رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

امشب حال ندارم

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۰۵ ب.ظ

با سلام

امشب هیچ حال ندارم سرمم حسابی درد میکنه.

سرکار همسر بخاطر شرایط بارداری معده درد شدید داره طوری که همش خوابه و احساس ناراحتی میکنه. مادرش هم چند روز بود و سه روز پیش رفت.

مادرش بود میرسید بهش و تقریبا بهتر بود اما حالا بازم حالش بده. من کمک میکنم حتی غذا هم میزارم ولی خب غذای ساده است و مقوی نیست.

حالا گیر داده که بره شهرستان خونه مادرش این چند روزه.تا اینجا مشکلی نیست.

مشکل اینه که از شانس بد ما پدر و مادرم برای اولین بار عید میخوان بیان شهر ما چون هرسال ما میرفتیم امسال اونا میخوان بیان و سرکار همسرم حالش اینطور و داره میره.

به مادرم زنگ زدم که بگم داره میاد شهرستان بنده خدا از لحنش فک کنم کمی ناراحت شد اما انقدر خوب و فهمیده است که چیزی نگفت و برعکس گفت بیاد و عید هم بمونه پیش مادرش و اگه ما هم اومدیم شهر شما میریم خونه داداشت. و گفت بودنش اونجا فایده نداره چون مریضه و بره پیش مادرش تا بهتر بشه.

متاسفانه سرکار همسر ما همه کاراش با زنای دیگه فرق داره.اون خانواده ،اون رفتارش، رابطه اش با دیگران،اینم حاملگی.

من درکش میکنم و کمک هم میکنم تو کار خونه و الانم که میخواد بره شهرستان هیچی نگفتم و اتفاقا گفتم برو.

البته سرکار همسر از ابتدای ازدواج هر مهمونی برای ناهار شام میومد دعوای اساسی راه می انداخت.قبلا هم گفته بودم متاسفانه زرنگ نیست.

باور کنید این نه ماه درد ما مردها کمتر از شما زن ها نیست.ما هم یه جورایی حامله ایم و دردمونم بیشتره.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۰
مرد تنها

نظرات  (۱۹)

مرد تنها ،با تمام احترامی که براتون قایلم
 به نظر من صیغه  کردن با خیانت کردن  هیچ فرقی نداره.

 راه حل مشکلات، پاک کردن صورت مساله نیست.
اگه واقعا فکر میکنین همه راههای ممکن(اعم از محبت کردن، صحبت کردن در مورد مشکلات، مشاوره و...) رفتید  و باز هم اثری نداشته و فکر میکنین هیچ جوری درست نمیشه، خوب طلاقش بدید ، خلاص شید.
نمیخوام طلاق رو  تشویق کنم . (طلاق باید آخرین راه حل  باشه) ،اما لا اقل با اینکار براش بعنوان یک انسان احترام قایل شدید. حداقل بهتر از اینه که تصمیم بگیرید بی خبر از اون برید صیغه کنید. شما  بهانه میارین میگین اگه بهش بگم جنگ بپا میشه یا  مهریه شو باید بدم .
 معذرت میخوام که اینو میگم،  ولی مثل این میمونه که   خانمتون خدای نکرده از دست شما ناراحت باشه  و بگه شوهرم درست بشو نیست که نیست. منم که از ترس آبرو نمیخوام طلاق بگیرم و  خونه پدری هم که نمی تونم برم.قانون هم که به من اجازه ازدواج همزمان با یه مرد دیگه رو نمیده، پس بهتره با یه مرد دیگه پنهانی در ارتباط باشم و کمبودهامو از طریق اون جبران کنم ولی همزمان با شوهرم زندگی کنم و تحملش کنم.ولی کیفشو با یکی دیگه ببرم.

در این صورت کار شما یا خدای نکرده ( زبونم لال)کار اون چه فرقی  با هم داره؟اینکه هر دو به خاطر عواقب طلاق یه عمر همدیگرو فریب بدین  و یه زندگی  جنبی دیگه هم در کنار این زندگی داشته باشین.آخه این درسته؟
خیانت کردن یا بقول شما صیغه کردن آسون ترین ولی در عین حال غیر انسانی ترین کار ممکنه.
خواهش میکنم از دست من و جسارتم تو حرف زدن ناراحت نشین.
نمیشناسمتون ولی از خوندن مشکلات شما و همسرتون واقعا اذیت شدم. البته همه مشکل دارن ولی هرکس به یک شکلی.باور کنید پدر و مادر من  اونقدر باهم مشکل داشتند که نگو و نپرس. اصلا هیچ جوری هم کفو  یا هم فکر نبودن. مثل سفید و سباه، مثل روز و شب. ولی همیشه اینو از هر دوشون شنیدم که وقتی پیش دیگران حرف میزدن میگفتن که بهم دیگه از این جنبه اعتماد صد در صد دارن.
همین باعث شد من  با وجودیکه بارها و بارها در معرض  وسوسه های محیط اطرافم بودم و موقعیتش همه جوره برام فراهم بود ولی حتی یه لحظه هم بهش فکر نکردم.من دلیلش رو فقط پدر و مادرم میدونم که تو این زمینه الگوی خوبی برام بودن.
ببینید مثلا تو عربستان یه مرد چند تا زن داره و همه باهم توطبقات مختلف یه آپارتمان زندگی میکنند و اتفاقا ممکنه خیلی با هم خوب باشند. ولی اینجا عربستان نیست که یه مرد چند تا زن داشته باشه، زنه هم  وقتی بفهمه عین خیالش نباشه. کافیه زنی متوجه  این مساله بشه از لحاظ روحی داغون میشه به پوچی میرسه.  تا چه برسه به همسر  شما که خودش هم مشکلات روحی  داره.دو سال پیش دختر یکی از همسایه هامون وقتی فهمید شوهرش یه زن دیگه گرفته،با بنزین خودشو تو حموم آتیش زد.میخوام بگم همونقدر که تحمل این مساله خیانت برای یه مرد درد آوره برای زنم همینطوره. من همسرم همیشه بهم میگه ترجیح میدم بمیرم ولی اون روزو نبینم که خانمم بهم خیانت کنه. کاملا حسشو درک میکنم چون منم دقیقا همین حسو دارم.
لطفا صبر کنین بعد زایمانش با هم برین پیش یه مشاور خوب ، با هم با آرامش حرف بزنین، اگه اون اولش سرکشی کرد شما بزرگی به خرج بدین.
باور کنین محبت دل سنگو هم آب میکنه، تا چه برسه با خانم شما.
منم قبلا تو دلم به بعضیا حسودی میکردم.از دستورالعمل های یه مشاور استفاده کردم. الان نه تنها خودم خیلی آروم شدم بلکه یه مدتیه هر شب برای شادی و موفقیت اون چند نفری که بهشون حسادت میکردم دعا میکنم.
در هر صورت اگه با حرفام ناراحتتون کردم یا بی ادبی کردم معذرت میخوام.
امیدوارم کمکی کرده باشم. ببخشید که طولانی شد.


