رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

پاسخ به سوالات دوستان

دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ
با سلام
دوستان سوالاتی رو پرسیده بودند که قول داده بودم در یک پست مجزا جواب بدم تا شناخت بیشتری نسبت به بنده و سرکار همسر و زندگی مشترک ما کسب کنند و قول شرف و مردونه میدم همه را صادقانه پاسخ دهم.

1- آیا ایشون تاحالا به بزرگترای شما اعم ازمادرتون،پدرتون،خواهر یا برادرهاتون مستقیما توهین کردن؟(منظورم اینه که توی روشون بایستن وبی احترامی کنن یافحش بدن؟

نه خیر. چون هیچ کدوم کاری نکردند که بخواد اینکار رو بکند .و بحمدالله خانواده ما همه تحصیل کرده هستند و هیچ موقعه باعث ناراحتی سرکار همسر نشدند. حتی یه جورایی تحمل می کنند بعضی کاراهش رو و بخاطر من چیزی نمیگند.

2- شما بهشون گفتید که دیگه دوستش ندارین یا میرین یه زنه دیگه میگیرین یا از چشمتون افتاده؟اگر آره واکنششون چیه؟

وقتی بحث میکنیم تو اوج دعوای لفظی بهشون گفتم و البته بیشتر ایشان میگند و من کم از این حرفا میزنم و اونم در جواب خودش که میگه دوستت ندارم یا از چشمم افتادی میگم منم همینطور.
در مورد گرفتن زن دیگه بعضی موقع به شوخی میگم و یا وقتی به نیازهای جنسیم مخصوصا الان بی تفاوت هستند میگم اینطور نکن که گرایش به صیغه پیدا کنم. ایشون از این جهت به من اعتماد دارند و میدونند شوخی میکنم و اهل اینکار نیستم.

3- چی باعث میشه علارغم اینکه ایشون بهتون بگه خونه رو جارو کنید یا ظرف بشورید خودتون این کار ها رو انجام میدین؟
بعضی موقعه بخاطر کثیفی خونه و بی اهمیتی ایشون، الان هم بخاطر ویار زیاد نمیتونه که من کمک میکنم بعضی موقعه هم انقدر غرر میزنه که کمک نمیکنم منم بخاطر ساکت شدنش انجام میدم.

4- اگر خونه مادرتون تو شهر شما بود چقدر بهشون سر میزدید؟
هفته ای یک بار ،اوائل ازدواج تو شهر خودمون بودیم و هفته ای یک بار به مادرم سر میزدیم و تو هفته هم تلفنی.

5- خانمتون چقدر با تلفن حرف میزنه واکنش شما چیه؟
اگر منظورتون افراد متعدد هست تقریبا در یک روز 4 تا 6 بار با دوستان و اقوام صحبت می کنند اما اگر منظورتون اینه که با هر کس چند دقیقه صحبت میکنه عادی هست و بستگی داره کی باشه و از 5دقیقه تا ده دقیقه اما یکی از دوستاش هست که تا یک ساعت هم با اون صحبت میکنه.
من فقط با این آخری که حدود یک ساعت صحبت می کنند برخورد کردم اونم فقط بخاطر اینکه بچه بهانه میکنه میگه به زور آروم کن تا من صحبت کنم یا مثلا غذا نمیزاره و یک ساعت حرف میزنه.

6- همسرتون ولخرجه؟چقدر پول بهشون میدین؟آیا دوست دارن شاغل باشن ؟شما چی؟
نه شکر خدا یه خوبی که داره و به خودشم گفتم اینه که ول خرج نیست.
هر موقعه بخواند بهشون میدم و بستگی به نیازش داره اما اینکه روزانه یا ماهیانه مقدار مشخصی بدم نیست.
با وجود بچه کوچیک تا حالا امکانش نبوده و دوست دارند. منم اگر محیط زنانه باشه دوست دارم برند کار کنند مثل معلمی. البته من بهشون پیشنهاد دادم که تو خونه برای من کار کنند در زمینه ای و ساعتی 3000 هم میدم اما متاسفانه ذوق زیادی ندارند.

7- تحصیلاتشون چه حده؟آیا اینکه تحصیلاتشون رو بالا ببرن می پسندین؟
لیسانس رو گرفتند.
ایشون درس نمی خونند یه دردسری دارند و درس که می خونند دردسرهاش بیشتره. وقتی درس میخوند خیلی برام سخت بود. به کارهای خونه که کم میرسید و توقعاتش از من زیاد بود. مهمون میمومد دعوا راه می انداخت .امتحان داشت خراب میکرد سر من خالی میکرد و اینطور بود که دوست نداشتم درس بخونه البته قلبا، نه اینکه به زبان بگم نباید بخونی.
تحصیلات بنده بیشتر از ایشون هست و هرچقدر بخونند به من نمیرسند لذا از بالا رفتن تحصیلاتشون از این جهت ناراحت نیستم فقط متاسفانه خودشون ظرفیت ندارند. اگر الان هم بخواند ادامه بدند بازم حرفی ندارم.

8- شما اهل دوست و رفیق هستید؟ آیا با خانمهای همکاران تلفنی ارتباطی دارید ؟واکنش خانمتون اگر با خانمی صحبت کنید چیه؟
من خودم متوسط و در این زمینه سرکار همسر شدید اهل رفت و آمد هست و اگر هم با رفقا رفت و آمد دارم بخاطر ایشون هست و یا چون خانم ها هماهنگ هستند ما میریم و میایم.
من همکار خانم ندارم اما پیش میاد که ارتباط کاری داشته باشم خصوصا بیشتر تلفنی. چون اعتماد دارند و بنده رو خوب می شناسند عکس العملی نشون نمیدند.
حتی یادمه یکی از دوستانش که سن کمی هم داشت و مطلقه بود به شهر ما آمده بود گفت با ماشین برو دنبالش و بیار خونه و موقعه برگشت هم خودم تنها بردمشون ترمینال . یا یک بار با مادرش رفتن بیرون و خواهرش که سه سال کوچیکتر از خودشه خونه موند و منم قرار بود بیست دقیقه دیگه برم و هنوز خونه بودم و هر دو تنها شدیم که من از بی اهمیت بودن مادر خانم ناراحت شدم و خودمم زود آماده شدم و خونه رو ترک کردم چون روایت داریم درست نیست دو نامحرم در خونه خالی باشند . من کاری نمیکنم که حساس بشه و باعث بی اعتمادیش بشه.در کل رو در روی خانم ها خجالتی هستم.

9- به نظرتون اگر خانمتون جای من بود چه واکنشی نشون میداد ؟

جوابش سخته اما میدونم حداقل زندگی رو برای من نابود می کرد و احتمال قوی عالم و آدم رو هم با خبر می کرد.

10-خوش لباسه؟به سر و وضع و آرایش و ... میرسه؟ اگر نه شما بهش هیچی می گین و ایشون چه واکنشی در مقابل حرف شما نشون میده؟
یکی از مشکلات ما که تو یه پست بعدا مفصل صحبت می کنم همینه که خوش لباس نیست.چه منزل چه بیرون و من بارها تذکر دادم اهمیت نمیده.هر موقعه میگم میگه خب برو برام چیز بهتر بخر و میره میخره و باز بد میگرده و وقتی میگم دیگران چقدر خوب می پوشند میگه مرغ همسایه غازه.

11- میدونه شما با نت کار می کنید؟کنجکاوی نمی کنه چکار می کنید؟
بله خوب تو خونه هستم میبینه. چون خودشون علاقه ای به فضای مجازی ندارند کنجکاوی نسبت به کار من ندارند و منم فقط همین وبلاگ رو دارم و میرم خبرگزاری ها و اخبار سیاسی پیگیری میکنم و سیستمم همیشه رو به روی دید هست و اینطور نیست که جلوی دید نباشه. هر موقعه بخواد به راحتی میبینه.البته وبلاگ باز باشه و ببینم داره میاد میرم خبرگزاری.

12- اگر روزی بفهمه اینجا وبلاگ دارین به نظرتون چه واکنشی نشون میده؟
نمیدونم ولی ترسی ندارم و بهش میگم حقیقت ها رو نوشتم. شایدم خوب بشه چون نظرات خانم ها براش بعضا مفیده.

13- سخت گیریهای شما روی چیه؟
حجابش + تربیت و برخورد با آقازاده + نظافت خونه

14- جاهایی که سخت گیری کردین و جواب هم گرفتین کجا بوده؟
سختگیر به اون معنی نیستم و فقط بی اهمیت نمیگذرم و حتما تذکر میدم. در هر سه بعضی موقعه گوش میده بعضی موقعه نه و متغییر بوده.

15- مومنه؟نمازخونه؟ اگر آره. این ایمانش باعث میشه بیشتر دوستش داشته باشین؟
بله مومن هست اما این ایمان با این رفتارهاش فایده نداره و نمازم میخونه و جالبه بدونید بعضی موقعه پشت سر من جماهت میخونه و بهش میگم اگر من مقصرم و منو بد میدونی چرا پشت سرم نماز میخونی که چیزی نمیگه.
چون رفتارش با ایمانش نمیسازه بیشتر ناراحتم میکنه و دلم براش می سوزه که این ایمانش رو با این کارها خراب میکنه. مثلا من خودم به هیچ وجه از همسرداریش راضی نیستم و بنظرم زنی که شوهرش به حق از او راضی نباشه در ایمانش باید شک کرد.

16- چه صفات خوبی دارن ؟
با توجه به نکات بالا شاید مشخص شده باشه.بخوام مختصر بگم:
1. خیلی ولخرج و تجملی نیست.
2. وسواس و شکاک نیست.
3. زیبا هستند و خوش اندام.
4. نسبت به نظافت لباس های خودمون حساس هستند و نمیزارند خیلی کثیف باشه.
5. در ظاهر احترام خانواده رو حفظ می کنند و باعث ناراحتی نمیشند.
دیگه چیز خاصی به ذهنم نمیرسه مگه باز در این موردم سوال بپرسید تو نظرات تا بگم.

17- از خونواده خودش دفاع می کنه؟خونواده خودش رو تو سر خونواده شما میزنه؟
بله بعضی موقعه دفاع میکنه اما چون مادرشون مشکل عصبی دارند و اصلا اخلاق خوبی نداره خود سرکار همسر همیشه ازش ناراضیه و شکایت میکنه و جالبه بدونید من خیلی موقعه از مادرش دفاع یا کارهاش رو توجیه میکنم چون بنده خدا شرایط سختی تو زندگیش داشته.

18- تو دعواها شده بهتون فحش بده و بد و بیراه بگه؟واکنش شما چی بوده؟
بله تا دلتون بخواد. منم گفتم ادب داشته باش و هویت واقعیت رو نشون نده حداقل.بعضی موقعه هم شاید گفتم خودتی (ههههه)

19- شده قهر کنه بره خونه باباش ؟شما چه واکنش نشون دادین؟
نه خیر . هیچ کسی از اختلافات ما خبر نداره. خونه مادرش شرایط خیلی بدتره و چون اخلاق سرکار همسر رو میدونند و منم خوب میشناسند می دانند مقصر کیه.بارها مادرش از سرکار همسر پیش من شکایت کرده.
خود سرکار هم چون میدونند خودش مقصره و خرابکاری میکنه دلیلی بر قهر کردن ندارند. حتی بارها که بحثمون شده میگم بیا با هم با مادرت در مورد مشکلمون حرف بزنیم تا اون قضاوت کنه و مطمئنا مادری نیست که جانب دخترش رو نگیره که قبول نمیکنه چون میدونه مشکل از خودشه.

20-شما قهر می کنید؟چقدر قهراتون طول می کشه؟
نه از این چیزا خوشم نمیاد.مگه مرد هم قهر میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این خل بازیا چیه.(والله بخدا)

21- تو رابطه جنسی با هم مشکلی دارید؟
این بحث مفصله و صلاح نمیدونم عمومی مطرحش کنم اما اجمالا عرض کنم بله متاسفانه در این زمینه هم مشکلاتی داریم خصوصا الان که باردار هستند و از ماه اول ما رو ممنوع الدخول کردند.(بد گفتم؟ ببخشید)

23- تحصیلاتتون چقدره و شغلوتون چیه؟
تحصیلات که ارشد رو گرفتم و در حال تحصیل در دکتری هستم.
اینکه رشته تحصیلی و شغلم چیه بمونید تو خماری و جزء اسرار هست و نمیتونم بگم.بمونه تا از فضولی جون بدید.(شوخی کردماااا)

24- شما روحیه خشکی دارید؟ و خونه سنگین و بد اخلاقید؟
نه اتفاقا من بسیار شوخ هستم و بعضی موقعه ها انقدر شوخی میکنم که دیگه سرکار همسر خسته میشند میگند بس کن دیگه. یادمه قبلا میگفت وقتی تو خونه نیستی خونه هیچ صفایی نداره و از غصه دق میکنیم. تو خانه پدری دور هم باشیم بیشترین شوخی ها رو میکنم و حتی تو اقوام طوری که خالم به مادرم میگفت خوش به حالت پسرات شوخی زیاد می کنند و پسرای ما اینطور نیستند.
ما حتی با پدر و مادرمونم شوخی میکنیم و البته همه اینها با احترام هست. اما دیگه بخاطر این اخلاق های سرکار همسر دو سالی کمتر شده و دیگه حس و حالش نیست.

