رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

ازدواج یا کلاه برداری

پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۲۱ ب.ظ

با سلام

خیلی از مواقع متاسفانه دخترانی با مشکلات روحی و جسمی به راحتی بدون اینکه به خواستگار خود چیزی بگویند ازدواج میکنند.

یا اینکه چون خانواده بدی دارد و می خواهد خلاص شود به هر موردی ولو خوشش هم که نیاید جواب بله رو می گوید خانه بخت میره.

یا خانمی مذهبی نیست و با این حال با شوهری مذهبی ازدواج میکند.

خوب آیا این کلاه برداری نیست؟

چرا زندگی یک مرد باید بخاطر مشکل شما تباه شود؟

چرا نمی گویی خودم بدختم دیگه یه مرد و چند بچه و آینده اونها رو دیگه خراب نکنم؟

پس تو ازدواج نکردی و کلاه برداری کردی!!!

نظرات  (۸)

میخواستم بگویم زمانى که ما دانشجو بودیم ، در بخش اعصاب و روان بیمارانى بودند که اکثرا بیماریشان درمان داشت ، قویترین داروها مانند لیتیم ، آنها را آرام میکرد ،ولى در حال حاضر اختلالات شخصیت شیوع بسیار بالایى در جامعه دارد که هیچ درمانى ندارد که بعضى ها مانند ضد اجتماعى و خودشیفتگى و پارانویا یا بدگمانى خیلى خطرناک و غیر قابل درمان هستند و ریشه در کودکى داشته و با این افراد اصلا نمیتوان کنار آمد و خیلى هاشون احساس و وجدان ندارند ، من با وجود اینکه پزشکم نمیتوانم درک کنم چه جورى ممکنه یکى وجدان و احساس نداشته باشه ، اگه همسر یا نزدیکان اینگونه باشند خیلى تلخ است ، من نمیدونم این علم پزشکى به چه دردى میخوره ، چقدر بیمارى است که کشف شده و درمان ندارد ، میخواستم بپرسم شما خدا را چگونه شناخته اید ، من همیشه قران میخواندم و خیلى دوستش دارم ، داستان خضر و موسى خیلى داستان جالبى است ، از کتاب هاى تفسیر آیات قران که معتبر است کتابى هست که شما معرفى کنید ؟
پاسخ:
سلام
خدا تو وجود همه هست باید حسش کنیم.
کتاب های تفسیری آقای بهرامپور و آقای قرائتی ساده و روان هستند و خوبه
خوب شاید مشکل از شماست ،وقتی شما عیب طرف رو گردن املم رضا هم میندازی تابلوست که مشکل داری،،،زیادیم از خود راضی تشریف داری،،،کی میگه امام رضا برات درستش کرده مگه تو کی هستی که فکر کردی زودی امام رضا دست به سیبنه عرایضه توست
پاسخ:
بله حتما مشکل از خودمه.
با سلام خدمت دوستان ، میخواستم بگویم چرا پدر ها و مادر ها  وقتى سنشان بالا میره و بچه ها به یک استقلالى میرسند ، با رفتارهایشان طورى عمل میکنند که شخصیت پسر و یا دختر خورد شود ، مثلا میگویند ما بودیم که تو به اینجا رسیدى و از این صحبت ها ، حتى آبروى طرف را میبرند ! آیا این ظلم نیست بدى نیست ، دخالت هاى نا به جا ، غیبت ،بدگویى و حتى حسادت ! به خدا پدربزرگ ها و مادر بزرگ هاى ما اینگونه نبودند ، این دردى است که در سینه هزاران جوان ایرانى است ، که میتواند ریشه هزار و یک مشکل در ازدواج افراد نیز شود ، هیچ نهادى نیست که بگوید دست شما پدران و مادران درد نکنه ولى چرا زندگى فرزندان خود را با این اعمال به مخاطره میندازید ، اگر در مورد مطالبى که بالا گفتم بخواهم از همسرم دفاع کنم باید بگویم ، من مادر همسرم را که دیدم  اینگونه بود که نهایتا تصمیم همسر من این بود که منزل را به خودشان دهد و ارث نگیرد، در مورد من نیز متاسفانه مادرمان این اخلاق هاى زشت را دارند ، براى مثال پدرمان میگویند این زمین را میخواهم به فلان فرزند دهم ، فرزند زمین را بخواهد بفروشد میگویند مال ماست ، پولشو بده به ما، اگر بسازد بازم میگویند مال ماست  ، خوب واسه چى دادى ? یا به عنوان مهمان میایند منزل آدم ، میبینى گوشت و روغن و برنج و سالادشان را هم آوردند ، بعد میشینند همه جا میگند ما خرج شما را دادیم ، دوستان شما از این گرفتاریها ندارید ? در اینکه پدر ها و مادرها زحمت ما را کشیدند شکى نیست 
ولى چرا زندگى دو نفر را خراب میکنند ، من و همسرم خیلى سر این قضیه مشاجره کردیم ،ایشان نظرشان اینست که همه چى رو باید به خانواده واگذار کرد و دوباره از صفر شروع کرد ، شما نظرتان چیست ، ما جز خوبى به پدران و مادرانمان کارى نکردیم ولى آنها خوبى نمیخواهند ، آنها میخواهند شخصیت و آبرو را خورد کنند و من را به جان همسر و همسر را به جان من بیاندازند ،بطور قطع زن و شوهر هم سازگارى 100 درصدى با هم ندارند و اختلاف دارند ولى چرا باید گروهى تنها به فکر سنگ اندازى در حریم دو نفر باشند و به خود حق نیز بدهند و نهایتا یکى از کوره در برود ، نمیدانم  چه تعداد از دوستان این مشکل را دارند ، متاسفانه راه حلى ندارد واین باعث آزار مرد میشود ،خانومها تحمل میکنند ولى قبول کنید مرد یه غرورى دارد و یه ظرفیتى ، ما نتوانستیم مادران خود را راضى کنیم و تا به آنها گفتیم این رفتارها را انجام ندهید اوضاع را بدتر کردند، یعنى نمیفهمند! مدیریت این قضیه دشوار و حتى غیر ممکن است عزیزان! شوهر من را متهم میکرد که شما درست مدیریت نکردى ، و این اتفاقات به اینجا رسید ، همسر بنده در مقابل این رفتارها یک حرکت باصطلاح بدتر انجام داد ،این رفتارش قابل بخشش نبود ، هستند مردان و زنانى که سگ همسایه هاپ هاپ میکنه ، سر همسر خود خالى میکنند ،ولى در مورد مادر چگونه است میگویند مادرشه ، خیلى بد میشود به خصوص اینکه بنده خدا آقا به مادر ما خوبى کرده که مادر ما خوب مارو بخواد ،خوب وقتى نمیخواد کارى نمیتوان کرد 
                        شما هم تجربیات و نظرات خود را صادقانه بنویسید 