امیدوارم که همه چیز حل بشه
زندگی اب روانیست , روان میگذرد..
راستی من باید یه تشکر ویژه از شما بکنم
پست هاتون می تونه در شناخت دنیای مردانه همسرم و حساسیت هاش بهم کمک زیادی بکنه.
متاسفانه امروز بی دقتی کردم و یه دعوای اساسی با همسر داشتیم. سر چیزی که از همین وبلاگ های مردانه می دونستم یه مرد روش خیلی حساسه ولی اشتباه کردم.
پاسخ:
خواهش میکنم.
همینکه متوجه اشتباه شدید خودش خیلی ارزشمنده.

سلام المیرا جان
نه عزیزم مسلما ایشون هم اینقدرها رعایت نمی کنند. مسلما من و ایشونم حالاحالاها باید تو سرو کله هم بزنیم تایاد بگیریم و جنس مخالف رو بشناسیم و نیازهاشو درک کنیم.
ولی نمی خوام به این فکر کنم که ایشون چقدر رعایت می کنند
دوست دارم زندگی م و رفتارهام رو بر این مبنا تنظیم کنم که من به عنوان یه زن وظیفه م چیه نه انتظارم از شوهرم. هرچند خیلی سخته اینطوری عمل کردن. ولی به تجربه برام ثابت شده اتفاقا همون موقعابوده که بیشترین لذتو از زندگی بردم.
اینو مطمئنم سعادتمندم اگر خودم خوب عمل کنم و بال پرواز همسرم باشم.
هرچند صرفا اعتقادمه اینا نه که همیشه عامل باشم.
سلام اینهارو دیشب نوشته بودم ولی مقدور نشد بفرستم:

خواهش می کنم

من کوچیکتر از اون حرفام که بتونم به شما توصیه ای بکنم. جسارتم رو ببخشید که این همه حرف زدم. فقط سعی کردم اندازه فهم خودم بهتون کمکی کرده باشم. از ته دل دعا می کنم تو سال جدید به برکت کوچولوی نازتون عشق تو زندگیتون جاری بشه و به جای رنج از شادی هاتون بگید.

شرمنده و پوزش می طلبم اگر به خاطر نشناختن شما قضاوت بیجایی کردم. به هرحال منم در حد همین نوشته های شما می تونستم نسبت بهتون شناخت داشته باشم. تازه اونم نوشته هایی که همه رو فقط یک بار خوندم و چه بسا برداشت های غلط داشتم.

بابت بند 5 هم شرمنده که به قول شما تند رفتم. شاید به این خاطر بود که به شدت ناراحت شدم که توی  نظرات دیگران هم چنین چیزهایی خوندم و اونارو هم به اشتباه به پای شما گذاشتم.

رضوان خانوم هم نویسنده وبلاگ تو فقط لیلی باش هستند که تو نظرات دیدم بهتون معرفی کردن و شما هم گفتین اجمالا نگاهی انداختین.

این وبلاگ:

womanart.blogfa.com

اینم که گفتم شما اینجا نقاط منفی همسرتونو می نویسید نه که بخوام بگم اینطوری نگاه دیگران به همسرتون بد میشه نه اینجا کسی همسر شمارو نمی شناسه که حالا از بدی گفتن یا از خوبی گفتن هاش فرقی به حال کسی بکنه. اینو صرفا به این خاطر گفتم که وقتی به اسم رنجنامه شروع کردین و اولین پست از ازدواج ناموفق گفتین و روالتون گفتن از مشکلاتتون با همسرتونه به طور ناخودآگاه ذهنتون بدی هارو پررنگ می کنه. دکتر فرهنگ تو صحبتاشون رو این مساله خیلی مانور می دن. اثر تلقین خیلی خیلی زیاده. اصلا یه قراری با خودتون بزارید که تو هرپستی در کنار گفتن سختی ها و مشکلاتتون یه ذره هم از روزای خوب بگین. یه خاطره خوب هم بگین در کنار اون خاطره بده. یه ویژگی خوبم بگردین به زور تو خانوم پیدا کنین و بنویسین در کنار اون ویژگی بده. به مرور انشاالله خواهید دید حس و حالتون به زندگی تغییر می کنه. ناخودآگاه می گردین تا یه خاطره خوب پیدا کنین و این حالتونو خوب می کنه. یا اصلا شما که می گین این همه تغییرات مثبت تو خانوم تونستین ایجاد کنین خب واسه اونام پست بزارین فقط نگین اون همکاری نمی کنه و.. به هرحال شما یه جاهایی با تلاش تونستین تغییراتی تو همسرتون بدین. اینارو ثبت کنین و مرور  کنین.

دیدین این وبلاگایی که خانوما زیاد می نویسن به اسم  "یه شوهر دارم....."؟  همین که هرروز مجبورن بگردن یه ویژگی خوب از همسرشون بنویسن کلی تاثیر مثبت داره تو زندگی شون.

من واسه تولد همسرم واسش یه طومار نوشته بودم 101دلیل برای دوست داشتنت. نمی دونم چقدر اون هدیه رو دوست داشت. ولی اون هدیه برای خودم اثر خیلی خیلی خوبی داشت. باعث شد به لطف خدا همسرمو بیشتر دوست داشته باشم و خوبی هاش نسبت به ضعف هاش برام پررنگ بشه.(تو شرایط بدی هم از نظر روحی این کارو کرده بودم رابطه مون مدتی بود که به شدت داغون بود. حتی کمی قبلش اونقدر داغون شده بودم که به جدایی هم فکر کرده بودم ولی لطف امام رضا بود به اون برهه ی زندگیم. البته که آقا همه جای زندگی م حواسشون بهمون بوده قربونشون بشم.)

