رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است


با سلام

با توجه به پست قبلی خیلی ها داشتن یک همدم که حق من هست رو مذمت می کنند همانطور که فکر میکردم.

اما شما فکر نمی کنید مرد هم نیاز به محبت دارد ؟ نیاز به یک معشوقه دارد؟

شاید با توجه به روحیات مردان فکر کنید آنها فقط به فکر شکم و با عرض معذرت زیر شکم خود هستند و دنبال تخیله شهوت خودشونند اما بدونید همیشه اینطور نیست.

یک مرد دوست داره وقتی از کار با کلی خستگی میاد تو خونه همسرش بیاد دم در و خسته نباشید بگه و محبت کنه. ناهار رو آماده کنه با هم بخورند و بگند و بخندند و بعد شرایط استراحت رو فراهم کنه و مسلما این مرد با چنین زنی دنیایی به محبت میکنه.

اما اگه اینطور باشه که مرد با تمام خستگی وارد خانه بشه و سرکار همسر یه گوشه ای ماتم گرفته باشه و نه سلامی و نه علیکی و بعد ببینه یا ناهار نیست یا یه چیز آماده و بعد زن طلبکار هم باشه که من نوکرت نیستم و به جای آماده کردن بستر استراحت تا عصر غرر بزنه و گریه کنه آیا سزاوار نیست مرد به فکر یک همدم باشه؟

مگه من چه گناهی کردم که نباید از طریق حلال به آرامشم برسم؟ چرا خیلی از مردان دیگه به راحتی با دختران دوست و رابطه حتی متاسفانه جنسی داشته باشند تازه بدون هیچ مشکلی با همسر دائمش اما من با وجود مشکل دنبال یک همدم نباشم؟

بدانید مردان هم مثل زنان ابتدا دنبال محبت هستند و بعد نیازهای دیگرشون حداقل من اینطور هستم چون تمام سعیم اینه که حتی نگاه هم به نامحرم نکنم و چشمم هرز نباشه که به ناموس دیگری نگاه کنم.

نمیدونم....نمیدونم....نمیدونم

۲۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۲۷
مرد تنها

با سلام

متاسفانه این روزها حسادت سرکار همسر نسبت به جاری اش شدت بیشتری پیدا کرده و همین دردسرهای زیادی بوجود اورده. هر چقدر هم صحبت میکنم متوجه نمی شود.

اصلا سیاست ندارد و بخاطر اخلاق بدی که دارد زود این حسادت را بروز میده. پسرم که کمی از بچه اونها بزرگتره و با هم بازی میکنند و اذیت میکنه و بچه جاری رو میزنه برادرم تذکر که میده سرکار همسر ناراحت میشه.طوری که برای این مسئله کوچیک به مادرم هم خبر داده که پسرت بچه ما رو دعوا میکنه.

خب اونها هم گفتند نمیشه که بچه شما کتک بزنه و بلایی سر بچه اونها بیاره و ساکت باشند بلکه باید مراقب بچه بود.

و حرف حق رو میزنند اما سرکار همسر ما مشکلش جای دیگه است و از حسادت هست که اینطور میکنه و ابروی خودش رو هم برد.

همه از دستش در امان نیستند و نمیدانند من چی میکشم. بابد تو خودم بریزم و سکوت کنم.

چند باری به فکر این بودم موردی برای ازدواج موقت پیدا کنم که حداقل بتوانم با او درد و دل کنم تا تحمل کارهای سرکار همسر برام راحتر باشه.

منو مذمت نکنید بخاطر این تصمیم چون زنی که برای شوهر هیچ آرامشی ایجاد نمی کند که هیچ بلکه از نظر روانی به هم میریزه باید همین کار رو بکنم.من نیاز به دوست دارم نیاز به همدم دارم به کسی که بهش محبت کنم و اونم به من محبت کنه . پس شما خانم ها مراقب باشید تا اینطور عمل نکنید که همسرتون به فکر ارامش جای دیگر باشد.

متاسفانه رابطه گناه مثل اب خوردن شده اما رابطه حلال هیچ.

۱۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۱۹
مرد تنها

با سلام

زیبایی دنیا به عاشق شدنه و اینکه واقعا یکی رو از تمام وجود دوستش داشته باشی و محبت کنی و محبت ببینی.

حالا ممکنه افراد با هم فرق داشته باشند و اونی که با ایمانه عاشق خداست و واقعا لذت میبره و اونی که در مراتب پاینتره عشقشون زمینیه.

شاید این عشق واقعی زمینی هست که ایجاد انگیزه برای عشق واقعی میکنه همون که عشق مجازی گفته میشه.

شاید اگر هر کسی عاشق واقعی بود هیچ موقعه به فکر یکی دیگه نمی افتاد.

چون عاشق نشدیم چموشیم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۴۷
مرد تنها

با سلام

دوستان منو ببخشند مدتی بود حال و حوصله نداشتم چیزی بنویسم حتی یک خط.الانم خیلی فرق نکرده و بی حالی رو دارم اما وقتی با دوستان مشورت میکنم و راه حل رد و بد میکنیم خودش دلگرمی خوبی بود.

تو این مدت اوضاع سرکار همسر از نظر روحی فرق نکرده و بعضی موقع بدتر هم میشه و خیلی بهم سخت میگذره.طوری شده که متاسفانه منی که تو صبر زبانزد بودم زود از کوره در میرم.هر چند زود ساکت میشم چون میدونم در دعوا و اختلافات یکی از طرفین باید کوتاه بیاند و اون منم.

من ناراحتیم از اینه که مشکلات و اختلافات و دعواها باید بخاطر یک چیز پوچ و کوچیک باشه و چیزایی که حتی ارزش فکر کردن ندارند چه برسه سرش دعوا کنی.

کاش ارزش زندگی مشترک و تشکیل خانواده رو انقدر کوچیک نکنیم و داشته های خوب بیاندیشیم.

یک ماهی هم هست سرکار همسر گیر دادند به بچه دوم و من مخالفم و میگم با این اخلاق و روحیه نمیشه و میگه قول میدم خوب باشم و همه زنها اینطورند و... و من همینطور ماندم که چه کنم چون خودمم عاشق بچم اما ....

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۹
مرد تنها