پاسخ:
سلام
کار اونها که درست نیست اما بنظرم ما هم باید حساسیت های خودمون رو کمتر کنیم.
بالاخره رفتاریه که دارند و اصلاح هم نمیشند پس ما باید کوتاه بیایم.
سرگذشت ارزو جون واقعا دردناکه،و مطمئنا با این چیزایی که از همسرشون گفتن اگه بخوایم یه طرفه به قاضی بریم مطمئنا همسرشون دچار مشگل روانی بودن. وچقدر برات خوشحال شدم ارزو جون که از دست این مرد بی صفت نجات پیدا کردی ایشالا از این به بعد زندگیت بی افته تو سرازیری  وزندگی رویه خوشش و بهت نشون بده.شاد باشی عزیز
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
آقاى ما یه خونه داشت که به نام خودش بود قبل ازدواج سه دونگش به نام پدرش ، آقا اونجا رو اجاره میده و با دوستش یه خونه اجاره میکنه ، پدر بنده هم خدا بیامرزه یک واحد پیش خرید میکنه به نام من و وقتى درس ما تموم شد آقاى ما به واسطه یه معرف میاد تهران از رشت دیدن ما ، و خیلى زود خانواده ها هم در جریان قرار میگیرند ، متاسفانه بعد از عقد آقا فرداش از تهران رفت رشت  به بهانه درس و کار دانشگاه ، پدر و مادر ایشان دبیر بودند من نزدیک نشدن ایشان را بعد عقد به حساب رعایت اصول اخلاقى گرفتم و قرار شد جشن عروسى  هم برگزار شود که متوجه شدیم پدر ایشان سنى است ، پدرم اول مخالفت کرد ولى مادر ایشان با اصرار که ما شیعه هستیم نظر پدرم را عوض کرد البته من مخالفتى نداشتم ولى چند مورد رفتارهاى تند و بى ادبى از ایشان به پدرش  را دیدم اونم جلوى من و براى بار اول ،میخواستم قضیه را کنسل کنم ولى اطرافیان قضیه را جدى نگرفتند ، بعد عروسى چى بگم فرداش دوباره آقا رفت رشت و غیبش زده بود ، والا ما هر چیزى از اعتیاد و زن دیگه و احتمالات دیگه رو تحقیق کردیم گفتند هیج مشکلى نیست و میاد ، بعد سر کدوم خونه تهران ما یا رشت آقا جر و بحث شد چون خونه آقا مستاجر داشت و ایشون با پدر و مادرش سر خانه آنقدر مشاجره داشتند که نتیجه این شد که آقا بیاد همون تهران ، ایشون تهران اومدند و ارتباط خانوادگى شو که قبلا هم قطع بود کمتر کرد و ما زندگى آرامى را درپیش گرفتیم ، ولى ایشان هى در مسایل همسایه ها وقت میگذاشت و مدیر ساختمون شده بود کارى ندارم چند بار از جیب کلى ضرر کرد بابت کارهاى مشاعات که دایم با مخالفت من روبرو میشد و بعدش هم درگیرى ، تا پدر ایشان فوت کرد ایشان همه کارهاى مادرش را که انجام داد هیچى ارث هم نگرفت هیچى سه دونگ خونش هم زد به اسم خواهر مجردش ، چى بگم !! یه زمین هم پدرم در شمال به ما داد و شوهر بنده آنجا را ساخت ولى متاسفانه بعد فوت پدرم مادر بنده شروع به رفتارهایى کرد که ایشان حساسیت داشت و قبلا از مادر خود دیده بود ، و این دو با هم درافتادند و من با وجود اینکه به ایشان هشدار داده بودم که به حرف هاى مادر من توجه نکند و ارتباط را قطع کند ،ایشان 1دونگ خانه پدرى من را که به نام من بود به نام مادرم زد و در این بین منزل تهران ما دچار ترکیدگى لوله شده بود ایشان