25-پدر خانمتون چه جور ادمیه .یعنی رابطه ش با بچه هاو زنش چطور بوده..جو خانواده شون صمیمی هست.

مشکل اصلی متاسفانه پدر خانم هستند و شاید علت اصلی عصبی بودن مادرش و خودش و وضعیت بد گذشته شون همین قضیه باشه.
وقتی سرکار همسر حدود 3 الی 4 ساله بودند پدرشون برشکست میشند و همین باعث افسردگی پدرشون میشه و از طرف دیگه هم در جنگ بدن ایشون ترکش میره که الان هم ظاهرا دو جای بدنشون ترکش هست و همین دو مشکل باعث شده پدرشون گوشه گیر بشند و دیگه نتونند کار کنند و همیشه خونه نشین میشند و یه چیز مثل روانی ها میشند و متاسفانه چون پرونده جانبازی هم اونموقعه تشکیل نداده بودند جانباز هم محسوب نشدند که حداقل حقوقی داشته باشند. به قول خود سرکار همسر که میگه یه عمر به ما میگفتند پدر تو دیوانه است و مادرشون با مشکلات و سختی اینها رو بزرگ کرده که یک پسر و دو دختر هستند.
مادر خانم چون یک پسر داشت و وابستگی زیادی هم به او داشت چه مالی و چه عاطفی بعد از ازدواج او دعواهاش بیشتر شد چون از عروس ناراضیه و از ابتدا عروسی که وحشتناک دعوا راه انداخت که باعث آبرو ریزیشون شد.
و متاسفانه عروس رو هم ما معرفی و پیدا کرده بودیم که مادرشون سرکار همسر رو بسیار دعوا میکرد هر چند عروس واقعا دختر خوبی هست و همه میدونند مشکل مادر خانمه.
این مشکلات همگی باعث شده اصلا جو صمیمی نداشته باشند طوری که سرکار همسر بدون من کمتر خونه خودشون میموند و مخصوصا قبلا همیشه خانه ما بود.
یکی از ناراحتی های سرکار همسر اینه که چرا خدا چنین پدر و مادری نصیبش کرده که خودش اینطور بشه و میگه خدا بهم ظلم کرده و چرا منو تو یه خانواده خوب و مومن به دنیا نیورد که اخلاقم اینطور نشه و عقده ای نشم و... منم جواب میدم اما قانع نمیشه.
اگر میگم دلم براش سوخت ازدواج کردم یا الانم دلم براش میسوزه بخاطر این چیزا بود.
سرکار همسر دختر خوب و زیبا و دوست داشتنی هست فقط تنها مشکلش عصبی بودن و عقده ای بودن(که باعث حسادت شده) ایشون هست که باعث این همه مشکلات و پیدا کردن هزار عیوب دیگر شده.
البته طبق گفته عمه خانم مجازی ما کم خونی ایشون و ضعف جسمی و ... هم در عصبی بودنشون بی تاثیر نیست.

آخیییییی راحت شدما چقدر سوالات سخت و زیاد بود کلی وقتم رو گرفت.از دست این خانمااااا. حالا ببینیم چه نمره ای بهمون داده میشه.(ههههههه)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۸
مرد تنها

نظرات  (۹۶)

من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیه ام تو مست مست سر خوشی  تو عاشق خندان لبی من بی دهان خندیده ام

پاسخ:
آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee
سلاسلام می بخشید در زندگیم من کدام راه حل ندارم شوهرم همرای من درست حرف نمی زند من درست حرف می زنم ان قصه را کردم پیشتر برای شما که من گفتم که مادرت می گوید پسری من نیست من به شوهرم گفتم قهر شد طلاق بدهید من گفتم نه می گوید که اگر نمی خواهی ده خانه باش من به تو کار ندارم تو به من کار نداشته باش 

پاسخ:
متوجه منظورتون نشدم
سلام ببخشید قضیه. ی رمز چیه ؟
امروز با وبلاگتون آشنا شدم و یجورایی باهاتون احساس همراهی و همدردی میکنم
شروع کردم به خوندن همه پست هاتون از اول تا اینجا رسیدم
ممکنه رمز پست قبلی رو برام ارسال کنید
امروز با وبلاگتون آشنا شدم و یجورایی باهاتون احساس همراهی و همدردی میکنم
شروع کردم به خوندن همه پست هاتون از اول تا اینجا رسیدم
ممکنه رمز پست قبلی رو برام ارسال کنید
می دونید فرق شما با همسرتون چیه؟؟ همسرتون در جوار مادر و پدرش افسرده و عقده ای شده، یعنی به خاطر محیط
شما دارید در جوار همسر به این حال و روزا می رسید
مثل همسرتون نباشید شما قوی تر باشید وگرنه نمی تونید سرزنشش کنید. اونم مثل شما پیش آدم بداخلاق بوده که بداخلاق شده!!!!!

آخی طلفکی همسرتون که انقدر رنج کشیده! و طلفکی شما که تو رنج هاش شریک شدید. حدسم درست بود همسر شما با خدا قهره...آدم با خدا قهر باشه بد اخلاق می شه. باید عاشق خدا بشه.
باور کنید خیلی از خانم ها این رفتارها رو دارن بدون داشتن گذشته ی بدی. من خودم تو خونه ی پدریم خیلی رنج کشیدم و اگه کلاس قرآن نمی رفتم و مشاورین اسلامی قرآنی نداشتم الان زندگی خیلی بدی داشتم و یا طلاق گرفته بودم.شما خونه تون تهران نیست که من کلاس قرآنم رو آدرسشو بدم که همسرتون رو بفرستید که عاشق خدا بشه؟؟ قرآن مستقیم آدمو به خدا می رسونه. البته شما هم لازم دارید چون از خدای مهربون ناراضی هستید.
فکر کنید خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده دخترتون همچین مشکلی داره و بداخلاقه.... اون موقع به زمین و زمان چنگ می زنید تا درستش کنید و ناامیدم نمی شید و هیچ وقت هم بهش نمی گید دوستت ندارم ! بین زن و شوهر چون طلاق یا ازدواج مجدد هست این حس رو بهم ندارن. اما واقعا باید این جوری باشه که همسر رو پاره ی تن بدونید
پدر و مادر من مشکلات اساسی باهم داشتن و همین باعث شد که در آینده دو تا از بچه هاشون به انحراف های ناجور کشیده بشن. چون محبت بین پدر و مادر نبود. محبت و عشق بین پدر و مادر باعث ایجاد بچه های نرمال می شه و بچه هارو بیمه می کنه. این رو من نمی گم کارشناس های تربیت بچه اولین نکته رو همین بیان کردن. کارشناس های نسل توحیدی با استفاده از آیات و روایات و تحقیقات میدانی به این رسیدن.
ان شاالله یه روز می یایید و میگید که رابطه مون خیلی بهتر شده. یا صبرم خیلی بیشتر شده اذیت های همسرم عذابم نمیده. یا ان شاالله می یایید و میگید همسرمو دوووووست دارم.
شما می تونید شما شیعه ی حضرت زهرا هستید.
عاقبت بخیری و خوشبختی خودتون و بچه هاتون تو اصلاح این رابطه ست.و نه هیچ حالت دیگه ای
درباره ی سخنرانی ها تحقیق کنم بهتون می گم
پاسخ:
سلام
ممنون از شما.
ان شالله
بهترین کار اینه که به خانومتون بگید چقدر دوستش دارید و چقدر براش ارزش قائلید. بگید که شرایطشو درک می کنید. به جای اینکه با کسی مقایسش کنید ( اینکه گفتید بهش میگید ببین دیگران چه خوب لباس می پوشن) زیبائیهاشو نشونش بدید. ازش تعریف کنید. مثلا بگید چیکار کردی امشب اینقدر خوشگل شدی؟  طوری رفتار کنید که احساس کنه در مقابلش مقاومت ندارید و  جذبش شدید. بذارید که باورتون بشه. اونوقت می بینید که ایشون هم عوض میشه
من فقط در حد چند تا پست میشناسمتون 
شما تا حالا مشاوره رفتید؟ اخه حیفه به نظرم زن بدی نیست شاید حتی تو دلش شما رو بیش از هر کسی دوست داشته باشه نظرات اینجا رو هم خوندم که اکثرا میگن برخورد کن و ... که به نظرم درست نیست
خیلی از رفتاراش به نظرم برای اینه که از خانوادش محبت کردن رو یاد نگرفته مشکلات عصبیش هم به خاطر همون گذشته ست مشاوره خیلی مسائل رو حل میکنه  نمیخوام رفتار هم جنسم رو توجیه کنم من تو همه وبلاگ ها  همین اینجوری نظر میذارم حتی خانوم هایی که همسرشون خیانت کرده 
پیشنهاد این جناب مبارز هم خیلی خوب بود با همدیگه کتاب های اینجوری بخونید یعنی بخون بعد بذار دم دستش که اونم بخونه یه چیزی بگم با این مواردی که از خانومت تعریف کردی برندار کتاب هایی که شوهر داری یاد میده دم دستش بذار!! مطمئنم (چون زنم اینو میگم) پیش خودش میگه چه پررو و پرتوقع !! اول کتاب هایی بردار که راجب زنهاست بذار بفهمه میخوای موضوع رو از هر دو طرف خوب کنی و نمیخوای بگی اون مقصره. این پیدا کردن مقصر آفت رابطه هاست نذار اینجوری تصور کنه اون خوش میدونه یه جاهایی مقصره
به نظرم مشاوره حضوری خیلی خوبه 
انشا... که زندگیتون شیرین بشه
پاسخ:
هر چند رفتیم قبلا اما بله بازم چاره ای نیست ظاهرا.
اول میخواستم بگویم از اینکه محترمانه به سوالات پاسخ میدهید تشکر میکنم 
راستش امروز همسر بنده که داستانش در مورد بنایى خانه و بدهکارى تعریف کردم به من ایمیل زده که هر چى خواستم تو رو بیدار کنم ولى بیدار نشدى و از روزگار سیلى میخورى و آخرش نوشته دفترچه تلفن من رو ، یک خط تلفن داخل منزل به نام ایشان و ، بیمه عمر و به من میدى ؟ حالا بیمه که با جدایى باطل میشه ، یک خط تلفن داخل منزل هم مربوط به محل است ،من نمیدونم منظورش چیه اینا به چه دردش میخورند ، به نظر شما این آقاى سابق ما که شما میفرمایید ما در مورد ایشون تحقیق نکردیم ، چى رو میخواد به ما بفهمونه ؟   راستش برام سخته یه آدمى اونم مرد بیاد عقد کنه هیچى هم نخواد از اول زندگى و بعدش بگه اینا رو پولشو من دادم میدى به من یا نه  و منم زندگى نمیخوام بکنم ، بعدش هم هى سراغ دفترچه تلفن و خط تلفن منزل و بیمه عمر باطل شده باشه ، یعنى آقا شما بگید   ناراحت نمیشم  یعنى میگید فقط دنبال ترسوندن و مردن من بوده 
و الانم هست ؟ آخه باورم نمیشه اگه شما بگید باور میکنم  (من جوابشو ندادم ) 
پاسخ:
سلام
نمیدونم میخواد چکار اما ربطی هم به ترسوندن و مردن شما نداره.
فک نمی کنم کسی مثل من بدبخت باشه که شوهرش جلو چشماش به مادر زنش سیلی بزنه اونم دوتا
من جز مرگ شوهرم هیچ آرزویی ندارم
صرفا به خاطر پسر چند ماهه ام دارم تحملش میمیکنم
خیلی داغونم
پاسخ:
خیلی کار زشتی کرده
به نظرم تو مرد بودنش باید شک کنید.
۲۳ دی ۹۳ ، ۱۳:۱۹ زهرا سادات
با سلام
من متاهل هستم
لطفا اگه صلاح بدونید رمز رو برام بفرستید...
من فکر میکردم زنایی که زیبا و خوش اندام هستند همسرهاشون باهاشون مشکلی ندارند!!!!!!!!!

