رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غیبت و ظهور» ثبت شده است

مولای غریب و تنهای من! مضطر فاطمه علیها السلام!

اسیر آل محمد علیهم السلام! پدر مهربان اهل عالم!

می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند .

متحیرم کدامین مصرع ازاین مثنوی "هفتاد من کاغذ"را بازخوانی کنم؟

کدام سطر، کدام صفحه و کدام فصل از مجلدات این کتاب قطور را باز نویسم؟

من از تصویر این غربت وغم ناتوان ام.

از کجا آغازکنم؟ از خود بگویم یا ازدیگران؟ از نسل های گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ ازدوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟ از عوام گلایه کنم یا از خواص؟

از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را ازظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دوردست ها تبعید می کنند؟ از آنان که تو را دست نیافتنی جلوه می هند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟ از آنها که همواره بر طبل نومیدی می کوبند و زمان ظهورت را دور می پندارند؟ از آنها که تو را آن گونه که خود می پسندند... و نه آن گونه که هستی و می خواهی- نشان می دهند؟ آنها که غیبتت را به منزله ی "نبودنت" تلقی می کنند؟

مولای من... گویا همه چیز، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانید! لشکریان ابلیس هم شب و روز در کارند. نمی دانم چه کسانی واقعا تو را و ظهور تو را می خواهند؟ خدا می داند و تو! اما این را می دانم که پس از گذشت دوازده قرن از شروع غیبتت، هنوز پیروز این میدان، ابلیس و لشکریان انس و جن اویند که در کشاکش غیبت و ظهور، شب ظلمانی غیبت را تا هم اکنون امتداد داده اند.

از خود آغاز می کنم که هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد.

می خواهم به سوی تو بر گردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم گریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیر نظر داشتی... العفو... العفو!

این شکایت را به کجا بریم که نه تنها بی خبران دور از آبادی، حتّی برخی مومنان و مقدّسان نیز شنیدن از غربت حضرت بقیة الله علیه السلام را تاب ندارند؟! خدایا! عجب حجاب ضخیمی؟ چه غربت عجیبی؟!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۰۶:۳۳
مرد تنها