به من گفت شما برو خونه مادرت با وجود مخالفت من و شروع به بنایى کرد ، مادر بنده هم یکى از شب ها قاطى کرد و ما را از آنجا بیرون کرد ایشون هم گفت من دخترتو نمیخوام ،خلاصه 110اومد ما رفتیم ،ایشون باز به جاى اینکه بذاره من تو همون وضعیت خونه بالا سر کار باشم منو برد خونه خواهرش و شب ها هى تهدید به طلاق میکرد و ماشینو بده ، ویلا رو بده ! من اول فکر کردم بهش فشار اومده تحمل کردم تا اینکه جلوى خواهرش هى شروع به تحقیر و توهین من کرد ، طورى که من از فشار عصبى داشت یه بلایى سرم میومد ،هى بنایى رو کش میداد همه چیز خونه رو عوض کرد آخر من  بعد ٢ ماه خودم رفتم خونم اینم با ناراحتى وسایل رو پرت میکرد و میگفت میرم زن میارم ،میگم این زنمه و از این حرفا ،بازم ما تحمل کردیم و فرداش رفت سر کار حالا کار کجاست پزشک سکوى گازى سلمان خلیج فارس ،هیچ زنگى به من نزد حتى عید ،من هم تنها ایشون با تلفن باز تهدید به طلاق و زن میارم و اینا ،درکنار اینا ایشون 40میلیون بدهکارى ایجاد کرد و از همه بدتر اینکه 6 طبقه راه پله را بدون اینکه مبلغى از همسایه ها اول بگیرد رنگ زد 12 میلیون هم بیرون خرج کرد و گفت من یه روز فقط میام قیافه نحس تو رو نبینم ،حقیقتش من دیگه خیلى ضعیف شده بودم به جاى اینکه پشتیبان من باشه از هر چى بگید بر علیه من استفاده کرد ،من رفتم تقاضاى طلاق دادم ایشون هم شروع کرد به بازى درآوردن و اینا که نهایتا وکیل هم رفتارهاى ایشونو دید به من گفت به خاطر مال و منال اومده و بعد امضاى آخر به من گفت مردى که رابطه جنسى نداشته باشه به درد نمیخوره ، من و به زور وادار کرد وگرنه که هم بدهى یه جورى قابل پرداخت بود هم نجات زندگیش ، خلاصه رفت و بدهکارى هم بیرون ساختمان رو داد هم داخل رو ، اولش میگفت من همه اینا رو واسه تو کردم و خلاصه فیلم ولى بعدش زنگ نزد ، یک سال گذشته و من کار خودمو میکنم و با مادرم هم معاشرت نمیکنم ، تنها هستم شما بودید با دو تا دیوونه چیکار میکردید ، مادرم هم سعى میکنه منو چک کنه ولى من چه تنها چه با همسر باشم اجازه ورود و دخالت هاى زندگى خراب کن نمیدم ، ولى چیکار کنم خود آقا شعورش نمیرسه  من صادقانه همه چى رو گفتم اینم شماره تلفنش *********** من دیگه به کسى اعتماد ندارم ، هر کدام از شما دوستان اگه تونستید با ایشان صحبت کنید ببینید منظور این آقا چى بوده از این همه غیبت و زندگى نکردن به من بگید ، اگه هم من خرم بگید شما خرید ،سرتون کلاه رفته یا هر چى دیگه .***** ********************* 
پاسخ:
با سلام و ادب
واقعه تلخی بود .
بنظرم شما در انتها حق داشتید جدا بشید اما شاید می شد از ابتدا طوری مدیریت کرد که کار به اینجا نکشه. هر چند شما در تحقیقات هم کوتاهی کردید.
رابطه شما تموم شده و درست و غلط گذشته و دیگه به این شخص و مشکلات گذشته فکر نکنید چون مشکلی رو حل نخواهد کرد. دنبال آینده و برنامه های زندگیتون باشید تا ان شالله زندگی آرامی داشته باشید.