پاسخ:
سلام
ارسال شد.
بخونید متوجه میشید
سلام 
دیروزم براتون پیغام گذاشتم اماگویاندیدین .بنظرم شماآقایون وخانم هااگه کمی توی زندگی گذشت داشته باشین همه چیزحل میشه .برام سواله چراشمادرمقابل خانمتون گذشت نمیکنین؟جوری راجبش همه جاحرف زدین که انگاری شمره!!چراجایی سخن ازایرادای خودتون نمیکنین؟چراهمش اونومقصرمیدونین؟
پاسخ:
گفتم از ایرادهای خودم
سلام
میشه رمزو واسه من بفرستید

ممنونم
سلام آقای مدیر
من امشب از طریق لینکهای یکی از دوستان به وبلاگ شما رسیدم
نوشته های دوماهه اخیرتون رو خوندم 
اگر ممکنه رمز این نوشته تون رو داشنه باشم
در ضمن من متاهلم...
ممنون.
salam man ta injaye veblago khondam
daram az akhlagiat mardha chizhayi dastgiram mshavad .albate mano hamsaram zendegi besiar khubi darim
bizahmat ramz ro mkhastam
پاسخ:
سلام
ان شالله همیشه خوش باشید
رمز ارسال شد

درود بر شما
هم از سوالها خوشم اومد...هم از جوابها
ممنون ازتون
انشالا به خوشی نی نی2 دار شید
خیلی کم پیش میاد که یه  سایت پیدا کنید که توش یه مرد واقعیت های ذهنیشو بنویسه
خیلی از آشنایی به این وب و صداقت کلامتون و کلا از دونستن نظراتتون خوشحالم
خیلی ی ی ی
من فک میکنم دوام هر رابطه  ای      فقط و فقط به تغذیه روحی زن و شوهر از هم بستگی داره
بعدش میشه مسائل ج ن س ی و محبت و زیبایی و غیره
امکانش هس رمزتونو بدید ببینم اون تو چه خبره؟؟؟
سلام. لطفا به منم رمز بدین . من متاهلم
سلام لطفا به منم رمز بدین.متاهل هستم .
سلام
من تازه با وبلاگتون اشنا شدمــــ
واقعا اقایِ محترمــ و فهمیده ای هستید امیدوارم زندگیتون به سمت روزایِ شاد حرکت کنه و رابطتون با خانومِ همسر بهتر شه ....
من حرفایِ شمارو که میخونم فکر میکنم شایَد عشقِ بنده هم این گله هارو پیدا کنه و این کمک میکنه که رفتارایی میکنم و اصلاح کنمـــ قبل از اینکه اونم بخواد این همه گله داشته باشه
اگه صلاح دونستید به منم رمز بدبد
ممنون
پاسخ:
سلام
خوش اومدید.
ممنون لطف دارید
خدا این عشق شما رو براتون نگه داره.
سلام، من این حرفتونو قبول ندارم ک میگید مرد گریه نمیکنه، یعنی نشده ی مرد اینقد دلش بگیره ک بخواد خودشو با گریه کردن خالی کنه.شوهر من مشکلش اینه ک زود عصبانی میشه این رفتارشو تلزه ازوقتی با من ازدواج کرده ب گفته خانوادش خیلی بهتر شده بو خانوادشم رفتارش همینه و من خبر نداشتم شاید خیلی وقتا با حرفاش منو رنجونده اما همین ک مطمئنم قلبا دوسم داره بهم دلخوشی میده و سعی میکنم گذشت کنم
همسر من وقتی کاری انجام میده ک من ناراحت میشم و ی جورایی قلبم میشکنه و اشکم درمیاد اونم پشیمون میشه و اشک درمیاد میگه ک اصلا نمیتونه حتی بغض کردنمو ببینه منم زیاد گریه نمیکنم ک سلاح اشکم تاثیرشو از دست بده و لوس شه
اما راجع به شما هیچ اشکالی نداره گاهی با خانومتون درد دل کنید ازش عشق طلب کنید گاهی وقتا لازمه ک شکستنتونو ببینه و ب خودش بیاد زنا عاشق شوهراشونن و اصلا نمیتونن شکسته شدنشونو ببینن حتی همسر شما ی شبی رو وقتی تنها هستید باهاش درد دل کنید بزارید باخبر شه ک داره باهاتون چیکار میکنه نه با عصبانیت ک بخواد بحثی پیش بیاد با دل شکستگی مطمئنم جواب میده البته خودتون همسرتونو بهتر میشناسید
ببخشید پرحرفی کردم من کوچکتر ازونیم ک بخوام نصیحت کنم و راهکار بدم اما فقط مطمئنم خانومتون سنگدل نیس
پاسخ:
سلام
مردی که بخاطر این مسائل گریه کنه مقاوم نمی تونه باشه و اون غرور مردونگی رو نداره.
اگر هم گریه میکنه تنها و به دور از چشم دیگران.
من به سرکار همسر زیاد گفتم فایده نداشته.
چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، باید این را بخوانید!وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزیرا به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می دیدم.یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می گفتم که در ذهنم چه می گذرد. من طلاق می خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با همحرف نزدیم. او گریه می کرد. می دانم دوست داشت بداندکه چه بر سر زندگی اش آمده است. اما واقعاً نمی توانستم جواب قانع کننده ای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش می سوخت.با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود می تواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانه ام را بردارد. نگاهی بهبرگه ها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبه ای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمی توانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعیرهایی بود. فکر طلاق که هفته ها بود ذهن من را به خودمشغول کرده بود، الان محکم تر و واضح تر شده بود.روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می نویسد. شام نخورده بودم اما مستقیمرفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمی خواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمی خواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسیوارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر می کردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل تحمل تر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه ام حرف زدم. بلندبلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقه ای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازه کاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.در روز دوم هر دوی ما برخورد راحت تری داشتیم. به سینه من تکیه داد. می توانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکرده ام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروک های ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه باخودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کرده ام.در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. درروز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقه ام نگفتم. هر چه روزها جلوتر می رفتند، بغل کردن او برایم راحت تر می شد. این تمرین روزانه قوی ترم کرده بود!یک روز داشت انتخاب می کرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباس هایم گشاد شده اند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود کهمی توانستم اینقدر راحت تر بلندش کنم.یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصه هاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون می ترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.اما وزن سبک تر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتیاو را در آغوشم گرفتم به سختی می توانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردن وگفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. می ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پله ها بالا رفتم. معشوقه ام که منشی ام هم بود در را بهرویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمی خواهم طلاق بگیرم.او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را رویپیشانی ام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمی خواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خسته کننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا می فهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقه ام احساس می کرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پله ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گل فروشیایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت می کنم و از اتاق بیروم می آورمت.شب که به خانه رسیدم، با گلها دست هایم و لبخندی رویلبهایم پله ها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماه ها بود که با سرطان می جنگید و من اینقدر مشغول معشوقه ام بودم که این را نفهمیده بودم. او می دانست که خیلی زود خواهد مرد و می خواست من را از واکنش های منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، دارایی ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می آورد اما خودشان خوشبختی نمی آورند.سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمی آید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.با به اشتراک گذاشتن این داستان شاید بتوانید زندگی زناشویی خیلی ها را نجات دهید  این شکل رو واسه پنج نفر بفرس اسم کسی برات میات که تو زندگیت مهمه خیلی جالبه امتحان کنین ولذت ببرین
سلام
با اجازتون چندتا سوال ازتون میپرسم شما از ازدواجتون پشیمونید؟ دیگه خانومتونو دوس ندارید؟ خودشونم میدونن از رو دلسوزی باهاشون ازدواج کردید؟
پاسخ:
سلام
اصل ازداج نه و با این سرکار همسر هم وقتی خیلی اذیت میکنه پشیمون میشم اما خوبه نه
اگر رفتارش خوب باشه و اذیت نکنه دوستش دارم
نه نمیدونند چون بهشون نگفتم و نباید هم کیگفتم.
سلام .. منم خواننده خاموش وبلاگتون هستم ..میشه به من هم رمز بدین لطفا .. در ضمن منم متاهلم
سلام به منم رمز بدید لطفا . متاهلم

سلام بگین خانومتون یه عجوبه است دیگ...آقا برو خجالت بکش ..
پاسخ:
سلام
با خجالت کشیدن ما مشکل حل میشه؟
۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۱ یه خانم متاهل(به مهتاب بافرهنگ تر!!)
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
شماهم لطفااول خوب چشمات روبازکن وببین قبلاچی توی کامنت هات گذاشتی(اولین کامنتت توی همین پست رویه باردیگه بخون) بعدابیادیگران روبه بی دقتی متهم کن!
هرچندجناب مدیرتوهین هات روحذف کرده ولی این روبدون وقتی انگشت اشارت روطرف دیگری می گیری واون رومتهم می کنی سه تاانگشت دیگت طرف خودته!
من به چی بایدحسودیم بگیره؟؟؟ همینه دیگه بعضی هافقط یادگرفتن روی هواحرف بزنن ولی امان ازیک حرف محکم،منطقی ومحکمه پسند!!!!
باقی حرفات هم اصلاارزش وقت گذاشتن وجواب دادن رونداره!
*** **** *** ***** ***** *** *** ****** *** *******
********** **********

پاسخ:
خانم متاهل
پهلوان کسی است که خشم خودش رو فرو ببره.
دوست دارم شماها که مخاطب ثابتم هستید با اخلاق کریمانه برخورد کنید و دیگران رو جذب کنید.
چند نکته براتون نوشتم و ایمیل کردم که جاش نبود اینجا بگم.
یا حق
۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۶ ازمهتاب به خانم متاهل با فرهنگ
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
اولا من تحصیلات وسن کسی رو سوال نکردم چشاتو خوب باز کن ببین
دوما تو چرا حسودیت میگیره *** ***** *********
بعدا اقای مدیر شوخی نکردم حقیقتو گفتم یکی از اون مهمل گو های اصلی همون خانم متاهل هستند که زیادی خودشونو جدی گرفتن
بعدم من مثل اون ضعف ندارم که کسی رو از جایی که بهش ربط نداره بیرون کنم
رفتن رو منبرم در شان ادمای گزاف گو نیست این خانم خیلی وراج هستند
اقای مدیر اگر قصوری کردم شما ببخشید
از دوستی با شما وبعضی از خانم های محترم اینجا خوشحال شدم
وخدا نگهدار همتون و به امید خوشبختی تون دیگم اینجا نمیام که باعث ناراحتیه
بعضی ها که به خودشون شک دارن بشم بای.

مرد تنها نه سر میزنی . نه نظر میذاری . چرا باز نشد یه بار دیگه امتحان کن لطفا
سلام رمز لطفا. متاهل هم هستم
پاسخ:
سلام
ارسال شد

۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۷ یه خانم متاهل
سلام وقت بخیر
1- من قهرنکردم وبااین حرفاهم خودم روکنارنمیکشم مگراینکه خودتون بفرمائیدکه تشریف مون روببریم!این روهم گفتم که حساب کاردست بعضی ازخواهران!!!! بیادواینقدرخودشون روبه آب وآتیش نزنن وپیام بازرگانی پخش نکنن!
2- دوستی اصولی داره ،مهم ترین اصل دوستی کردن بادیگران اینه که نسبت به آدمایی که ندیدی ونمی شناسی وهنوزازشون موردی ندیدی حسن ظن داشته باشی!اینکه آدم ازیه سری ازافراددوروبرش دروغ وریاکاری ببینه که دلیل نمیشه این حساب روروی سایرین هم بازکنه وهمه روبایه چوب بزنه که! تازه همون ادمایی روهم که ازشون ضربه خورده وریاکاری ونفاق دررفتارشون دیده رونبایدنسبت بهشون ناامیدبشه ،چون همه ی آدمامیتونن تغییرکنن !وقتی خداتادم مرگ ازبنده هاش ناامیدنمیشه وبه اوناامیدواره یعنی چنین انتظاری روازماهم داره تانسبت به سایربنده هاش حسن ظن داشته باشیم!
حالاکسی که اولین ومهم ترین اصل دوستی روزیرپامیذاره به نظرتون اصلادلیلی برای دوست شدن بااون وجودداره؟
هرچندمن اینجابرای دوست شدن باکسی نیومدم ولی دوستای خوبی مثل المیراجون،نجمه جون و..... پیداکردم وبراشون آرزوی بهترین هارودارم.
وبلاگ تون برای من خیلی آموزنده بوده وخیلی کمکم کرده تابعضی زفتارهاروانجام ندم وهمین باعث محبت بیشتری بین من وهمسرم شده.بازهم براتون دعامی کنم خداوندروح همسرتون روشفای عاجل عنایت فرمایدوزندگی تون شیرین وپرازآرامش بشه.
راستی جناب مدیر:بین مقوله "منبررفتن"و"منبری"بودن هم خیلی توفیرهستا!!!! لطفادیگه به من نگین منبری! چون من خودم رودرحدواندازه اون قشرمحترم نمی بینم وزمین تاآسمون باهاشون فاصله دارم. یه موقع اینجاحرف اشتباهی بزنم وبرای دیگران سوءبرداشت بشه وبه اون قشرمحترم نسبت داده بشه واون موقع گناهش گردن منه!
وامادرموردالمیراجون هم شایدکاروگرفتاریش(انشاءالله ازنوع خوبش)بیشترشده وکمتروقت می کنه اینجاسربزنه،امیدوارم هرجاهست خودش وخانوادش صحیح وسالم وشادوخندون باشند.
ایام به کامتون وسالم وشادباشید.

 
پاسخ:
سلام
1. آفرین.
2. بنظرم باید در مورد دوستی نگاه تون رو وسیعتر باید قرار بدید.بحثش مفصله بماند.
خدا رو شکر وبلاگ مفید بوده.همیشه میترسم نکنه باعث وقت تلف کنی وقت دوستان بشم.
چشم اصلا دیگه اسم منبر و منبری نمیارم.
بنظرم هیچکدام و المیرا خانم افتخار نمی دند.
یا حق

سلام مرد تنها.باگه صلاح دونستی ه من هم رمز بده. هرجند اینقدر مشکلات تو زمکینه های دیگه داریم که حالا به حل مشکلات جنسی وقت نمیرسه
پاسخ:
سلام
وبلاگتون باز نشد.

