رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱۲۸ مطلب توسط «مرد تنها» ثبت شده است

سلام و احترام

دیشب پدر و مادر گرام همراه یکی از برادرام و خانمش با هم اومدند.یکی از برادرام هم که طبقه پایین ما میشینه و سرکار همسر با اینا خوب نیست و حسادت داره.پدر و مادرم دوست داشتند یه مسافرتی هم برند و از قبل بحثش بود. حالا دیشب سرکار همسر پیامک دادند ببینید مسافرت میریم یانه. من عین پیامک هایی که بین ما رد و بدل شده بدون هیچ تحریفی الا اسم ها ، دقیقا میزارم خودتون قضاوت کنید: فقط داخل پرانتزها توضیحات خودمه تا دقیق تو جریان باشید.

پیامک سرکار همسر: سلام چه خبر؟ مادرنان برنامشون چیه؟ میرن مسافرت؟

پیامک مرد تنها: سلام . سلامتی . معلوم نیست شاید شهر ... و ....رفتیم.(دو شهری که یک ساعت با شهر ما فاصله دارند و صبح بریم عصر برمیگردیم)

سرکار همسر: تو کجا میری؟

مرد تنها : منم بیکارم دیگه میرم.

سرکار همسر: واقعا برات متاسفم که اینجوری سوارت شدن مگه آدم بدون زن و بچه اش پامیشه میره گردش؟ من دارم اینجا جان میدم تو میخوایی برادرت رو (برادرم که پایین میشنه.ماشین ندارند) ببری گردش؟خدا شاهده اگه قدم برداری نه من نه تو.خود دانی.

مرد تنها: برات متاسفم برادرم اصلا نگفتن. خودم دوست دارم برم.  بمونم تو خونه تنها تا تو دلت خنک باشه(چون حسودی میکنه جاریش من نرم اونا هم وسیله ندارند نمیرن)   بجایی که بگی برو حال و هوات عوض بشه

سرکار همسر: پس هرجا میخواستم برم با مادرنان مادر می گفت بدون شوهر آدم جایی نمیره. اونوقت میخوان بخاطر ماشینت بردارن ببرن. پاشو بیا...(شهرستان)ببین زنت چه حالیه. واقعا متاسفم که زود خر شدی . برادرت بدون زنش جایی میره که تو بدون من میخوایی بری؟ به جایی که بشی آتیش بیایی به من سر بزنی میخوایی بری گردش؟

مجدد سرکار همسر:(پیرو پیامک قبلیم) یعنی چی دوست دارم برم؟ واقعا برات متاسفم من دارم جان میدم تو می خوایی بری گردش؟ واقعا برات متاسفم.افتخارم می کنی دوست داری بری؟ ده روزه من دارم جان میدم عین خیالت آمد؟ هر کی بود می گفت زنم مریضه پا میشد می آمد. نشستی...(شهری که هستم)تا مامانت بیاد.من میگم...(پسرم)بهانه میکنه پاشی بیایی. دیگه حق نداری با من حرف بزنی. هر کاری خواستی بکن.

مرد متاهل: خودت میگی نیا شهرستان.من خودمم ار تنهایی خسته شدم. بیام شهرستان کجا وایسم؟

سرکار همسر: بیا خونه ننت. امشب برات متاسف شدم. مردم از زن و بچه شون پز میدن اونوقت پیش مادرنان و مردم میخوایی بری گردش.مگه من مریض نیستم؟واقعا جای تعجبه! من حامله ام بجایی که نازمو بکشی.یکماه(همش ده روزه رفته ها) من خونه مامانم یه هفته تو برو خونه ننت(در حالی که اصلا مادرم خونه نیست و اینجان). من ساده می گفتم بدون من دلت نمیاد بری عید گردش! اونوقت می خوایی بری مسافرت. اصلا برو وقتی درکت اینقدره من بازور چند بار جلوتو بگیرم. برو خوش باش نه من مهمم نه دو تا بچه هات فقط خودت و خانواده ات.


دیگه جوابی من ندادم چون واقعا موندم بهش چی بگم!

اما نکته های مهم:

1. خود سرکار همسر به من گفتم نیا و بمون چون بیایی جایی نیست که بمونی و حالا میگه چرا نیومدی.که خودمم تو پیام گفتم.