ناراحت نباشید دوستان راستش من نیز وقتى ازدواج کردم بعدش متوجه اخلاق و رفتارهاى ناجور طرف مقابلم شدم که بیشتر شبیه یک اختلال شخصیت بود و جالب اینکه خود آقا دکتر هم بود ،اولین نشانه ایشون عدم روابط زناشویى بود که سعى در فرار کردن از رابطه داشت ، دومین نشانه غیر عادى این بود که همه اموال خانه ، ماشین و حتى پول را  به حساب من میریخت ولى تقریبا اختیار همه را داشت و سومین نشانه اینکه همش میگفت مىخواهم بروم و جدا شوم ولى مثل بچه ها طلاق هم نمیخواست و چهارم اینکه بچه هم نمیذاشت به دنیا بیاد و پنجم همش تو خط مال و منال مادرم بود و ششم بعد فوت پدرم علنا گفت چى به من از این زندگى میدى من برم که نهایتا من خودشو با دو چمدون و گذشتن از 700سکه مهریه فرستادم رفت لطفا نظر خود را در این مورد بنویسید  والا من جونمو برداشتم اینم کلاهبرداریه دیگه ، خیلى هم ماهرانه و با شکنجه و خورد کردن همه ارزش ها حالا هدفش جان بوده یا مال بوده نمیدونم  یا هر دو ?
پاسخ:
باید دقیق دونست جزئیات رو اما اینها دلیل طلاق نمیشدند.
سلام ....
همسرمن دچار یک نوع اختلال روانی بود که زندگیموتباه کرد.بعد از4سال که کلی درگیر بودیم ،بااجبار خانواده من(چون کار به دادگاه وطلاق رسید)حاضربه رفتن پیش روانپزشک شد .بعداز انجام تستهای فراوان کاشف به عمل اومد که ایشون دچار نوعی اختلال شخصیت هستند که احتمال بهبودی نسبی فقط20درصده.که البته چون خودش بیماریشو قبول نداشت،درمان منتفی شد.نهایتا بعداز15 سال تحمل(فقط به خاطر فرزندان)درحالیکه بیماریش شدت گرفته بود وهنوز انکار میکرد،مجبوربه طلاق شدم.تاشاید جانم رو نجات داده باشم.


با پستتون موافقم.دقیقا همین مساله کلاه برداری در مورد آقایون هم هست به اشکال مختلف...
پاسخ:
بله در هر دو هست اما ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">