اون قصه خیانت هم به قول شما یه خانوم و یه آقا راجبش بحث نکنن بهتره. ولی من داغون شدن دوتا خانوم از عزیزترینامو دیدم سر این قضایا. چه اشکایی که نریختم تو نوجوونی و همین طور همین چندی پیش.. حالا هزارم دلیل برام بیارید من که نمی تونم اون دردامو تو اون برهه سنی حساس فراموش کنم. پس بی خیال.

منظورمم از فداکاری کاری بود که رضوان کرد. بدون هیچ چشمداشتی از همسرش و فقط به خاطر خدا شروع کرد به تغییر دادن خودش. و نتیجه شو هم دید. بعد از چندماه همسرخان تو نوشته هاش شد همسرجان. و وبلاگش شد منبع خیر و برکت که صدها خانوم مثل من ازش کلی همسرداری آموختن. پس وقتی خانومتون فعلا شرایط تغییر دادن زندگی رو نداره شما بارشو به دوش بکشید. شما سختی بکشید و نیازش به محبت رو با وجود همه نابه سامانی ها برطرف کنید بدون اینکه منتظر باشین تغییر کنه و پاسخ بده. این انتظاررو بزارین کنار نیازهاتونو به خدا واگذار کنین و به وظایفتون با تمام سختی هاش برسید. تمام تلاشتون بکنید حرفای مشاورارو گوش بدید کتاب و مقاله بخونید سخنرانی هارو گوش بدین و بگردین و وظایف همسرداری مردانه تونو پیدا کنید و روش تلاش کنید. خود منم اینجوری نیستم. منم اخلاص ندارم و اگر داشتم مسلما خوشبخت تر بودیم. سخته ولی امتحان خداست دیگه. بزرگ شدن هرکدوممون تو همین امتحانای زندگی مونه.

مسلما هیچ کودوم تو دونستن وظایفمون به عنوان یه همسر دانای کل نیستیم. پس همه مون نیاز داریم بیشتر بدونیم و بیشتر تلاش کنیم. دنبال منابع خوب باشید.

علاوه بر اون سخنرانی های حاج آقا پناهیان دوره خانواده موفق دکتر فرهنگ هم جز منابعیه که خیلی ها ازش استفاده کردن و طرفدار زیاد داره.

یه کتاب فوق العاده خوب هم من دارم به اسم سر دلبران از دکتر بانکی. اگه فرصت کنید بخونیدش خیلی زیباست. با زبان زیبایی فضایل اخلاقی رو تشریح می کنن. من به شخصه خیلی این کتابو دوست دارم.

مسلما من به هیچ وجه جای شما نیستم و نمی تونم شرایطتون رو درک کنم. شرایطی که مسلما سخت بوده که به درددل تو محیط مجازی رو آوردین. به هرحال اندازه فهم خودم چیزهایی که حس کردم شاید بهتون کمک کنه خواستم خواهرانه بگم. چیزهایی که یا خودم ازش نتیحه ای گرفته بودم و یا دیده بودم همسرم در مقابل من چنین کارهایی کرده و باعث بهبود زندگی مون شده. فقط دعا می کنم خدا یار و یاورتون باشه.

پاسخ:
سلام و احترام
خواهش میکنم بزرگوارید شما.
باید سر فرصت برم و دقیق مطالبش رو بخونم. ولی به خواهرای خوبم توصیه میکنم از وبلاگه دیدن کنند و استفاده کنند.
ببین بزرگوار شما هدف از وبلاگ منو خوب نگرفتید چون فرمودید میام اینجا عیب های سرکار همسر رو میگم در حالی که اصلا هدف من این نیست چون با گفتن عیب که مشکل حل نمیشه و همانطور که مختصر نوشتم من فقط اومدم اتفاقات زندگیم رو بنویسم و خصوصا اون چیزایی که بهم سنگینی میکنه و باید حرف بزنم و بگم تا تخلیه بشم.
اینکه راه حل های خوب اینجا داده میشه برام خیلی خوبه اما هدف من تخیله روحی هست چون هیچ احدی از مشکل من خبر نداره و بعضی موقعه که خیلی اذیت میشم و بتونم می نویسم حتی شده انقدر ناراحت بودم که حال نوشتن اونم نداشتم.
بنظرم خوبی ها همیشه جلوی چشم میان و هستند چه تعریف کنی و بگی چه نگی ولی باور کنید سرکار همسر ما متاسفانه 90 بدی دارند و ده خوبی و حاضرم ثابت کنم.
شما برای شوهرت انقدر مطلب نوشتی اما باور میکنید سرکار همسر به تعداد یک دست هم دوستت دارم تا حالا به من نگفته؟ اصلا محبت بلد نیست و اینو واقعا میگم.
شما میگی فداکاری کن و تغییر بده اما من قدم خیلی برداشتم اما وقتی سرکار همسر نمیخواد چکار کنم؟ با یه حسادت همه چیز رو خراب میکنه چی کنم؟
بابا منم انسانم وقتی ظهر خسته و کوفته بیام و همسر غذا نذاشته باشه که هیچ تا 11 خواب باشه که هیچ (قابل گذشته کما اینکه همیشه اینطور بوده) طلبکارم باشه و بگه امروز ناهار با تو یا یه چیز ساده بزاره بگه پاشو کار کن و ظرف بشور و یا شروع کنه غرر زدن  و گریه کردن و گلایه از این  و اون. و این کار یه بار دوبار هم نباشه که بگی خوب امروز حالش خوش نیست عب نداره تحمل میکنم و کار هر روز یا در هفته چند بارش باشه.
به جون پسرم خود سرکار همسر چند بار گفته که خودش ار رفتارها  اخلاق خودش خسته شده اما با این حال دوباره این حرف خودش رو فراموش میکنه .
خب دیگه حس بقیه حرف ها نیست.
اهااان یه چیز دیگه : دلم میخواد از این دلابانو جونم بپرسم : شوهر شماا تمام این توصیه هایی رو که به اقای متاهل کردین رو رعایت میکنه ؟؟ اگه اینطوره خوش به سعادتتون .. رعایت این مطالبی که شماا گفتین به این راحتی مقدور نیست .. بعدشم : خواهر من : هر کسی لایق این همه ملاحظه و رعایت نیست .. انجام دادن توصیه های شما در مورد کسی که خودش هیچ چیز از همسر داری بلد نیست , مثل این میمونه که بخوایم بهش پر و بال بدیم و اونو تشویق کنیم تا با شدت بیشتری به اعمال و رفتار گذشته ش ادامه بده .. ( من با ادبیات ساده ی خودم حرف میزنم . لطفاا کسی به دل نگیره )
سلام اقای متاهل .. سلام دوستای قشنگم .. از دیشب تا حالا سرعت نتم پایینه .. امروز من میخوام به جای شما درد دل کنم و از همسرم گله کنم .. دوس دارم نظر شمارو به عنوان یه مرد و البته یه دوست فهیم بدونم .. چیز خاصی نبود .. من یه مانتو رنگی خیلی خیلی شیک خریدم .. و دیشب که به ایشون نشون دادم ؛ نزدیک بود کار به جنگ تن به تن برسه .. تمام ماجراا اینه که این رنگ مناسب سن شما نیست خانوم .. همین ..
حالا برسیم به سلااام خانوم : تو و اقای متاهل ؛ اسمتونو که نمیگید .. نامردااا لااقل بگید از کدوم شهرید .. امروز باید هواشناسی رو چک کنم ببینم هوای کجاا برفیه که سلاام جونم مال اونجاست ..
حالا یه جوووووک : بعضی وقتهااا عقل ادم یه چیز میگه و دلش یه چیز دیگه .. اصلا هردوشون بیجااا کردن .. ادم باید ببینه زنش چی میگه.. بععععععععععله.. روز بخیر دوستای گلم ..
پاسخ:
سلام
اینترنت سراسری مشکل داره این چند روز.
من که نمیدونم مانتوی شما دقیقا چطوره تا نظر بدم اما بنظرم با هم میرفتید بهتر بود یا نهایتا موقع خرید یه زنگی میزدید و میگفتید مانتو دیدم با این خصوصیات آیا بخرم؟ اینطور هم به همسرتون یه ارزش دادید و هم به جنگ تن به تن ختم نمیشد.
سلیقه مردها همیشه بد نیست مثلا سرکار همسر میگه هر چیزی که با تو بخرم خوب ازآب درمیاد و کل دوست فامیل میرند از اون میخرند ولی خودش بخره زودی پشیمون میشه. اینم باعث بدبختی من شده چون باید باهش برم بازار.
شما خودتون اول بگید اهل کجایید؟
هههههههه جالب بود.بیچاره مردها