سلام ﻣﻦ ﺧﻮاﻧﻨﺪﻩ ی ﺧﺎﻣﻮﺷﺘﻮن ﻫﺴﺘﻢ ﻟﻄﻒ ﮐﻨﯿﺪ ﺑه ایمیل ﻣﻨﻢ رﻣﺰ بفرستید در ضمن متاهلم.
پاسخ:
سلام
ارسال شد
سلام،من قبلا هم براتون پیام گذاشتم،رابطه ی ماهم داغونه.مخصوصارابطه جنسی مون.لطفا رمز روبرام ایمیل کنید.
پاسخ:
سلام
ارسال شد
سلام ..وقتتون بخیر
من متاهل هستم و دارای دو فرزند، خواننده خاموش بودم . میشه لطف کنید بهم رمز بدید.ممنون
پاسخ:
سلام
ارسال شد
سلام من خواننده خاموش وبلاگ شما هستم،خیلی حرفا دارم که راجع به زندگیتون بزنم چندباری هم خواستم کامنت بذارم. ولی گفتم شاید دخالت محسوب بشه و بخاطر همین سکوت کردم،اگر صلاح دونستید رمز رو بدید.متاهلم ولی یکم زندگیم شبیه شماست:(
پاسخ:
سلام
خوشحال میشم بشنوم.
ارسال کردم رمز رو
من هم رمز میخوام لطفا متاهل هم هستم تازشم
پاسخ:
چشم
سلام اقای مدیر 
بله من مجردم و از این که رمز رو ندادین ممنونم 
یه لحظه شیطون گولم زد و کنجکاوی امد سراغم تا رمز رو ازتون بگیرم 
اما الان خوشحالم که رمز رو ندادین.


پاسخ:
سلام به مهناز خانم
آفرین به این صداقت و شجاعت شما.
دخترای خوب مثل شما کم پیدا میشه قدر خودتون رو بدونید.
در پناه خدا
۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۹ یه خانم متاهل
سلام وقت بخیر
جناب مدیرواقعااگه به قول این خواهرمحترمتون!!! تشخیص میدین که حرفای مامهمله وبه دردتون نمیخوره(آره دیگه حتمااستفاده ازچارتاحدیث وروایت و...مهمل به حساب میاد!!)خواهشابدون تعارف بگین.
واقعاکه بعضیاچقدر....
یه روزمیان باتوصیه های خواهرانشون!!!! شماروازدسیسه های زنانه مامی ترسونن!!
یه روزدیگه میان ازمهمل گویی هامون(البته این ساخته ذهن مسئله دارخودشون هست)شماروبرحذرمیدارن!!!!
من بالشخصه به دعوت خودتون درجواب اولین کامنتم میام اینجاونظرمیذارم اون هم وقت هایی که واقعافکرکنم حرفم یانظرم به دردتون بخوره وشایدراهگشاباشه.الله بختکی هم نیومدم اینجاونظربدم،روی تک تک حرفام فکرکردم وبیان شون کردم واگرشماغیرازاین برداشت کردین که حرفام نسنجیده وبیخودبوده لطفا بگید.
نه قصددارم خدای نکرده شماروفریب بدم نه تنهایی شماروپرکنم نه تنهایی خودم رو ونه هرفکربیمارگونه دیگری که شایدبه ذهن بعضی هاخطورکنه!
ولی بازهم بهتون میگم لطفااگه باحضورمن یاامثال من مشکل دارین صراحتااعلام کنید.
موفق وشادباشید.
پاسخ:
سلام
یا خدا خانم متاهل عصبانی شدنددددددددد. بابا منبری ها که همیشه صبور و از خود گذشته هستند؟
من فک کتم در حین نوشتن نظر شما نظر مهتاب خانم رو دادم و بعد نظر شما رو دیدم و میتونید ببینید نظرم رو اونجا.
مهتاب خانم قصد بدی نداشتند و مثل نظری که به من دادند و گفتن شوخی بوده اینجا هم شوخی کردند .
مهتاب خانم رو باید درک کنید ایشان بدی هایی دیدند که ناراحت هستند و اگر شماها دوستان خوبی براش باشید حتما از بودن تو این وبلاگ خوشحال خواهند بود.
حالا خانم متاهل بخنده تا بدونیم از دلش در اومدددد
مثل المیرا خانم نرید دیگه پیداتون نشه و دو هفته بعد بیاید.


۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۴۶ یه خانم متاهل(به مهتاب)
خانم مثلامحترم!!!
حداقل افرادی که اومدن اینجاوبه قول شمامهمل گویی کردن دیگه گیرندادن به آقای مدیرکه چرااسمت رونمیگی شغلت رونمیگی،رشتت چیه؟وخیلی موارددیگه که ترجیح میدم نگم!!......
چون فضای مجازی جائی هست که افرادمیخوان بدون دغدغه شناخته شدن وفراغ بال،ازغصه هاودلتنگی هاشون بگن حتی اگه درمانی هم براش پیدانشه وچقدرخوبه که دیگران به این حریم احترام بذارن ونخوان که واردش بشن!
اینجاوب آقای مدیره وخداروشکرخودشون هم صحیح وسالم هستن وخودشون بهترازشماوهرشخص دیگه ای بدوخوب کارشون رومی فهمن وسره روازناسره تشخیص میدن!
درضمن خودجناب مدیرازماخواستن که دربحث هاشون شرکت کنیم ونظربدیم اگه خودشون رسمااعلام کنن که دیگه دوست ندارن مابیائیم اینجامن بالشخصه کنارخواهم کشید!دیگرانی هم که شامل این متلک شمامیشن خودشون عاقل وبالغن که چیکارکنن!
کاش بعضیهااین توصیه های مثلاخواهرانه شون روبرای خودشون نگه میداشتن وکاسه داغ ترازآش نمیشدن!

سلام
خسته نباشید اقای مدیر
چقدر زود ناراحت میشید بابت شوخی های من
میدونی چرا همش این حرفارو میزنم چون از دروغ وریا متنفرم
خیلی ها در حق من دروغ وتزویر کاری کردند واسه همین اینطوریم دیگه
اقای مدیر یک نصیحت خواهرانه دارم براتون
وقت با ارزشتون رو با بحث های مهمل با ادمایی که نمیشناسین هدر ندید
تنهایی های من وشما وامسال مارو فقط خدا میدونه و فقط خودش میتونه درمون کنه
پس مثل من فقط توی دل خودتون بریزید چون غم های ماتمومی نداره هیچوقت
چون ما ادمایی نیستیم که بیخیال همه چیز بشیم وفرار کنیم باید تاجون داریم بسوزیم وبسازیم.
خدانگهدار به امید ارزوی خوشبختی و اسایش روح وروان همه ی ادمای تنها.
پاسخ:
سلام
ممنون زنده باشید.
شوخی؟ واقعا؟
نمیدونم دقیقا منظورتون چیه از دروغ و تزویر که کردند اما بعضی موقعه ما بازیچه میشیم و از سادگی ما سوء استفاده میکنند.
نه باور کنید هدر نمیره و من اینجا مطالب خوبی یاد گرفتم و دوست یا خواهران خوبی دارم که تبادل نظر و تجربه هاشون مفید بوده.
بعضی ها هم از نوشته های من تو زندگی استفاده کردند و رابطه شون با همسرشون بهتر شده و این یعنی مفید هم بوده.
من اول تو دلم میرختم اما باور کنید داشتم نابود میشدم اما وقتی میگم راحت میشم.
دوست داشتید اینجا باید و حرف بزنید.
در پناه خدا
سلام
در مورد اول من جواب خودم رو گرفتم و متوجه مطلبی که دنبالش بودم شدم

در مورد دوم بحثم گرفتن وعده برای درمان نبود البته که وعده دادن کار راحتیه و احتمالا هم به این وعده ی سخت بعد از اینکه خیالشون راحت شد عمل نمی کنند بحثم درمان کامل بود بعد اقدام به بچه دار شدن
پاسخ:
سلام
خدا رو شکر. نکات رو می فرمودید ما هم استفاده میکردیم.
منم رمز میخوام 
میتونم رمز داشته باشم ؟
سلام منم رمز میخوام لطفا
پاسخ:
مجرد یا متاهل؟
میل یادم رفت خخخخخ
من که برات نظر نذاشتم تا حالا و متاهلم هستم بم رمز نمیدی ینی؟ بده دیگه
پاسخ:
بله ان شالله که متاهل هستید.
بنا رو بر صحت حرف میزارم.
من خواننده ی خاموشتون هستم لطف کنید به منم رمز بدید
پاسخ:
سلام
آدرس وبلاگتون باز نشد.

سلام یعنی من مجردم نباید حرفی از رمز بزنم 
کاش یه روزیم برسه مجردا یه حرفای رمز دار داشته باشن !!!!!!!

پاسخ:
سلام
خب به نفع خودتون هست خیالتون راحت.
مجردا که حرف های رمز دار زیاد دارند.
۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۵۱ یه خانم متاهل
سلام وقت بخیر
شرمنده جناب مدیر(آیکون خجالت!!!)
بااینکه چیزخاصی نبودولی خودم دوست نداشتم بیشترازاین اینجابمونه!به هرحال ازاینکه اسباب زحمت شدم براتون بازم عذرمیخوام،عفوبفرمائید.
ایمیلم روبراتون گذاشتم،اگه قابل می دونین ممنون میشم رمزروبرام بفرستین.
موفق وشادباشید.


پاسخ:
سلام
دشمنتون . خواهش میکنم. بخشیدم اینبار رو.
براتون ایمیل کردم.

سلام مجدد

ممنون

یعنی خواهر دوستتون دو گزینه ی اول رو نداشت؟ منم منظورم همون مادرتون بود نه اصلا طبیعی نیست مادری خواستگاری متعدد بره شاید عادی باشه ولی لااقل درست نیست جواب شما خیلی برام مهمه  چون دارم روی موضوعی تحقیق می کنم و صراحت و صداقتی که شما دارید باعث شد این سوال رو بپرسم

اون مورد بعدی بحث بچه هاست.  همسر شما مشکل دارند حالا بداخلاقیه یا نارحتی عصبی یا هرچیز دیگه به هر حال  از این نظر دچار مشکل شدند دیگه، تمام این موارد قابل درمان هستند حالا شاید کمی زمانبر و سخت اما قابل درمانند. چرا قبل از درمان قطعی ایشون اقدام به بچه دار شدن کردید؟ شما که می دونید این بداخلاقی مادرانه روی بچه ها اثر می زاره الان شما صبورید یک دلیل عمده اش اینه که مادرتون صبور بوده خانومتون عصبی هستند یه دلیل عمده اش اینه که مادرشون عصبی بودند ضمن اینکه همین که خانومتون مشتاق بچه داشتن هستند خودشون یک حربه ی خوب بود که شما شرط بزارید تا وقتی کاملا از این جهت به یک سطح نرمال نرسیم حق نداریم بچه داشته باشیم فوقش چهار پنج سال بچه دار نمی شدید  یا قبول می کردند و تلاش می کردند و درمان می شدند که چه بهتر یا نمی شدند که می تونستید جدا بشید

من الان خیلی از بچه هایی رو می شناسم که از پدر یا مادرشون به خاطر مادر یا پدر عصبی و بداخلاقشون شاکی اند می گن اینها که اخلاق همسرشونو می دونستند چرا باعث شدند ما در چنین خانواده ای به دنیا بیاییم


پاسخ:
سلام
من اصلا متوجه منظورتون نشدم؟ کدام دو گزینه؟ مادر خواستگاری های متعدد میره و باید موردی مناسب پسر پیدا کنه و این کاملا طبیعی هست و اگر زیبا نباشه فردا بعد ازدواج و خوابیدن شهوت دخترای زیبا رو که ببینه میگه مادر برای من که میتونستی زیبا بگیری چرا نگرفتی؟ مورد هایی سراغ دارم اینطور بوده.
در مورد نکته بعدی هم عرض کنم بله من بهشون میگفتم تا اخلاقت رو درست نکنی فکر بچه هم کن میگفت قول میدم درست کنم ولی... میدونستم که درست  هم نمیکنه چون مشکل درونی هست.

چند تا کامنت آخر رو که خوندم احساس کردم باید توضیح بدم که متاهلم!

پاسخ:
بله اتفاقا این کامنت رو ندیدم و براتون ایمل دادم که متاهلید یا مجرد.
الان مجدد ایمیل میکنم.
سلام تازه وبلاگتون رو پیدا کردم از طریق وبلاگ "برای دل خودم می نویسم".خوشحال میشم رمزتونو داشته باشم
پاسخ:
سلام
خوش آمدید.

