رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی با غم» ثبت شده است

امروز سرکار همسر با آقا زاده جانم ساعت 4:30 رفتن بیرون و منم حدود 3 از سر کار برگشتم و مریض حال و خسته بودم.

ناهار که خبری نبود و منم چیزی نگفتم چون اگر حرفی بزنم میگه چقدر بهم گیر میدی و ولم کن و... و البته عادت هم کردم به غذا درست نکردن هاش و یا غذا های الکی درست کردنش.

وقتی میخواست بره بهم گفت اسباب بازی های بچه که تو خانه ریخته بود جمع کن.یه مقدار آجر و چرخش بود.

بعد از رفتنشون من خوابیدم چون کسالت داشتم و بعد که بیدار شدم گفتم یه دوشی هم بگیرم و بعد نمازمم که حال نداشتم زود بخونم بعد حموم خوندم و بعد سرکار همسر رسید.

وقتی رفتم آیفون رو بزنم دیدم اسباب بازی ها رو کلا فراموش کردم و دونستم بیاد شری بپا میکنه اما خوب دیگه دیر شده بود.

وقتی اومد از دور اسباب بازی ها رو دید بدون سلامی و... داد زد ...اسباب بازی ها رو جمع نکردی؟

گفتم نه اصلا حواسم نبود و خواب بودم و بعدم حموم.شروع کرد دعوا که چقدر میخوابی و ما رفتیم بیرون تو با خیالت راحت خوابیدی؟

گفتم کار یک دقیقه هم نیست جمع میکنم.

اما تا یک ساعت تمام دعوا کرد و غرر زد و منم فقط ساکت بودم.

شامم جاتون پر نون و پنیر خوردیم.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۹
مرد تنها

وقتی زندگی شاد دوستان و بعضی از زن و شوهر ها رو میبینم و میشنوم خیلی خوشحال میشم که اینگونه از زندگی لذت میبرند.

اما از طرفی غبطه میخورم و با خود میگم خدایا چرا زندگی من اینطور نشد؟چرا من نباید از زندگی لذت ببرم؟

هر چیزی که انجام میدیم توش ناراحتی و عصبانیت خانه.

مسافرت میریم گیر میده؟

مهمونی میریم همینه؟

عروسی های نزدیکانه برام عزاست و...

خدایا....

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۱۶
مرد تنها