نایب الزیاره شما در کربلا هستم...انشاالله که به آرامش زندگی دست پیدا کنین البته با همسر و دو فرزند نازنینتون....
انشاالله که روزیه شما و خانواده تون بشه ب زودی...
پاسخ:
سلام
خوش به سعادتتون. ما که لایق نیستیم آقا راه بده حداقل شما رفتید یاد ما هم باشید و دعا کنید.
سلام ما رو به آقا برسونید و بگید درد و دل زیاد داره.

راستی آقای نویسنده!! وب شما چند کارکرد خوب برا ما داشته
 1-خوش به حال همسرم شده چون من دیگه دلم نمی یاد یه وقت نون پنیر یا حاضری برا غذا بذارم بلکه با همه مشغله هام همیشه یه غذای درست حسابی می پزم
2-من سه روزه که سحر خیزم بیشتر به خاطر تاثیر حرف المیرا که گفت هی زود بیدار می شه یه جوری غیرتی شدیم ولی خدایی سختی کشیدم حالم شبیه اوناییه که تو ترک هستن!!
3-دوستی با گروه که سالها بود دیگه دوست نتی نداشتم اون موقع ها که داشتم  دانشجو بودم یادمه همه خارجی بودن انگلیسیم حرف نداشت چقد با هندیها چت می کردیم آخیییی دلم برا خوابگاه و بچه ها تنگ شد...
4-یادم باشه رفتیم نمک آبرود نگم الاو بلا با این تله کابین بریم ...یادم باشه آره باید یادمون باشه المیرا تو هم حواستو جمع کن یه وقت تو هم دیدی شوهرت یه وب زد و گفت سر کار همسر المیراااا اله..بله...
ناراحت نشی ها آقای نویسنده ولی یه کم دیگه زیادی سخت می گیرین
شایدم من دارم زیادی چرت و پرت می نویسم گفتم که تو ترک هستم!!!!!!!!

پاسخ:
خدا رو شکر اینطور بوده.
سلام بزرگوار خوردن نون پنیر مشکلی نداره وقتی محبت و عشق بین زن و شوهر باشه.من حاضرم زندگی عاشقانه داشته باشیم و نون پنیر که هیچ نون خشکم جلوم بزارند.
سخت گیرم ؟؟؟ میشه چند مورد از مصادیق سختگیری هام بگید؟ منم انسانم و جایزالخطا دوست دارم واقعا ضعف هام رو بدونم و حل کنم. چون من همیشه فکر میکردم سخت گیر نیستم.

سلام به همگی تو شهر ما پس از 3 روز بارندگی حالا داره برف می یاد!!!!!!!!!!
 کاترین با اصحاب فتنه ملاقات کرده حالم خراب شد خیلی،مگه می شه وزارت خارجه بی خبر باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
المیرااا می یای  مسبب این افتضاحات رو بکشیم!؟؟؟؟
راستی المیرااا شما شوهرت گفتی نظامیه؟؟؟منو باش که چیز دیگه فکر کردم که دیدم انقدر دلت خونه؟؟
دقت کردین داریم می شیم با مستانه جون یه تیم سه نفره اما از این به بعد احتمالا من کمتر بیام

پاسخ:
سلام
کدوم شهرید؟
بله دیگه اعتماد سازی به غرب یعنی همین که تو کشور ما هر غلطی و دیداری بخوانند بکنند آزاد باشند؟ به نظر شما ظریف میرفت آمریکا اجازه دیدار با مخالفان دولت رو داشت؟
چرا کمتر بیاید؟؟؟؟؟

8- برادر من هیچ زنی نیست که نسبت به خانواده همسرش حساس نباشه. لطفا وقتی غر می زنه حساسیت هاشو با دفاع از خانوادتون بیشتر نکنید. بلکه فقط همدردی کنید باهاش. و بگید که درکش می کنید و دیگران اشتباه کردن. شما که جلوی اون دیگران این حرفو نمی زنید بابا جلوی خانوم هوای خانومتونو داشته باشین. خدا شاهده هرچی بیشتر هواشو داشنه باشید و بیشتر باهاش همدردی کنید اونم در مقابل برخوردش با خانواده شما محترمانه تر خواهد بود. می تونید امتحان کنید.