سلام و وقت بخیر .
ما هم میتونیم رمز داشته باشیم ؟
۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۱۳ یه خانم متاهل

سلام وقت بخیر
می بینم که شماهم رمزی شدین آقای مدیر!!!!!!!!!!
خوبی رمزی شدن اینه که خاموش هاهم روشن میشوند!!!!!!!
آقای مدیرمیشه یه لطفی بکنین ودردومین کامنتم که توی این پست براتون گذاشتم(8اردیبهشت ساعت 15:57) اون مثالی که ازفامیلمون براتون زدم روپاک کنین(توضیحاتی که درموردعروس فامیلمون دادم منظورمه)،همچنین ششمین کامنتم،بند3(9 اردیبهشت ساعت 14:28)من فقط میخواستم شمابخونین که شماهم خوندین،وفکرنکنم لزومی داشته باشه این توضیحات بیشترازاین اینجابمونه.
اگه حوصله ویرایش کردن ندارین هم اشکالی نداره کل کامنت هاروپاک کنین.
وامایه چیزدیگه:
آقای مدیر:چراشماهمه چیزروبه خودتون میگیرین؟ باورکنین من اصلامنظورم به شمانبودفقط دلیل واقعی اینکه توی وبلاگم چیزی ننوشتم روگفتم ،چون باشناختی که ازخودم داشتم میدونستم بعداوجدان دردمیگیرم.
اصلاهم راجع به وبلاگ هایی که درموردهمسرشون خوب یابدمی نویسن نظری ندارم وسعی کردم خنثی باشم مگراینکه فکر ی به ذهنم خطورکرده وگفتم شایدبه دردنویسنده اون وب بخوره اون هم فقط جنبه پیشنهاداره ونه بیشتر ونه اینکه خدای نکرده خودم روعقل کل بدونم وبقیه روناقص العقل!

شخصا سعی کردم تاجایی که میتونم افرادروبراساس رفتارهایی که ازشون می بینم یامی خونم قضاوت نکنم

موفق وبرقرارباشید.


پاسخ:
سلام
ممنونم
بله . خب صلاح ندیدم عمومی مطرح بشه.
برای من خاموش و روش بودن افراد مهم نیست. به قول شما منبری ها انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال.
بله کلی گشتم تا پیدا کردم و حذفشون کردم. تیک خصوصی برای همین موقعه ها فک کنم گذاشتن(شکلک عصبانی)
به خودم نگرفتم و شوخی کردم. هر کسی نظری برای خودش داره که محترم هست و مسلما دلیل هم داره برای کارش.
نظر شما هم قابل احترامه.
در پناه خدا

یعنی من دیوانه این اعتماد ب نفس شما مردام  همتون ی گوله اعتماد ب نفسیت ک دست وپا دراوردید شوهر همینطوری ریخته کیه ک جمع کنه.....

دکی  حتما ب من رمز نمیدی دیگه چون مجردم نه؟؟؟؟؟

 

پاسخ:
اولا سلام بعدا کلام
ثانیا شوهر سراغ داشتی ما ملتمس دعا زیاد داریم معرفیشون کن.
ثالثا دکی خودتونیددددددد
رابعا شک نکن که رمز داده نمی شود.
پس حالا برید یکی از اون شوهرهایی که همینطور ریخته رو بردارید بیاید تا رمز رو بدم.
در پناه خدا کلوچه

سلام اگه صلاح بدونیدمنم مایلم رمزدریافت کنم فقط اگه ارسال میکنیدبگین چون من بایدبرم کافی نت ایمیلموبازکنم باگوشی بازنمیشه ممنون
پاسخ:
سلام
چه سخت؟براتون ایمیل کردم.

سلام وقتتون بخیر.ممنون از اینکه به وبلاگ منم سر زدین.میخواستم اگر امکانش هست و صلاح میدونین منم رمز داشته باشم. ممنون
پاسخ:
سلام
ظاهرا مجرد هستید و با عرض شرمندگی تمام چون براتون مفید نیست ندم بهتره.و صلاح نیست وارد این بحث ها بشید.
ان شالله متاهل شدید بیاد. شاید این رمز تشویق و انگیزه ای برای متهل شنتون بشه.

 
۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۳۴ دل نوشته های سوگلی راننده نیسان
به من هم رمز آیا تعلق می گیرد؟
پاسخ:
سلام
متاهلید آیا؟؟
من که از وبلاگ رمز رمز تا آخر رمز شما چیزی نفهمیدم.

۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۳۶ المیرااا ( پلنگه .. چش قشنگه )
سلااام اقای مدیر..
 این پست " یواشکی " ( همون بالایی ) رو که دیدم ؛ دلم میخواست ازتون رمز بخواام. اماا راستش ترسیدم باز یه انگی بهم بچسبونن ..
 این شد که منتظر موندم از بچه هاای اشنا یه نفر , کامنت بزاره تا منم جرات پیدا کنم و رمز بخوام.. که الان کامنت مستانه ی عزیزمو دیدم ..
 ( مستانه جووونم مممموووووچ چ چ چ چ چ ) ..
از اون روز کذایی که اون خانوم محترم یه چیزایی گفت و دلخورم کرد , دیگه هر وقت میام اینجاا , دستم نمیره کامنت بزارم. میخوونم و بعدشم مثل یه خانوووم با شخصیت , میزنم تو دهن شیطون و میرم بیرون..
خوووب من اخلاقم اینه که بحثهای خیلی جدی رو دوس ندارم ..
یه چیز دیگه ام هست.. به نظرم من ( فقط من..) دقت کنید خانوما (( فقط من )) ... (( فقط المیرااا )) اصلاااا در حدی نیستم که بخوام به اقایی با اظلاعاات و معلوماات و تحصیلاات بالا ,مثل شماا راه کار بدم.. پس ترجیحااا ساکت میمونم و میدونو واسه ی بقیه ی دوستام خالی میزارم ..
 من فقط گاهی میومدم اینجاا تا چند لحظه , با شماا و بقیه ی دوستام , از مشکلااات روزمره فارغ شیم و شاید یه لبخندی هم بزنیم. همین.. البته جدیداا گرفتاری هام زیاد شده.. مشکلات کاریم بیشتر شده.. دلتون نخوااد چند تا پیشنهااد داشتم واسه ی ریاست که البته دارم روشون فکر میکنم..!!! وای به خدااا باز دارم میرم تو باقالیااا..
همه ی دوستای خوشگلموووو میبوسم..
 مستانه جونم .. نجمه جونم .. دلاااابانو جونم .. یه خانم متاهل جونم ..سلاام جونم که الهی تیر سه شعبه بخوره تو سینه ی هر کی اذیتش کنه و نزاره بیاد نت ..
اهااان ایمیلمو کجاا باید بزارم براتون اقای مدیر ؟؟
پاسخ:
به به المیرا پلنگه. سلام و ادب
بله دیر رسیدی و رمزها رو دارند تموم می کنند.
شما جک هم میذاشتید برای ما همون خانم با شخصیت بودید و در کنارش روحیه هم میدادید ولی به حرف همه ما گوش ندادی و به حرف اون یه نفر گوش کردید. عب نداره اهمیت ما همین قدره دیگه.
نه بابا تحصیلات کلیو چنده؟ خیلی ها با تحصیلات کم بیشترین فهم و ادب و شخصیت رو دارند و من از همه کاربران ولو یه چیز کوچیک هم بوده یاد گرفتم.
خب رئیس نشدید انقدر کم سر میزنید حالا رئیس بشید که دیگه عمرا افتخار بدید بیاید.
ایمیل گزینه اش هست دیگه تو ارسال نظر!!!!
سلام اقای دکتر.
رمز!!!!!!اگر خواستین بنده روموردالطاف خودتون قراربدین.

پاسخ:
سلام
قرار شد دکتر نگید دیگهههههههههههههه
براتون فرستادم.
سلام
پست بالای این چیه؟
در رابطه با...
کم کم داری خطرناک میشی منم رو هم  فراری میدی!
فک کن شما مردا در این رابطه مشکل شناس شدید!!!
چه جالب منکه میدونم....شما شما مردا....
بای بای
پاسخ:
سلام
ان شالله اینطور که شما میگید نباشه.
سلام.میشه به منم رمز بدین؟
پاسخ:
سلام
وبلاگتون دادم
سلام من دیروز با وبلاگتون آشنا شدم و همه پستهاتونو خوندم. شما آدم بزرگی هستید این بزرگی رو در خودتون پرورش بدید.تو یک پست دیدم که براتون جای سواله که چرا چنین اتفاقی براتون افتاده و یک جا هم انگار شکایت کرده بودید از امام رضا. چون تا حالا دیدک چقدر کریمانه با تمام نقدها برخورد کردید من هم نظرم رو می گم و البته ممکنه نظرم درست هم نباشه  شما خودتون بررسی کنید . احتمال نمی دید تو قضیه ی ازدواج فرمول دین رو رعایت نکردید احتمال نمی دید آه یک دختر زندگی شما رو تحت تاثیر قرار داده باشه م یدونید تو احادیث داریم اگر کسی به خاطر زیبایی یک خانم با او ازدواج کنه از او ناخوشایند خواهد داشت . احتمال نمی دید مادرتون تو خواستگاری خواهر دوستتون این گزینه براش ملاک اصلی تری بوده و فقط به همین دلیل اون خانم رو قبول نکرده و این خانم رو قبول کرده؟

خدا اون روز رو نیاره که من و امثال من بخوایم به انسان بزرگی مثل شما وصله بزنیم فقط اگر آدم ریشه ها رو پیدا کنه راحت تر می تونه راهکار پیدا کنه و اگر اینطور باشه راهکارش حداقل استغفار هست و اینکه خدا رو مقصر ندونیم بعضی گرفتاری ها انعکاس طبیعی اشتباهات خود ماست و البته در همان حال هم امتحانه

یک مطلب دیگه هم می خوام بگم ولی ...  اگر جسارت منو در همان مورد بالا بتونید ببخشید اون یکی مطلب رو هم که باز کمی تلخه می نویسم وگرنه که حلالمون کنید
بازم می گم به اخلاق خوب و صبوری شما غبطه می خورم کاش کمی ما هم یاد بگیریم . وعده داده شده به مردانی مثل شما خداوند اجر پیامبر بزرگ و صبور خودش حضرت ایوب رو عطا می کنه  من امیدوارم این صبر عظیم از شما انسانی متعالی تر از قبل بسازه


راستی وبلاگ شما یک نهی از منکر عالی برای خانم هاست از این جهت هم بهتون تبریک می گم
پاسخ:
سلام و ادب
ممنون سر میزنید و خوش اومدید ان شالله ثابت ببینیمتون.
نظر لطف شماست و الا من هیچی نیستم و واقعا کوچیکم بدون تعارفم میگم.
من خیلی خواستگاری نرفتم که دل کسی رو بخوام بشکنم و اهل دوست دختر هم نبودم که به دختری قول داده باشم و بزنم زیر حرفم.
خواهر دوستم اصلا متوجه نشدند خواستگار ماییم چون مادرم رو نمیشناسند و این که مادر خواستگاری متعدد بره طبیعیه.
زیبایی هم شرط سوم ما بود یعنی اول ایمان دختر بعد اصالت خانواده سوم زیبایی.کما اینکه همسر برادر بعدی من اصلا زیبا نیستند اما گزینه اول و دوم رو دارند.
نمیدونم کجا کوتاهی کردم اما طبق ظاهر همه چیز رو رعایت کردم باور کنید.
مطلب دیگه تون رو هم بفرمایید استفاده میکنم.برای من حقیقت هیچ موقع تلخ نبوده و باید پذیرفت.
ممنون که وقت میزارید.
در پناه خدا

سلام مرد تنها مدتهاست که وبلاگتون رو میخونم ولی امروز تصمیم گرفتم که روشن بشم.بنظر من مشکلات شما حل شدنیه بشرط اینکه هردوطرف بخوان و البته خانومتون را قشنگ توجیه کنین و حتما ب مشاور مراجعه کنین.شاید اگر خیلی صریح و جدی و البته دوستانه معایب رو بهش گوشزد کنین بپذیره
موفق باشین
پاسخ:
سلام
ممنون که سر میزنید.
بله من که میخوام اما ایشان هستند که تلاشی نمی کنند.
بهشون گفتم دوباره برند مشاور قبول نکرد میگه چیزی بلد نیستند.
من از وبلاگ زهرا ی گاهی به اسمان نگاه کن با وبلاگ شما اشنا شدم
میتونم رمزو داشته باشم؟
پاسخ:
سلام
متأهل هستید؟

قابل شما رو نداره خخخخ.....

میگما مردم از بی شوهری و ترشیدگی مینالن اونوقت  خانوم شما قدر نمیدونه شوهر ب این ماهی و صبوری داره ..والاااااا...

ی سوال بپرسم بنظر شما آدم باید چیکار کنه ؟؟؟!!!!!! ازدواج کنه گیره نکنه گیره..والا اکثر اونایی ک  ازدواج میکنن پشیمونن..... 

پاسخ:
ممنون
بله قدر ما رو کسی در این دنیا نخواهد دانست(اعتماد به نفس رو داریددددد؟)
خب اگه خانم هستید چاره ای ندارید و باید به نیازهاتون پاسخ بدید.
اما دقت در انتخاب خیلی مهمه.خصوصیات پسر + روحیه شما + خانواده و اصالت داشتن خواستگار+ فرهنگشون + تطبیق فرهنگ خودتون باهم و...
ان شالله خواستگار خوب اومد یه تاپیک مشاوره میزنیم کمکت میکنیم حله؟ الان قحطعی شوهره حتی نامناسبش چه برسه به خوبش.درسته؟
لطف داری
مرد تنها. میشه راهنماییمون کنی که مثلا از نظر یه مرد چه چیزایی تو وجود یه زن خیلی جذبش میکنه و کدوم موارد خیلی اذیتش. البته کل آرشیوتو خوندم و باهات نسبتا آشنام ولی دوست دارم بیشتر بدونم ممنونتم
پاسخ:
سلام
اجازه بدید این سوال طلبتون بمونه تو پست بعدی نه بعدی در موردش یه پست بزنم که حق مطلب ادا بشه.
مشکلی نداره؟

سعی کنید از طریق کتاب های روانشناسی زن، تا همسرتون رو بهتر بشناسید و علت رفتارهاش رو بهتر درک کنید.
همین که دارید سعی می کنید به خودتون و همسرتون کمک کنید و با مشکلات مبارزه کنید جای بسی شکر خدای مهربون رو داره.

