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى



پاسخ:
!!!!!!
تربیت بچه خیلی مهم هست . همسرتون رو توجیح کنید که شما مهم نیستین ولی فرزندتون اهمیت بالایی داره و باید خوب تربیت بشه ..این راه رو در پیش بگیرین .ایشون هم قطعا ناراحتی از شما به دل دارند که اینجور یگند
راستش زیاد حوصله خوندن مطالب نداشتنم فقط آخرین مطلب میخوندم.
لطفا بگید کجا درج کنم سوالمو.
پاسخ:
عب نداره همین جا بگید.
راستش نمیدونم همه کار کردم تو سه سال زندگیم. فک نکنم دیگه کاری باشه.
شاید اگه دوسم داشت یه خورده تلاش میکرد نه؟
خیلی شاد بودم همیشه مثل یه بچه هیچ چیز مادی تو دنیا برام ارزشمند
نبود حالا اخم و اعصاب داغونش داره منو تو غربت میکشه وقتیکه هفتصد کیلومتر از خانواده دورم.
جز سکوت چیزی تحویلم نمیده ودر نهایت ناسزا.
چرایه مرد نه خوب میشه نه همه چیز رها نمیکنه؟ مگه میشه این اسمش زندگی باشه؟
پاسخ:
نه حتما دوستتون داره و اونم از این شرایط راضی نیست ولی خب کار و مشکلات باعث بروز این رفتارهاست.
باید کمکش کنیو تنهاش نزارید.
یه چیزی بگم بنظرم تو این چند وقت که نبودین یکم اوضاعتون بهتر شده بود ااخه خود من درد دلمو تو دفترم مینویسم وقتی خیلی داغونم میرم سراغش اگه یه مدت بهتر باشم کمتر میرم بنویسم.
پرسیدین مشکلم ؟
آقای محترم من رابطه اش باهام خوب نیس منظورم ج ن س ی . بارها التماسش کردم بره دکتر نرفت میگف اعصابم خرابه .رفتم سرکار (آخه خیر سرم مهندسم) تو شرایط سخت شهرک صنعتی ها وقتی بر میگشتم از 4ساعت قبل من خونه بود فقط واسه آرامشش اما بدتر هم شد. حتی گفتم اگه تو رفتارم مشکلی هس بگو اگه دوسم نداری جدا شیم اما بدون نتیجه موند.
خلاصه سخن دراز شد کاش مردم بدونن خانم ها هم نیاز دارند و اگه یه مرد میره زن صیغه میکنه یه زن جز درد چکاری میتونه انجام بده.
پاسخ:
نمیدونم. ولی یه مدت سرم خیلی شلوغ بود و حال و حوصله نوشتن هم نداشتم.

مشکلشون سرد مزاج بودنه یا تنها نسبت به شما اینطورند؟ خواستید تو پست مربوط به این موضوع جواب بدید تا سوالاتی بپرسم شاید راهگشا بود.

سلام.  منو ببخشید که عصبانی شدم آخه واقعا نگرانتون بودم و شما هیچ پاسخی نمیدادید. حس کردم برلتون این نگرانی مخاطبان بی اهمیته. 
اگر در زندگی زناشویی هم با همین سعه صدری که در پاسخ کامنتها از شمادیده میشه برخورد میکنید تا حدود زیادی حق با شماست در مسائل عنوان شده. 
بهر حال خیلی خوشحالم که بازهم مینویسید. نوشته هاتون آموزنده اس.
راستی اگر دوست داشتید ممنون میشم که رمزتون رو داشته باشم. البته باید اضافه کنم که متاهل و دارای یک فرزند هستم.
پاسخ:
سلام
خواهش میکنم. از لطفتون هم ممنون.

خوشحالم ک دوباره مینویسید،راستش رو بخواهید من هر بار ک متن ها شما رو میخونم فکر میکنم شما هم حتما ی تقصیری دارید وگرنه حداقل تو ذهن من نمیگنجه ک ی آقا انقد منطقی و خوب باشه ولی همسرشون کارا بچگانه از خودش نشون بده،راستی چرا دیر ب این نتیجه رسیدی شما دو تا دسته گل دارید الان!!من خودم دو سال ازدواج کردم تا مطمن نشم ک ب ثباتی زندگیمون رسیده پا نفر سوی رو ب این زندگی باز نمیکنم
خدایا ادم میمونه چی بگه 
شاید واقعا خودش زشتی کارش رو نمیدونه و درک نمیکنه 
شایدم یه ناراحتی بزرگ ازتون توی دلش داره و راحت نمیتونه بگه اینجوری غرغر میکنه
شایدم شما ناز کش خیلی خوبی باشی و الکی فقط دلش میخواد قهر کنه
ولی یجوری به روشی ازش به خودش تنهایی گلایه کنید ،یجوری بفهمه کارش باعث میشه چقدر احساس تنهایی کنید
قول داده بود؟؟
وقتی کسی قولی میده حداقل برا اثباتش باید یکم رو قولش بمونه. مثلا اقای محترم من نهایتش 4 روز رو قولشه واسه همین منم یکسال بیشتره
که امروز فردا میکنم واسه بچه دار شدن.
اینجوریه دیگه.
راستی نوشتنم دل میخواد وقتی دیگه نفسی واست نمونه.
پاسخ:
خب آخرش چی؟ وضعیت بهتر میشه؟بدون بچه بمونید؟
مشکلتون چیه با هم؟
۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۵ ✿✿ یاشل ✿✿
شما که اینو میدونستی چرا دومی رو آوردی آخه؟
پاسخ:
قول داده بود رفتارش رو بهتر کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">