 

9- و اما حواستون باشه دست شیطون خیلی قویه. درسته که جلوی گناه ایستادن تو شرایط شما سخت تر می شه. ولی حواستون باشه گناهتونو توجیه نکنید یا فکر نکنید با مقصر دونستن خانومتون گناه شما کمتر خواهد شد. به هرحال این امتحانیه که خدا خواسته از شما بگیره. چه بسا شاید همون زمانی که از گناه دیگران بدتون می اومده عجب داشتین و خودتونو خیلی سر به زیر و خوب و معصوم تصور کردین و حالا از همون ناحیه امتحان شدین. پناه ببرید به خدایی که یوسف(ع) رو از گناه حفظ کرد. مراقب چشم هاتون باشن که مبادا همه ایمانتون رو و همه زندگی تون رو به لذتی زودگذر بفروشین. من هم اونقدر معصوم نیستم که شمارو نصیحت کنم. ولی تو نوشته هاتون دیدم با مقصر دونستن خانوم خودتون و البته خانوم های بدحجاب انگار کم کم دارین اجازه گناه برای خودتون صادر می کنید. نه برادر من خانوم شما گناه خودشو کرده خانوم های بدحجاب گناه خودشونو و شما هم گناه خودتونو. به هرحال خدایی که شمارو و ظرفیت هاتونو می شناسه با شرایط همسرتون و شرایط جامعه داره شمارو امتحان می کنه و بعدا گمون نکنم بپذیره ازمون که بگیم که خدایا شرایطم سخت بود نتونستم گناه نکنم.

 

10- به خاطر بچه تونم شده تلاشتونو برای محبت به خانومتون توی این نه ماه مضاعف کنید. حال روحی مادر تو دوره باردای شدیدا توی خلقیات بچه اثر داره. توی برادرهام به عینه دیدم. یکی شون که دوره بارداری مادرم تو خونه مادر پدرم زندگی می کردیم و خیلی مادرم اذیت شد الان بسیار بی حوصله و بدقلق شده و واقعا نمی دونن مادر و پدرم چی کار کنن. ولی برادر بعدی م که دوره بارداری مادرم با شرایط مالی بسیار وحشتناک مصادف بود (بی خانمان شدیم و پدرم یه ماه البته به ناحق زندان افتاد) به خاطر تلاشی که مادرم کرد که با ایمانش به خدا و دعا و قرآن خوندناش آرامش پیدا کنه الان آروم ترین فرد خونه مونه.(دقت می فرمایید خانواده شوهر چقدر مستعدن که چه بلاهایی سر روحیه یه خانوم بیارن؟! بلاهایی که شرایط بد مالی به گرد پاش نمی رسه.)

 

 

ببخشید اینقدر نوشتم. خداوند به زندگی تون آرامش بده.

 

پاسخ:
8. چشم

9. بله و برای این باید شماها دعا کنید. البته من سعی میکنم هیچ موقعه راه حرام رو توجیه نکردم تو نوشته ها. من اگه اهل گناه باشم الان که تنها هستم و سرکار همسر شهرستانه و نیاز... هم مدتی پاسخ داده نشده بهترین فرصته اما شما منو خوب نشناختید یا مطالب رو خوب نحونید چون اینکاره نیستم.

10. بله چشم.

خواهش میکنم. بازم ممنون مطالب خوبی بودند و وقت زیاد گذاشتید. برای شما و زندگیتون دعای خیر دارم و حتما با این دیدگاه و پختگی که شما دارید میتونید بهترین زندگی رو داشته باشید.ان شالله همسرتونم همراه خوبی براتون باشند.

6- برادرم خیلیا گفتن تهدیدش کنید صیغه می کنم. نکنید این کارو. حرف از خیانت نزنید تو خونه تون. هیچی به این اندازه یه زنو نابود نمی کنه. به خاطر خیانتی که دوروبرم دیدم گاهی تصور اینکه چنین بلایی سرم بیاد اشکو به چشمم میاره همسرم اوایل می گفت آخه یکی دیگه این غلطو کرده چرا من باید جواب پس بدم ولی حالا فهمیده راه آروم کردنم تو اینجور موقعا فقط اینه که بگه و بگه مدام که منو دوست داره و چینین کاری نمی کنه و خیالم راحت باشه.(البته که می دونم پیش کشیدن این صحبت های بیجا اشتباهیه که من مرتکب می شم و خدارو شکر بسیار تونستم به کمک همسرم این فکرهارو از خودم دور کنم فقط خواستم ببینید که حتی فکرش اینقدر یه زنو آزار می ده) من حتی تصورش این به روزم میاره. اگه شوهرم چنین حرفی بزنه نمی دونم دیگه ذره ای انرژی واسه زندگی م خواهم داشت یا نه. این حرفا زندگی تونو خوب نمی کنه اخلاقشو خوب نمی کنه که حتی بدترم می کنه.

 

7- یه چیز دیگه که تو حرفاتون دیدم و البته تو همه وبلاگ هایی که نویسنده ش آقایون بودن دیدم این منطقی بودنتونه تو برخورد با خانومتون. شما آقایون کی می خواید بفهمید بابا حرف منطقی واسه یه زنی که ناراحته یا داره غر می زنه فقط اعصابشو بیشتر به هم می ریزه. شاید اینجا از محبتاتون نمی نویسید نمی دونم شاید از قربون صدقه هاتون نمی نویسید نمی دونم. ولی راه آروم کردن یه خانوم جز قربون صدقه نیست. تو یه نظراتون با سه نقطه گفتن من صریح می گم. باور کنید انقدر زنا با محبت راحت خر می شن که خدا می دونه. و البته که موقع غرغر و ناراحتی اصلا دنبال جواب منطقی نیستن که دنبال همین خر شدنن. گاهی به شوهرم می گم ببین وقتی من غر می زنم نمیخوام بیام خونه مامانت اونجا اذیت می شم اصلا راهش این نیست که صدتا جواب بیاری که به فلان دلیل و فلان دلیل باید بریم و کی ناراحت می شه و کی نمی شه و فلان مشکل پیش میاد و یا مامانمه نباید بی احترامی کنم و یا خواهرمو می شناسم زود ناراحت می شه و…….. نخیر شما چارتا قربون صدقه برو که الهی قربونت بشم بیا بریم من فدات بشم به خاطر من بیا بریم می دونم سختت می شه می دونم فلانی اذیتت می کنه می دونم قربونت بشم خودم مواظبتم خودم حواسم بت هست. کسی حرف بیجا زد خودم جوابشو می دم. یعنی اگه ده دقیقه تحملم کنه اینجوری جوابمو بده با کله باهاش می رم. وگرنه که کل مهمونی مون گند می خوره به خاطر بحثامون.