پاسخ:
چشم حتما
دعا کنید

با سلام

قصد توهین ندارم ولی از نوشته هاتون پیداست خیلی دل خوشی از همسر ندارید پس من نمی دونم چرا باهاش ادامه میدید و یا از آدمی که خیلی نرمال  نیست بجه دار شدید شما خودتون راحت در مورد اون بنده خدا صحبت می کنید ولی آیا همسرتون که داره برای شما بچه میاره پشت سر شما حرف میزنه واقعا متاسفم برای مردایی مثل شما این راهش نیست که بدگویی کنی برو مشاوره با هاش صحبت کن و یا در اخر طلاق بده

پاسخ:
سلام
چاره ای نیست و باید ساخت و شرایط رو بهتر کرد.
بله متاسفانه بعضی خانم ها خیلی راحت پشت سر همسرشون حرف میزنند.
در ثانی شما و هیچ کسی سرکار همسر ما رو نمیشناسه که بد گویی بشه.
سلام ببخشید من منظورنجمه جون را درست متوجه نشدم.من اون مستانه که وبلاگ دارند نیستم.
من بی وبلاگم!!!!!! البته اگر اقای دکتر امرکنند وبلاگ هم میزنم.....
راستی المیرا خانم کجاست دوباره؟
پاسخ:
سلام
آها فک کردم وبلاگ دارید.
ای بابا نگیددددددددددد آقای دکتر .کاش نمیگفتما
نه خیر بنده کی باشم که بخوام امر کنم. در این حد نیستم که بخوام محضر مستانه خانم امری داشته باشم.
نمیدونم المیرا کجاست و چرا دیر به دیر سر میزنه. هر جا هست ان شالله سالم و شاد باشه.
بدی این وبلاگ به اینه که همه گمنام هستند نه وبلاگی نه ایمیلی و هیچی خلاصه.
اعتراف میکنم این امیدوارکننده ترین پستتون تا امروز بود.......

پاسخ:
عجب اعتراف سنگینی.
۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۱۵ یه خانم متاهل
راستی شماگفتین که من اگه جای فامیل تون بودم همون لحظه اول ولوبامهریه بالازنم روطلاق میدادم! پس ببینین آقای مدیربدترازبدهم وجودداره،زن های بدترازهمسرشما(منظورم ازلحاظ رفتاری واخلاقی هستش)هم هستن پس بازهم خداروشکرکنین وکلاهتون روبندازین بالا(مواظب باشین بادنبره!)
4- درموردهیپنوتیزم وربطش به مشکل همسرشما:
خیلی ازبیماری های روحی که مربوط به اثرات اتفاقاتی هست که درکودکی برای انسان می افته وشخصیت فردبااونهاشکل میگیره وبزرگ میشه رومیشه به کمک هیپنوتیزم شناسایی ودرمان کردالبته میزان اثربخشی این درمان چقدرهست رواطلاع دقیقی ندارم.هیپنوتیزور(همون شخصی که هیپنوتیزم می کنه)بابردن فردبه حالت خلسه ودست یابی به ضمیرناخودآگاه شخص می تونه خیلی ازصدمات روحی که شخص دردوران بچگی یانوجوانی وجوانی خورده واثراتی روکه اون صدمات برروح وروان اون فردگذاشته روشناسایی وشایدهم درمان کنه.این تصوری که دراذهان عمومی ازهیپنوتیزم وجودداره زمین تاآسمون باواقعیت این علم فرق داره والبته این روهم بگم فردهیپنوتیزورحتمابایدانسان آگاه وعالم ومجربی دراین زمینه باشه وهرشخصی که ادعامی کنه من هیپنوتیزم بلدم وفلان وبهمان حتمابایداول مطمئن شدکه ادعاش راسته یانه؟همون طورکه قبلاگفتم یه انجمن هست به نام"انجمن هیپنوتیزم ایران" که این انجمن افرادعالم وواردبه این علم رومعرفی وتاییدمی کنه.
5- یه نکته دیگه شمادرپستای اولی تون گفته بودین که همسرتون رفته آزمایش تیروئیدومشکلی نداشته،مگه همین طورنیست؟این روهم بدین جهت گفتم که عمه خانم فرمودن:شایدمشکلش ازکم کاری تیروئیدباشه؟!؟!....
ببخشین من هروقت میام اینجاوکامنت میذارم چون میخوام کامنتام ابهامی درشون نباشه مجبورمیشم توضیح بدم وهمین حرف روبه درازامی کشونه وکامنتام طولانی میشه،شرمندم حلال کنید.
موفق وبرقرارباشید.
پاسخ:
بله درسته بدتر از بد هم وجود داره و جای شکی نیست اما بدونید اگر ما کوتاه نیایم و یا مثل ایشون عمل کنیم اون روی بدتر از بد سرکار همسر هم نمایان میشه.
4. اوهوممم
5. بله درسته تروئید نداشتند اما در کل خیلی ضعیف هستند.به قول شما زنا مانکنی.

خواهش میکنم خانم متاهل ما استفاده میکنیم . این کامنت های شما ما رو ناراحت نمیکنه هیچ خوشحالم میکنه فقط ترس اذیت شدن خودتون رو دارم که بخاطر ما به زحمت می افتید.
تا منبر بعدیتون بای

۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۸ یه خانم متاهل
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
درموردجوابتون به دومین کامنتم:
1- بنده اصلاوابداقصدجسارت به مادرگرامی شمارونداشته وندارم اگه همچین برداشتی کردین ازکامنتم،عذرمیخوام.فقط میخواستم اون عروس خانم موردمثال روباهمسرشمادراین زمینه قیاس کنم وگرنه باتوجه به فرمایشات تون درهمون پست مشخصه که مادرفهمیده وصبوری دارین که این همه سال تحمل کرده ودم نزده،اتفاقامادرشماهم تقریباشبیه فامیل ماست(مادرشوهرعروسی که براتون مثال زدم)یه جمله قشنگی توی یه وبی دیدم که اینجاصدق می کنه:"درسته که قدیمی های ماسوادخوندن ونوشتن نداشتن درعوض سوادزندگی کردن روخوب بلدبودن وخیلی قشنگ ازپس زندگی هاشون برمی اومدن! ولی ماآدمای پرادعای امروزی بااین همه تحصیلات ومهارت تواولین خم اولین کوچه زندگی موندیم وهی درجامیزنیم!"
2- ببینین من منظورشماروگرفتم،درسته که میگین همسرتون حرف مادرتون روجوردیگری بیان کرده ودروغ گفته وواقعیت چیزدیگه ای بوده ولی من میگم همین که حتی سرهمون حرف مادرتون هم باایشون دعواراه نینداخته ومستقیماتوهین نکرده خودش جای شکرداره،چون مسلماازحرف ایشون ناراحت شده که به شمااعتراض کرده،حالابدبرداشت کرده یاچیزدیگه ای بوده کارندارم ولی همین که احترام مادرتون رونگه داشته هم کارخوبیه،ازطرف دیگه خیلی ازعروساازهمون اول کاربه خانواده همسرشون بدبین هستن وحتی اگه خانواده همسرشون قربون وصدقه عروس شون هم برن بدبرداشت می کنن وجاروجنجال راه میندازن،پس قبول کنین خوب بودن دودسته آدم دریک رابطه مشترک به خوب بودن هردوطرف برمیگرده نه فقط یک طرف!
** ********* ***** ****** ** ******* *** *** ****** ***** *********** ***** **** ******* **** **** ***** **** **** ******** **** ******* **** ******* ******** **** ***** ***************** ***** *** ******* ***** *** ***** ******* **** **************** ****** ****** ** **** ***************** ***** **** *** ******** *** ** ***** **** **** ***** ***** ******** ****** ** ****** **** ************* ** ******** ** ***** ****** ****** ****** **** ***** ****** ********** *** **** *********** ***** ******* ****** *** **** ** *********** **** **** ** *** *** ******** ********** ************* **** ** ****** **** *** ** ***** **** *********** ** *** ***** ******** ***** *** *** ***** ***** **** ** *** **** ***** ** ********* **** **** ** *** ***** **** *** ********* ***** *****
***** **** ********** ****** *** ***** **** **** ****** ***** *** **** ******** *** ** *** **** *********** ***** ********** ********* *** ****** ** *** ******** ***** ******** **** **** ************* ** *** *** * ********* ***** ** ** *** **** ******* ********* ******** ** *** ******* ***** ************* *** ******* ** ***** **** **** *** ** *** ********* **** ***** ************ ***** **** ** ******* ********************** ******* ******** **** *** ********** ** ********* **** **** ** ** *** ***********
******* ** ************* ************** **** ***** ***** *** **** **** **** ***** **** ***** **** ***** ***** ** ******** ***** ***** *********** ** ******* *** **** ***************
** ***** ****** *** ************ ***** *************** ******* ****

پاسخ:
1. نه چنین برداشتی نکردم.
2. نمیتونسته ناراحت بشه که میگم جریان چی بوده.
مادر من که میرن عیادت سرکار همسر ،اونجا سرکار همسر به مادر من میگه به زن داداش من نگید که من باردارم و ما گفتیم چون مریضم اومدم شهرستان و نمیخوایم بفهمند باردارم که همه جا پر بشه.
مادر فهمیده من بنده خدا گفتند این چه کاریه آخه؟ اینکه همه جا پخش بشه مثلا زن فلانی مریضی داره و برات حرف و عیب درست کنند بهتره یا با سرافرازی بگی بارداری؟ و مادرم گفته بود بعضی ها بخاطر این حرفت گفتند فلانی شانس نداره زنش همیشه مریضه.
راست هم میگفت مثلا خود دایی من بنده خدا خبر نداشت یه بار تو مهمونی آهسته بهم میگفت خاتمت شنیدم مریضه خدا شفاش بده.هههههههههه منم کلی بعدش خندم گرفت.
بله قضیه این بود.
3. بله متاسفانه در ازدواج خیلی از خانم ها و آقایان عیب های خودشون رو می پوشونند و کلاه برداری می کنند که فردای قیامت باید جوابگوی عمر تلف شده همسرشون باشند.
میدونم این فامیل شما چی میکشه و همدردیم.بهش بگید غصه نخوره بیاد با هم اینجا درد و دل کنیم و دود و دمی بشیممم. شوخی کردم
ان شالله که مشکلاتشون حل بشه.
سلام
چه سایت پر طرفداری داری چقدر خانم خوش به حالت
یه جا گفتی خانمم مهمون میاد باهام بحث میکنه اونوقت اینجا میگی مهمون دوست داره یعنی چی اونوقت؟!
منم یه سایت دارم تک تک کد هاشم خودم با دستهای خودم نوشتم
نمیگم که ادرسش چیه مثل اسمم که نگفتم
از تو یاد گرفتم شغلتو و اسمتو نمیگی عکستم که نیست
ادم باید بدونه طرف مقابلش کیه چه کارست یانه؟؟
فعلا بای بای خوش بگذره به همتون مخصوصا اقای مدیر