هیچ وقت با یه خانوم ناراحت بحث منطقی نکنید. می گه خرید عروسی م کم بود نگید مگه شما چه کردید یا مادرم این همه زحمت کشید و …. به جاش هروقت هروقت حرفشو زد بگید آره عزیزم حق با توئه منم دوس داشتم مثل یه پرنسس واست خرید کنم آرزومه بهترینارو واست بخرم. حق داری عزیزم انشاالله جبران می کنم واست انشاالله خدا بهم بده من واست بهترین لباسا و… رو بخرم. راستش در مورد اون مقوله حسادت که می گید خانومتون درگیرشه به اون صورتی که حالا بخواد پزشو به دیگران بده زیاد نمی تونم نظری بدم ولی در اکثر مواقع یه خانوم اگه بدونه شوهرش دوست داره پول خرجش کنه و بهترینارو واسش بخره(و البته که گاهیم در عمل اینو ثابت کنه) همین براش کافیه که نهایت دلسوزی رو نسبت به جیب همسرش نشون بده.

خلاصه که در وجود یه خانوم موقع ناراحتی دنبال فهم و منطق نگردید لطفا چون نیست که نیست. اون دنبال چیز دیگریه که اسمش محبت و ناز کشیدنه حالا به این بهانه داره ازتون طلب می کنه. توانایی قربون صدقه رفتنتونو خیلی ببرید بالا. نه که چارتا قربون صدقه رفتین دیدین نه هنوز داره غر می زنه شروع کنین حرف از منطق بزنید.

پاسخ:
6. نه هیچ موقعه پیش سرکار همسر من این حرف رو نمیزنم و از این جهت مشکلی نداریم.
البته اسم این کار رو شما زن ها گذاشتید خیانت و من اصلا قبول ندارم.که بحثش رو مطرح نکنیم بهتره.

7. بله این حرفاتون درست و مفید بود و قبول دارم و من در این زمینه کوتاهی کردم.
هر چند در این مواقع وقتی خانم غرر میزنند من فقط سکوت میکنم و بعضا هم که خلاف واقع حرف میزنند جواب میدم.

4- برادر من می دونم اینجا میاید و درددل می کنید و شاید سبک می شید ولی در نظر بگیرید وقتی مدام بیاید اینجا از بدی های همسرتون بگید اولا که به طور طبیعی ناخودآگاهتون مدام دنبال بدی ها می گرده و این می شه که در جواب یه کامنت میاید می نویسید انقد بدی هاش پررنگه که خوبی هاش گم می شه. نمی دونم شما به عنوان یه آقا این حسارو تجربه کردین یا نه. ولی من خودم هروقت از همسرم ناراحت باشم ناخودآگاه همه روزای بد زندگی مون میاد جلو چشم وقتیم عشقولانه باشم و حالم خوب باشه مدام کارای خوبشو محبتاش میاد جلوی چشم. تا وقتی پیش فرض ذهنتونو کردید زندگی م بده همسرم بده پس اصلا و ابدا دنبال خوب شدن زندگی تون نباشید که نباشید. شمارو به خدا واقعا همسرتون هیچ نکته مثبتی در همسرداری و بچه داری و… نداره. خب بیاید اونارم بنویسید. خب به اونا هم فکر کنید. نزارید ذهنتون مدام دنبال بدی ها بره.

 

5- از یه چیز دیگه هم من خیلی دلم سوخت. نه به عنوان یک زن که به عنوان یه انسان دلم ریش شد. چه گناهی کرده بوده طفلک معصومی که تو شرایط بد بزرگ شده که حالا اینطوری در مورد گذشته ش صحبت می کنید. آخه چرا می گید فکر نمی کنه خونه پدرش چی بود و الان چه امکاناتی داره. آخه انسان باانصاف شما که می دونستین گذشته تلخ این دخترو شما که جلوی دیگران ایستادید که گذشته ش نباید آینده شو تباه کنه. حالا چرا این حرفو می زنید. درسته نمی شنوه اینهارو. ولی چطور دلتون میاد وقتی وظیفه شرعی تون که فراهم کردن وسایل زندگی همسرتون هست رو انجام دادید پشت سرش اینطور سرش منت بزارید و گذشته شو به رخ بکشید. من هیچ وقت دلم نمیاد به کسی بگم عقده ای. من قلبم درد می گیره وقتی ببینم کسی این کلمه رو به کار می بره. من بدم اومد از همه اون خانومای تو پرقو بزرگ شده ای که اومدن اینجا نظر دادن زنت یادش رفته چی بوده. من بدم اومد. می دونید منم همسرم وسواس داره(خدارو هزاربار شکر که حالا بهتره) وسواسی که مقصر اصلی مادرشه. مادری که خودش وسواس داشته بی اونکه بدونه اسم گیر دادنای الکی ش وسواسه مادری که همیشه جزئی نگری پسرشو تحسین کرده. و حالا من همسری دارم که استرس هاش باعث وسواسش می شه. وسواسی که نتیجه تلخشو من می بینم. منی که شوهرم اخلاقش بد می شه و بی حوصله می شه. منی که می دونم چشه و به خاطرش غصه می خورم. ولی هرگر نگفتم مشکلاتی که زندگی قبلیش براش ایجاد کرده به من ربطی نداره. مشاورش منو خواسته و بهم کلی راهکار داده که استرس هاشو کم کنم. به منی که ذره ای وسواسش به خاطر من ایجاد نشده. مادرش باعث شده و حالا من باید زحمت بکشم برای حلش.(البته که من وسیله ی خدام) ولی من نمی گم به من ربطی نداره. من غلط بکنم بگم. خدا خواسته من چنین همسری داشته باشم و هزاربارم خدارو شکر می کنم که من موقع خواستگاری متوجه این حد از حساسیت های ایشون نشدم که خدای نکرده ردش کنم. غمخوار همسرم منم. تنها کسی که می تونه بهش کمک کنه منم. آره از مادرش ناراحت می شم که این مشکلاتو براش ایجاد کرده ولی نه به روش میارم (جز وقتی ذکرش برای مشاوره ش لازم بوده) نه خودمو کنار می کشم.

پاسخ:
4. من نمیخوام بیخود توجیه کنم کارام رو اما چون بحث میکنیم باید حقیقت رو بگم.
من اینجا میبینید فقط خاطره میگم نه بدی های همسرم رو.
شما خوبی هایی که یک زن و همسر و شخص میتونه داشته باشه رو خودتون بپرسید تا من بگم همسرم داره یا نه. خدا میدونه جزء حقایق چیزی نخواهم گفت و تو مطالب و نظرات من هم نگاه کنید هر جا اشتباه کرده باشم پذیرفتم. بارها گفتم من بدون عیب و خطا نیستم و اشتباهات هم دارم. اما میخوام منصفانه گفته بشه و حقیقت ها معلوم بشه.
یه نکته مهم بگم به شما: فکر نکنید من تنها کسی هستم که با همسرم مشکل دارم بلکه تقریبا 95 درصد نزدیکان با سرکار همسر مشکل دارند.طبق حرف خود سرکار همسر. ایشان فقط دو سه دوست دارند که با هم تا حدودی خوب هستند.

5. خیلی تند نردید خواهر گرامی
شما چرا جنبه منفی کار منو گرفتید؟ اگر من از گذشته اش گفتم به معنی منت گذاشتن نبود. به معنی اینکه بخوام به رخ بکشم نبود و فقط خواستم بدونید من خیلی براش تلاش کردم و شرایط زندگی ای که براش ایجاد کردم با قبلش فرق داره.
فکر نکنید من تلاشی برای همسرم نکردم. رفتار و اخلاقش در بعضی جهات فرق کرده چون فرهنگ اونها با ما کمی متفاوت هست. او اوائل خود زنی میکرد وقتی عصبانی میشد الان اینطور نیست؟ کتک زدن بچه را در تربیت ایراد نمیدانست ولی فهموندم کارش غلطه. بی احترامی به مادرش خیلی میکرد یاد دادم مادرش هر چقدر هم بد باشه باید وظیفه اش رو انجام بده.اوائل همیشه با مادرش دعوا داشت الان طوری شده وابسته شده مجدد به مادرش.
من باید خیلی با شما صحبت کنم تا حقایق رو بیشتر بدونید که اینطور قضاوت نکنید.

سلام

 

1- اصلا نمی دونم نوشتن برای شما فایده ای هم داره یا نه.

مدام می گین او نمی خواد تغییر کنه اون همکاری نمی کنه و.....

برادر من وقتی زندگی مشکل دار بشه بالاخره باید یکی از زن و مرد فداکاری کنه و در ابتدای امر بار سنگین تغییر دادن خودش رو به دوش بکشه(هرچقدر هم خودش رو بی تقصیر و طرف مقابل رو مقصر بدونه) و صبر و تحمل پیشه کنه و از تغییر و تلاش خسته نشه تا طرف مقابل هم بالاخره همکاری کنه. منتها مشکل اینجاست که خانوم ها خیلی بیشتر حاضر می شن این فداکاری رو بکنن ولی آقایون زود از این تلاش ها خسته می شن. نمی دونم وبلاگ تو فقط لیلی باش که چندبار تو نظرات بهتون معرفی کردن رو چقدر خوندین. رضوان خانوم این وبلاگ (که الان هم دختر عزیزش تو بستر بیماریه و خواهشا براشون دعا کنید) وقتی تصمیم گرفت زندگی شونو تغییر بده با این دید شروع کرد که انتظار نداشته باشه نتیجه رو به سرعت تو همسرش ببینه اصلا به هدف تغییر همسرش این تلاش هارو نکنه بلکه فقط و فقط به خاطر خدا تلاش کنه. شاید اصلا حق نداشته باشم بهتون نصیحتی بکنم چون خودم هم این به خاطر خدا تلاش کردن رو در نظر نمی گیرم اکثر اوقات. ولی نمونه عینی و بارزش که رضوان خانوم هست رو دیدم که وقتی تصمیم گرفت برای خدا زنانگی کنه چقدر آرامش براش به ارمغان آورد. نه فقط برای خودش که کارش اونقدر مخلصانه بود که الان تعداد زیادی خانوم رو دور هم جمع کرده که خدایی و آسمانی به همسرداری و دیگر ابعاد زندگی شون فکر کنن.

اگر تصمیم دارین بار این تغییر رو به دوش بکشین خواهرانه هایی رو براتون می نویسم. اگرم حرفام به نظرتون چرت و بی فایده ست که وقتتونو تلف نکنید و بقیه نوشته هامو نخونید.

لطفا نگید من دارم تلاش می کنم. من حداقل توی این پست ها و نظرات این وبلاگ (که همه شون رو هم دیشب خوندم) تلاشی از جانب شما نمی بینم. فقط تحمل می کنید و می نالید.

 

2- نمی دونم چقدر حاج آقای پناهیان رو می شناسین و تا حالا به صحبتاشون گوش دادین یا نه. حاضرین وقت بزارین سخنرانی هاشونو گوش بدین؟ این رضوان عزیزددل ما از گوش دادن به خانواده متعالی حاج آقای پناهیان بود که این تصمیم های قشنگو برای زندگیش گرفت. من سه تا سخنرانی تکی دیگه ازشون معرفی می کنم بهتون خواهشا اینارو گوش بدین و اگر دید ایشون رو پسندیدین مجموعه خانواده متعالی رو هم گوش بدین.(البته من خودم هنوز توفیق نداشتم کل این مجموعه رو گوش بدم) 18تا ترکه کل مجموعه. ارزش وقت گذاشتن داره باور کنید البته انشاالله. 1"انتخاب آسمانی" 2راه های افزایش محبت" 3"ایفای نقش در روابط اجتماعی" با سرچ راحت پیدا می شه ولی اگر خواستین می تونم براتون ایمیل کنم یا لینک دانلودشو براتون پیدا کنم و بزارم.