پاسخ:
سلام
خوش به حالم؟
بله ایشون دوست دارند فقط مهمونی برند و اینکه گفتم مهمون میاد بحث میکنه برای شام ناهار منظورمه و یا از شهرستان یکی دو روز میان. با مهمون بدون شام و ناهار خیلی مشکلی نداره.
بابا مهندس .کد نویس. آفرین به شما
حالا شما به ما یاد بده که شغل و اسم و سایت رو بگیم.
بای
۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۸ یه خانم متاهل
سلام وقت بخیر
1- درموردطلبگی اتفاقامن نظرم برعکس شماست! به نظرمن خداوندتوفیق بندگی به هرکدوم ازانسانهابده یعنی توفیق طلبه بودن وطلبگی هم بهش داده! طلبه بودن فقط این نیست که آدم بره وعلوم حوزوی بخونه که چه بساطلبه هاوآخوندهایی هم داریم که بعضابه جای اینکه برای دین خداتبلیغ کنن بااعمال ورفتارشون شدن ضددین وباعث شدن خیلی هاازدین زده بشن وبگن اگه دین اینه ماهمون بی دین بمونیم بهتره!که البته من کاراین دسته ازآدماروهم تاییدنمی کنم چون خداوندبه هرکسی قدرت عقل ودرک مجزاداده وروزقیامت حتمادرجواب دلایل آبکی اینگونه افراد(انشاءالله ماجزءاونهانباشیم)می فرمایدکه چراخودت دنبال حقیقت نرفتی؟مگرمن نگفتم هرکس که به دنبال حقیقت ونوربیادمن خودم دستش رومی گیرم وبه سوی روشنائیهاهدایتش می کنم وراه درست رونشونش میدم؟؟؟
پس به نظرمن خداوندی که توفیق بندگی کردن رونصیب تک تک ماانسانهاکرده (حالایاماازاین توفیق استفاده می کنیم ومیشیم عبدخدا ویانمی کنیم ومیریم سراغ بندگی شیطان)به دنبالش توفیق طلبگی وطلبه بودن وطالب بودن روهم نصیب وروزیمون کرده این مائیم که بایدبفهمیم که ازاین توفیق به بهترین نحوممکن استفاده کنیم واون روهدرندیم.پس من وشما ودیگرانی که تلاش می کنیم زندگی مون روبهتروبهترکنیم وخوبیهارودراون جاری وساری کنیم تابدین وسیله رضای خداوندروبه دست بیاریم وبه اون نزدیک بشیم هرکدوم به نحوی یه طلبه محسوب میشیم.البته من اصلاقصدندارم قشرطلاب روخدای نکرده زیرسوال ببرم اتفاقاخیلی هم دوست شون دارم وبه حالات معنوی خیلی هاشون غبطه میخورم ولی معتقدم تحصیل علوم حوزوی بارسنگینی روی دوش آدم میذاره ومسئولیت سختیه ومن حداقل فعلادرخودم توانایی تحمل این بارسنگین رونمی بینم.
2- وامادرموردوب:راستش یکی دوسال قبل یه وبی زدم که فقط تونستم چندتاپست توش بذارم چون واقعاوقت نمی کردم برم تندتندآپش کنم تااینکه بلاگفاازدستمون خسته شدوخودش حذفش کرد!یه وبی هم سال قبل درست کردم طی یه جریاناتی که برام پیش اومدوآدمایی که خیلی خون به دلم کردن هروقت میخواستم بیام توی وبم ودرموردشون مطلب بنویسم انگاریه نفردستم رومی گرفت ونمی گذاشت وخودم هم راضی نمیشدم توی وبم بدکسی روبنویسم این بودکه ولش کردم به امان خداوباهاش کاری ندارم و.....
چون فعلاتوش مطلبی نمی نویسم آدرس نذاشتم ولی یه تصمیم هایی دارم اگه عملی شدحتمامیام وبهتون آدرس میدم انشاءالله.

پاسخ:
سلام
1. در این مورد باید خود طلبه ها بیان و از خوئشون دفاع کنند اما اهل علم همیشه تو روایات تمجید شده و یک ساعت مجلس علم از هفتاد سال عبادت بهتره و یک عالم از خیلی از عابد ها ارزشش بیشتره. طلبه ها علاوه بر بندگی که گفتید اسلام رو هم تبلیغ و حفظ می کنند که خیلی ارزش داره.
2. اوهوم پس ما بد کسی رو می نویسم سنگ دلیممممم
بابا تصمیمات. باشه خبر بدبد.

من که میگم چند روز بذار قهر کن ببین چه آدمی میشه.

سلام  بله نجمه خانم خودم هستم من مرتب وبلاگ شمارامیخونم و گاهی وقتا نظرهم گذاشتم.
اقای دکتر چطورن؟
پاسخ:
نفهمیدم یعنی مستانه خانم شما وبلاگ دارید؟؟؟؟
آدرس؟

۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۱۵ یه خانم متاهل
سلامی مجدد،وقت بخیر
ببخشین دوباره مزاحم تون شدم،یه سوال دیگه داشتم(نجمه خانم شماسوالی نداری؟؟؟؟؟ دیگردوستان هم اگه سوال دارن بسم الله... من استارت دوربعدی سوالات روزدم !!!!!!!!!)
تاحالاشده همسرتون ازتون بپرسه نظرشماراجع به اخلاق ورفتارش چیه؟ یامثلابپرسه چیکارکنه که باعث بشه شمابیشتردوستش داشته باشین وازش راضی باشین؟؟
لطفاخوب فکرکنین وحتی اگه دراین 8سال یک بارهم این سوال روپرسیده بفرمائین.
البته بازهم اگه دوست داشتین می تونین جواب بدین.
موفق وشادباشید.
پاسخ:
سلام
ممنون. مراحمید شما
جداگانه جواب بدم یا تو همین نظرات بگم؟
بعیده دوباره سوالات زیادی جمع بشه که تو یه پست بخوام پاسخ بدم.

سلام چند تا از پست هاتون رو خوندم نمیشه قضاوت کرد .ان شاالله مشکلتون حل بشه...تا حالا چندبار نشستی روبروش و با هم مثل دوتا دوست صحبت کردین ؟ مطمئنم اوضاعتون زیاد هم وخیم نیست چون اگه وخیم بود تا حالا دوام نداشت و پای بچه دوم هم تو زندگیتون باز نمیشد .یعنی واقعا خانمتون هیچ خوبی نداره که تو وبتون بنویسید؟چرا یه بار از خوبی هاش نمیگین؟ شاید روزی وبتون رو دید حداقل ببینه ازش خوب هم میگین.
پاسخ:
سلام
زیاد
مطمئن باشید اگر هر کسی خیر من بود زندگی تا الان دوام نداشت و اون وخامت هم از سال سوم زندگی شروع میشید. بارها گفتم مشاوری که میرفت گفته بوده چطور شوهرت با این اخلاقت تحملت میکنه.
من این وب رو برای درد و دل نوشتم.
سلام.....اعترافات تلخی بود.....
سلام جناب دکی
تازه با وبتون آشنا شدم میشه بفرمایید چه طور با خانومتون آشنا شدید؟
پاسخ:
سلام
ثنا درسته یا سنا؟
تو این لینک قبلا نو
شتم:
از امام رضا دلگیرم.

خسته نباشی جناب دکی...خوبه خانومت خودشم ب اخلاق خوشگل خودش اقرار میکنه وادامه میده اگه نمیدونست چی؟؟!!!!!!!

بعدشم اصلا باید ب تو بگن پترس فداکار ک همچین ازخودگذشتگیه بزرگی کردی و رفتی گرفتیش...شک نکن بهشت زیر پای توست من میدونم تو اون دنیا حوریه طلایی رو میدن ب تو بخاطر فداکاریت.........

 

پاسخ:
سلام کلوچه
چه اسم قشنگی. کلی به سلام دادن خودم با اسم شما خندیدم.
بابا ما دست پترسم از پشت بستیم ولی کیه که قدر ما رو بدونه.
حوریه طلاییییییییی؟؟ به به چه شود. بلند بگید آمینننننننن

سلام.خداقوت دلاور-من نظرم نسبت به پرخاشگری ایشون همچنان گزینه کم خونی -شاید پرکاری تیروئیدروی میزه...وگرنه خانوم شما بسیارویژگی های خوبی داره همینطورشماهم حسن سلوکتون بیست...درموردمشکلات جنسی هم بازبرمیگردبه تیروئید همون غده ی بی ارزش زیرگلو.لطفا مجدانه پیگیرش باشید.زنی که تمام مدت فقط به شما غرمیزنه ویاکم اعتنایی میکنه اماذره ای رابه خانواده شوهر(گرچه همشون خوب باشن)بروزنمیده .مطمئنا زن بدذاتی نیست فقط کمک میخوادانشاالله بعداز زایمان حتمادنبال کنید.معمولا خانومهاتاتقی به توقی میخوره به مادروخواهرهمسربدمیگن وشوهروضایع میکننداین حسن همسرتون جای شکرداره.زنده باشید
پاسخ:
سلام بر عمه خانم گرامی
ان شالله پیگیری مکینم.
۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۳ یه خانم متاهل
راستی درمورداون حدیثی که قبلاگفتم"جاروکردن منزل درشب وفقرو.." (که واقعااین استدلال های شماونجمه خانم توی حلقم!) انشاءالله سرفرصت میام وعرض می کنم.
همچنین درموردپست"ازدواج مایه ی آرامش نیست"هم کلی حرف دارم.
بماندتامنبربعدی خدمت میرسیم.
برقراروشادباشید.
پاسخ:
منتظریم خطیب توانا
راستی من بعید میدونم شما و عده ای دیگه که تنها با نام میاید و نظر میزارید وبلاگ نداشته باشید.یعنی این منبر رفتن های شما نشون میده وبلاگ نویس هم باشید. خب چرا لو نمیدید؟؟؟؟
فردا افتادید و زنده شدید یا خبری نشد چطور سراغ بگیریم؟

۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۰ یه خانم متاهل
درموردسایرویژگیهایی که درموردایشون نوشتین به نظرمن :
1- بی حوصلگی وعدم انجام کارهای خونه ازطرف ایشون ناشی ازافسردگیه که دروجودایشونه والبته فکرکنم مزمن هم شده باشه(باتوجه به شرایط سخت زندگی که ازبچگی تاقبل ازازدواج بااون سروکارداشتن وبه روحش ضربه زیادی زده)این افسردگی موردکمی نیست ودست کمش نگیرین،افسردگی انرژی آدم رومیگیره وباعث میشه حتی برای جزیی ترین مسئله مثل غذاخوردن هم خیلی وقتاحس وحال نداشته باشی که این امردرنظردیگران به تنبلی تعبیرمیشه که واقعاهم اینگونه نیست،خودشمادرموردهمسرتون ببینین وقت هایی که مثلایه موردی پیش اومده که باعث شادیش شده چطورازاین روبه اون روشده ورفتارش تغییرکرده،آیاواقعااینگونه نبوده؟؟
2- درموردخوش لباس بودن ابهامی وجودداره یااینه که ایشون ازاول ازدواج تون این جوری بوده که این برمیگرده به تربیت خودش ونوع برخوردمادرش،شایدمادرش هم درخونه خوش لباس نمیگشته حالاسهوا(ازروی ندانستن وگرفتارمشکلات زندگی وشوهرمریض بودن و..)یاعمدا(یه شوهرمریض داشته که شایداین چیزابراش مهم نبوده وکم  کم برای این خانم هم کمرنگ شده یاایشون هم اینگونه باراومده) وهمسرشمایادنگرفته ویااینکه مثلاوقتی میخواسته توی خونه پدرش خوش لباس بگرده باهاش برخوردبدی شده(مثلابه خاطروجوربرادریاپدرش یامسائل دیگه)وهمسرتون ازاین کاردلزده شده ورغبتی به اون نداره،به نظرمن بهترین کاریاحداقل فعلادردسترس ترین کاراینه که برای همسرتون لباس هایی روکه دوست دارین بپوشه بخرین وبهش هدیه بدین،امیدوارم جواب بده،راستی اینم بگم همین مسئله هم بی ربط به افسردگی نمیتونه باشه یعنی خیلی وقتاافسردگی میتونه انگیزه شیک پوش بودن وتفریح وچیزای خوب دیگه روازآدم بگیره.
وامااگه ازاول ازدواج این طوری نبوده وکم کم این طوری شده شک نکنین که برمیگرده به نوع رفتارخودتون که دیگه اون موقع علت روبایددررفتارای خودتون جستجوکنین و...
3- درموردسردی درروابط زناشوئی(البته باعرض معذرت)یه نظراتی دارم ولی فعلاترجیح میدم سکوت کنم تاجوابتون رونسبت به مواردبالایی ببینم.
هرچندمیخوام یه اعترافی اینجابکنم من ازچندتاپست قبل ترتون فهمیده بودم دراین زمینه هم باایشون مشکل دارین،ولی خب به قول معروف"دردیزی بازه ........."پس بهتردیدم اون موقع مطرحش نکنم.
4- هرچندشمامیگین که قبلابه مشاورمراجعه کردین وجواب نگرفتین ولی بازهم بهتون میگم شناخت ودرمان چنین مشکلاتی کارهرمشاوروروانشناسی نیست وصرف اینکه یه مشاوربه تلویزیون دعوت میشه وحرف میزنه دلیل برخوب بودنش نیست!فکرکنم شمابهتره به یه روانشناس بالینی مجرب که البته بهتره هیپنوتیزورهم باشه ودرزمینه هیپنوتیزم هم خبره باشه مراجعه کنین خودم موردی سراغ ندارم وگرنه معرفی میکردم.میتونین سایت انجمن هیپنوتیزم ایران روپیداکنین وبرین توش بگردین شایدتونستین همچین کیسی روپیداکنین.
براتون آرزومی کنم که مشکلات تون حل بشه وبه آرامش برسین انشاءالله.
موفق وپایدارباشین.


پاسخ:
1. بله
2. بله به خانواده اش بر میگرده. مادرش که افتضاح میگرده یعنی ببینی فکر میکنی بنده خدا فقیره.
3. در این مورد تصمیم گرفتم پستی مجزا بزنم تا مفصل حرف زده بشه.
4. هیپتوتیزم؟ چه ربطی داره؟
جالبه بدونید سرکار همسر مشاوره های خود منو بیشتر قبول داره و تو خیلی از جاها و مشکلاتمون میخواد من بهش راه حل بدم که چکار کنه. وقتی میگم برو مشاور میگه اون کلیشه ای میگه و تو راحتر میگی و مشکل حل میکنی. البته قبلا میگفت اما انقدر دیگه دعوا و بحث کردیم منم صبرم کمتر شده.همش بر میگرده به این حسادتش و عصبی بودن و خانواده اش.
۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۵۷ یه خانم متاهل
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
خیلی ممنون که جواب سوال من روهم دادین.
حالامن هم میخوام یه نکته خیلی خیلی مهم روبهتون گوشزدکنم چیزی که شایدچون همیشه جلوی چشمتون بوده به چشم تون نیومده!واون نکته درجوابی هست که به سوالم دادین.
شمابه لیست خوبی های همسرتون همین "احترام بزرگترهارونگه داشتن هرچنددرظاهر"روهم اضافه کنین .شمادرادامه توضیح دادین خانواده ماتحصیل کرده هستن وکسی به ایشون بی احترامی نکرده!
آقای مدیر: مگه همه ی زن وشوهرهایی که به هم وبه بزگترهای همدیگه(منظورم رودررو هستش)توهین می کنن وبدوبیراه میگن بی سوادیاکم سوادن؟ اتفاقامن می بینم آدمایی روکه باوجودتحصیلات بالاسریه موضوع کوچیک احترام وبزرگتربودن وخیلی ارزش های مهم دیگه طرف شون روزیرپامیذارن وشروع می کنن به دادوبیدادکردن وفحاشی و....این یه اشتباهه که توی جامعه ماجاافتاده که هرکی بی سوادیاکم سواده حتمافهم ودرک وشعورش هم کمه یااصلابویی ازاونهانبرده خیلی جاهااین موردبرعکسه!
ببینین ازتوی مطالب وب خودتون براتون یه نمونه ازرفتارهای خانوادتون روبهتون میگم:همون پست " اشتباه مادرم"خداوکیلی باورکنین اگه خیلی ازعروسای دیگه جای همسرشمابودن همونجاحرمت بزرگتربودن ایشون روزیرپامیذاشتن وهرچی ازدهنشون درمی اومدنثارمادرتون میکردن! البته اصلاوابدانمیخوام بگم که کاراین دسته ازعروسادرسته که اتفاقاکاملا غیرعقلانی،اشتباه وگناهه! چون خداوندهم حرمت موی سفیدانسانهارونگه میداره!(هرچندحق بااون عروس باشه)
****** ***** **** *********** ***** **** ****** ********** *** ***** ** ******* ******** ***** **** **** ***** ****** ** ***** ********* *** ****** ******
************* *** *** ********** *** **** **** ** **** ********** ******* **** ****
*** **** ******** **** ***** **** ** ********** *** ****** ***** ****** ***** **** **** **** *** *** ***** ***** **** *** *** *** **** **** ********* ** ** ********* ****** ************** ********* ****** ***** **************** **** ******* ****** **** ** ******* ****** ******* ** ****************** ****** *** ********* ***** ** ***** ********* **** ********* ** ***** ****** *********** ***** ************ **** ****** *** *** * ****** **** *** *** **** ** ****** *** **** **** *** ***** ******** ** ******* ************ **** *** ******** **** *** **** **** ********* ************ ****** *** **** ***** **** ********* ***** **************** **** ******** **** ********* ** ** ** **** ** **** ************ *** **** ************ ******** *** *** **** ***************** ** ****** *** ***** ************* ********** ******** ***** ******* ** *** **** ***** ****** **** ***** ******** ******* *******
***** ** ***** ******* *** **** ** ********* ***** ** *** **** *** ***** ** **** *** *** ***** ******* **** ******* **** ********* *** ***********
******* *** **** ***** ***** ******************** *** ************ ******** ****** *** *** ****************************** ** **** *****

پس ببینین این حسن کمی نیست که همسرتون داره،همونطورکه توی چندتاپست قبل تربهتون گفتم حتماهمسرشماهم روزنه هایی توی وجودش برای رخنه کردن داره بگردین واونهاروپیداکنین و......(توضیحاتی که درکامنت مربوطه بهتون دادم ودیگه اینجاتکرارنمی کنم).
پاسخ:
خطیب توانا شما باید منظور منو بگیرید . منظورم من تحصیل کرده با عمل و تربیت شده خوب هستند و این باعث مشه کاری نکنند. و الا خرف شما هم درسته.
مادر من اونجا بله اشتباه کردند اما مادر من سوادی نداره هر چند به قول شما بی سوادی است که تربیت خوبی داشته و درکش بالاست. در این قضیه هم سرکار همسر دروغ گفته بودند و مادر من به نحوی دیگه گفته بودند که خواستید میگم.
در مورد اون خانم نمیشه قضاوت کرد چون هر فعلی انفعالی داره و مسلما تربیت درستی نداشته و نباید خواستگاری چنین دختری میرفتند.
من اگر چنین همسری داشتم لحظه اول ولو با مهریه بالا طلاق میدادم.
متاسفانه همسر بنده هم ظرفیت این خانم رو داره و البته کمتر اما چون مادرم همیشه احترامش رو داشته و تا حالا یک بار هم باهش تند حرف نزده از اینکارها نمیکنه و اون قضیه بالا هم گفتم مادرم بنده خدا مودبانه و با احترام چیزی رو گفتن و تو گفتن بد بیان کردن و همسری طبق معمول برای مظلوم کردن خودش دروغ چاشنیش کردند.
اگر مادرم خوب نبود حتما چنین رفتاری از سرکار همسر سر میزد.
۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۲۰ یه خانم متاهل
سلام وقت بخیر
یه دستمال ببندین به سرتون که میخوام امروزکلی براتون بحرفم وسرتون رودردبیارم(البته شایدوسط کاراحضاربشم ومجبوربشم برم)
آقای مدیربذارین همین اول کاری آب پاکی روبریزم روی دست تون وخیالتون روراحت کنم وشماهم این قدراین سلول های خاکستری تون روبه زحمت نندازین. من نه خودم طلبه ام نه علوم حوزوی خوندم نه دوست طلبه دارم ونه توخواهربرادراوفامیل نزدیک هیچ نوع طلبه ای اعم ازمذکرومونث ندارم(نداریم). قبلاکه گفتم علاقه خودم ویه دلیل دیگه باعث شدبرم سراغ این که خودم اصولی وازپایه دینم روبشناسم وفقط به صرف اینکه چون پدرومادروجدواجدادم مسلمون بودن وتوی یک کشورمسلمون به دنیااومدم مسلمون نباشم.حالااگه دلیل اینکه چرااین جرقه هم برام زده شدروخواستین بدونین بگین تاتوی یک پست جداگانه(کامنت جداگانه)براتون بگم.
.
.
چرااین کامنت دونی شماازاین شکلک هانداره؟؟؟؟؟
پاسخ:
سلام
خواهش میکنم استفاده میکنیم. دوستان عزیز جهت آماده شدن برای استفاده از بیانات شیوای خطیب توانا خانم متاهل صلوات ختم بفرمایید. اللهم صل...
باشه قبول .تازه طلبگی توفیق میخواد که حتما نداشتید(شوخی بود) منم طلبگی رو خیلی دوست داشتم اما توفیق نداشتم و نشد.
بله حتما از اون جرقه مبارک بعدا بگید. باید جالب و شنیدنی باشه

سلام خسته نباشید واقعا.شمانمره تون بیسته.
خانمتون  هم نمره اش تک نیست حالا..شرایط خانوادگیشون ایشون روتبدیل به ادم عصبی کرده.
انشالله باصبروتحمل این اراده هم درایشون به وجود بیاد که درخودشون تغییر اتی را به وجود بیاره.
ولی خداییش سخته این جورزندگی کردن هم....
پاسخ:
سلام لطف دارید
بله همینطوره

امیدوارم مشکلاتتون حل بشه
پاسخ:
ممنون
خدا رو شکر مشکلات شما حاد نیست و با کمی کار کردن روی روابط خاص و همچنین تکنیک های صحبت کردن قابل حله
برای اینکه امیدوار باشید می گم که من و همسرم مشکلات بسیار حادتری داشتیم به طوری که چند مشاور به من توصیه به جدایی کردند (با اینکه معمولاً اجازه ندارند) ولی من در پایان همه مشاوره ها خودم نشستم فکر کردم و گفتم می مونم و به امید خدا می سازم و اگر نشد در آینده پشیمان نیستم که چرا همه تلاشم را نکردم و همه راه ها را نرفتم
در حال حاضر به لطف خدا زندگیمان خیلی بهتر شده است (البته ایده آل نیست) ولی همین که یکی یکی داریم مشکلات را حل می کنیم خوشحالم می کند.
شما هم شروع کنید و پیشنهاد می کنم از روابط خاص شروع کنید
پاسخ:
خدا رو شکر زندگیتون بهتر شده.
سلام . دست شما و نجمه خانم درد نکنه خیلی مسایل را مشخص کردید
خدا را شکر مشکلتون با همسرتون زیاد حاد نیست (البته پتانسیل حاد شدن را داره)
 دلایل مشکلاتی که فعلا در زندگی شما ایجاد شده :
1- عدم ارضا طرفین در روابط (دقت کنید گفتم طرفین یعنی اگه همسرتون به حد میرسیدند که ارضا میشدند هیچوقت مانع شما نمیشدند) راه حل : شما فعلا تنهایی پیش مشاوره برید تا راهکارهایی طلایی را بهتون آموزش بده ( برنامه صبح دیگر شبکه 7 ، روز هایی شنبه آموزش هایی در این زمینه  داره خانمتون را تشویق کنید این برنامه را ببیند)
2- اینکه همسرتون خوش لباس نیست هم به همان دلیل اول بر میگرده (عدم تمایل در ایجاد روابط)
3-بد اخلاقی ها و  خواب زیاد و کم کاری هاشون در خونه ام بازم به به دلیل اول بر میگرده
شما همون مشکلی را دارید که علت اول طلاق در ایرانه پس فقط خاص شما نیست و مراجعه به مشاور در در این زمینه هم هیچ عیبی محسوب نمیشه
ما آدمها دو بار زندگی نمیکنیم که بخواهیم همه چیز را خودمون تجربه کنیم پس با کمک گرفتن از افرادی که در این زمینه تحصیل کردند زندگینون را نجات بدین
پاسخ:
سلام
خواهش میکنم.
چرا خیلی موقعه ها حاد میشه و شما این متن رو نبین و تو زندگی مخصوصا تو تنش ها حاد بودنش مشخص میشه.
1. من ننوشتم که مشکل اساسی ما اینه بلکه نوشتم مشکلاتی داریم و این یعنی خیلی تو این زمینه مشکل نیست و ایشون از نظر ارضا شدن مشکلی ندارند. ان شالله بمونه یه پست در موردش میحرفم.
2. نه اینطور نیست اصلا.
3. اصلا اینطور نیست.
لازم شد در این رابطه حتما یه پست بزنم تا دقیقا مشخص بشه مشکل ما این نیست.
خیلی واستون ناراحتم ایشالله همه چیز درست بشه من با مبارز موافقم اسم وبلاگتونو عوض کنید بر اساس یه سری قوانین حرفها و افکار ما زندگیمونو میسازه بذارید مرد خوشبخت تو کتاب قانون توانگری نوشته کاینات گول بزنید همش به خودتون بگید من خوشبختم ایشالله که همه چی تغییر میکنه
پاسخ:
کاش با گول زدن خودمون کارها درست میشد.
سلام.در مورد تمیزی خونه میتونید هفته ای یه بار یا دو بار یکی بگیرید که به نظافت خونه برسه.خیلی ها اینکارو میکنن.مخصوصا الان ک واقعا خانمتون نمیتونن به کارای خونه برسن.در مورد لباس  هم بهش بگید تمام لباساش دور بریزه و جدید بخره البته با هم خرید برید و سعی کنید لباسایی که شما دوست دارید بخرید ودیگه اون لباس قبلیا که خوشت نمیومد وجود ندارن .من خودمم آخر هر فصل همه لباسام میندازم دور و جدید میخرم.در مورد رابطه هم سعی کنید در طول روز همسرتون رو آروم کنید بیشتر بهش محبت کنید.خانم تون نیاز شدید به آرامش داره.تو دعوا هم هیچوقت به هم نگید دوست ندارم و...به همسرتونم تذکر بدید
پاسخ:
سلام
آخر هر فصل دور میریزید؟ این کار درسته حالا؟
نه افراط نه تفریط. بنظرم اینکارم درست نیست. و منافاتی هم با شیک پوشی نداره.
سلام .مرد تنها. آفرین به این حوصله. راستشو بخوای به نظر من اگه زندگی عادی باشه یعنی مشکل خاصی مثل اعتیاد و بیکاری و بیماریو... نباشه بقیه مسائل زن و شوهری به خاطر اطلاعات ناکافی ماست. چون واقعاً دنیای زن و مرد فرق داره . سی دی های دکتر حبشی رو ببینین با همدیگه . به خدا خیلی کمک کننده است. البته اگه خانومت هم واقعاً مشکل خودش رو بدونه و قصد اصلاح داشته باشه که احتمالن میدونه. چون گفته بود عقده ای هستم! راستی نمیشه اسمتو عوض کنی. بار منفی واسه خودت هم داره ها. تنهاییتو هر لحظه یادت میاره
پاسخ:
سلام
هر مشکلی به اندازه خودش خراب کننده زندگی است و نمیشه گفت چیزی نیست. خیلی از طلاق ها بخاطر اعتیاد و بیکاری نیست.
متاسفانه اخلاق بد تو سختی ها خودش رو نشون میده
دیگه با این اسم وبلاگ رو از اول زدم دلم نمیاد عوض کنم.گیر ندید دیگه من راحتممممممم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">