 

3- یه صحبت قشنگی حاج آقا پناهیان دارن که تو بحثای خانوادگی زیاد می گن. اونم اینکه برای عقدشون خدمت آیت الله بهجت رفته بودن. بعد از جاری شدن خطبه عقد آیت الله بهجت فرموده بودن من یه نصیحت به آقا دارم که خانوم باید گوششو بگیره یه نصیحت به خانوم که آقا باید گوششو بگیره. یه دنیا حرف تو این جمله ست برادر من. این یعنی من فقط باید به این فکر کنم که تکلیف خودم چیه خدا از من چی می خواد خداا به عنوان زن یا شوهر چه وظیفه ای به عهده من گذاشته نه که وظیفه طرفم چیه و چرا انجام نداد و مدام طلبکار باشم. این مدام طلبکار بودنه راه خودمو سد می کنه واسه بندگی کردن و انجام وظایفم. این که بگم اون وظیفه شو انجام نداد پس منم انجام نمی دم جلوی پیشرفت خودمو می گیره و البته که وقتی دوطرف همین رویه رو در پیش بگیرن زندگی رو نابود می کنه.

لطفا الان نگید نه من هیچ وقت بهش اینطور نمی گم. باشه قبول نمی گید ولی مگه حرفای دلتونو اینجا نمی نویسید. رویه تون توی نوشتنتون که من می بینم اینه. من محبت می کنم او ال می کنه و بل می کنه.

پاسخ:
سلام
ممنون از وقتی که گذاشتید و این مطالب رو نوشتید.حتما زیاد وقت گذاشتید.شرمنده کردید امیدوارم با عمل و دقت در حرفا زحماتتون رو پاسخ بدم.
1. بنده قبول میکنم این فداکاری رو اما توضیح بدید منظورتون چیه و باید چکار کنم؟ امیدوارم توقع نداشته باشید هیچ چرایی در کار نداشته باشم چون من هم مشاوره رفتم و هم تلاش کردم اما باید دقیق بفهمم شما چی میخواید که عمل کنم.
اینکه تلاش کنم یعنی چی؟ نمیدونم بندهای بعدی رو نخوندم شاید نوشته باشید.

2. بله سخنرانی هاش رو از تلوزیون شنیدم.سخنران به روز و خوبیه.
رضوان خانم کیه؟
چشم سرچ میکنم دانلود میکنم.

3. اولا من هیچ جا نگفتم
اون وظیفه شو انجام نداده پس منم انجام نمی دم و اتفاقا با این حرف شما کاملا موافقم. حتی خواهرانی بودند که از بداخلاقی شوهر گفتند خود من گفتم دلیل بر بد بودن شما نمیشه.پس موافق این حرف شمام.
ثانیا من یک انسانم و تا محدوده ای تحمل دارم و وقتی محبت کنم و از طرف مقابل بی محبتی ببینم به نظرتون خسته نمیشم؟ من خیلی جاها کوتاه اومدم و چیزی نگفتم.
شما وقتی حرف زور می شنوید چطور می تونید آرام باشید؟ وقتی به خانواده ایت توهین میشه میتونید آروم باشید؟ وقتی عین روز روشن حقایق رو منکر میشه میتونید آروم باشید؟وقتی به عالم و آدم درگیره میشه آرومش کرد؟

سلام .من کمتر مردی رادیدم که اینقدرهمسرشو درک کنه.امیدوارم به اون زندگی که لیاقتش دارین برسید.
وقتی اینجا نوشتید حال ندارم یعنی از اینگونه بودنش ناراحتید، اما دست خودش نیست. یعنی از نیامدن مادرت ناراحتی، ازدست همسرت که حالش اینگونه است و باعث شده مادرت نیاید ناراحتی..............
پاسخ:
ناراحتی های ما از دل مطلب در میاد.نه وضعیت سرکار همسر
واقعا برات متاسفم
من خودم از اون زنای بدویارم..... متاسفم که حال همسرت رو توی این حال هم درک نمی کنی....... متاسفم که انتظار داری با این حال میزبان خانوادت باشه....... یکی از دلخوری های همیشه من از همسری مربوط به اون روزها بود که همیشه ازم میخواست توی اون شرایطم توی همونه مهمونی ها شرکت کنم و انگشت نمای همه بشم.....
پاسخ:
خواهر گرامی مطلب منو مطمئنید خوندید؟
من کجا گفتم درک نمیکنم؟؟ عینا نوشتم که درکش میکنم و واقعا هم درک میکنم.
وقتی خودم غذا درست میکنم و میشورم و جارو برقی می کشم درکش نمی کنم؟ وقتی خودم راهی شهرستان کردمش درکش نمیکنم؟
مادر من حال سرکار همسر رو درک میکرد و اگه میومدند هم خونه ما نمیومدند یا میومدند خودشون همه کارا رو میکردند.

سلام اقای متاهل .. شب به خیر دوست خوبم .. نوشته هاتونو خوندم . چقدر خسته به نظر میاین .. از روش من استفاده کن اقای متاهل .. خنده بر هر درد بی درمان دواست .. مشکلاتی که شما دارین , یک سوم مشکلات منه .. شوهر من نظامیه .  تو رسته ی خودش سرگرده . بر عکس من که همیشه میخندم , خشک و عصبی و تند .. اما خوب زندگیه دیگه .. چاره چیه ؟؟ صبور باشین .. ما به خاطر بچه هامون محکوم به تحملیم. دعاا میکنم خانومتون به زودی به شرایط مساعدش بر گرده .. واااای منم بلدم بعضی وقتها نخندم هاااا.. چه جالب !
پاسخ:
سلام
کار ما از خستگی هم گذشته.
بله میدونم هر کسی مشکلاتی داره اما من همه مشکلات رو نگفتم.
منم تا حدودی مثل شمام و تو محیط کار یا پیش دوستان انقدر خندون و شادم که هیچ کس فکر نمیکنه کوه مشکلاتم.
حتی تو اینجا هم چون خانم هستید غالبا شوخی نمیکنم و میترسم سوء تفاهمی بشه و الا همینجا هم به زور خودمو کنترول میکنم که شوخی نکنم.
اما بعضی موقعه ها ناراحتی ها فشارشون زیاده و نمیشه کاری کرد.
ممنون ان شالله شما هم زندگی خوب و شادی داشته باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">