2. میگه از حال من جویا نیستی و... که روزی دو بار تلفنی یا من یا خودش زنگ میزنه و حالش رو می پرسم.

3. میگه دارم جون میدم اینجا ولی برای خودش همه دید و بازدیهای عید رو با مادرش داره میره و حتی بازار هم رفته بود بعد به من میگه تو با پدر و مادر دید و بازدید هم نرو چطور دلت میاد بری؟

4. این گردشی هم که میگه گفتم شاید یه صبح بریم و عصر برگردیم اونم میگم اگر بریم.

5. میگه بخاطر ماشینت و یا بخاطر برادرت خر کردنت. اما خوبه بدونید چون خانم اونم دوست داره زود بره شهرستان پیش پدر مادرش اصلا تمایلی به مسافرت ندارند اما سرکار همسر مثل همیشه تهمت میزنه.

6. ادبش رو در صحبت کردن ببینید: خر شدی ، ننت

خیلی از موقعه ها بعضی خانم ها میگن قضاوت سخته تا کامل ندونیم اما حالا تو این مورد همه چیز مشخصه و بدون هیچ تغییری نوشته ها رو گذاشتم و الان تصمصم گرفتم بزارم تا شما قضاوت کنید.

میبینید چقدر استرس به من میده؟ باور کنید انقدر ناراحتم منزوی شدم و حال خنده و شادی ندارم.من چطور می تونم اینجا گفته های دلابانو رو پیاده کنم و بگم عزیزم من بدون تو جایی نمیرم و ...؟

دیگه قضاوت با شما

۴۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۲۸
مرد تنها

سلام به دوستان

امشب چون تنها بودم گفتم برم یه جای زیارتی خوب. بخاطر همین زودتر اومدم بگم پیشاپیش سال نو رو به همگی شما تبریک عرض میکنم و امیدوارم سال خوب و شادی رو کنار خانواده داشته باشید.

تو سال جدید بیایم کمی جدیتر تغییر و تحول بدیم به زندگیمون و از همون لحظه تحویل سال شروع کنیم.

هم نسبت به اخلاق و رفتار خودمون

نسبت به رفتار با همسرمون

نسبت به تربیت بچه ها.

حسادت ها و کینه ها رو کنار بزاریم.

صبر و تحملمون رو بیشتر کنیم.

اصلا یه پیشنهاد دارم بیاید قبل سال تحویل یا تو همین عیدی با همسرتون بشینید و عیب های همدیگه رو با تمام عشق و صمیمیت تو یه برگه بنویسید و به هم قول بدید تا سال بعد همه رو از بین ببرید و برگه رو نگه دارید تا سال بعد و ان شالله نوروز 94 نگاه کنید ببینید چقدر پیشرفت کردید و تونستید عیب هاتون رو بر طرف کنید.

خواهش میکنم،خواهش میکنم تو ایام عید هر جا رفتید طلاها , لباس ها,خریدهای عید خودتون و ... رو به رخ بقیه نکشید که ممکنه عید عده ای رو حرام کنید و بعد ممکنه آه اون همسر بیچاره که نتونسته چیزی بخره یا ... زندگی شما رو بگیره.

کسی که میدونید با همسرش مشکل داره یا حتی نداره، کمتر از خوبی های همسرتون پیش اون بگید که اونم بره خونه جنگ راه بندازه که چرا تو اینطور نیستی.همسرتون هر خوبی داره به خودش بگید.

مراقب محرم و نامحرم ها و شوخی کردن هاتون خصوصا با نامحرم باشید.امسال عید رنگ و بوی فاطمی داره و امیدوارم همه فاطمی زندگی کنید.

ان شالله سال خوبی داشته باشید و منو موقعه سال تحویل فراموش نکنید. منم دعاگوی همه شما هستم.

یا علی

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۰۰
مرد تنها

سلام

من خیلی اهل وب چرخیدن نیستم نه حالشو دارم نه وقتش.اما این یکی دو روز تو وب هایی که یه جورایی متصل به وب من بودن چزخیدم و شاهد یه نکته شدم که نمیدونم خوبه یا بد.

میدونید مدتی هست این وب رو درست کردم و قصدم فقط نوشتن مطالب و رنج هام بود چه کسی بخونه یا نه.وقتی چند نفری اومدند بعد گفتند ما هم باید یه وبلاگ بزنیم برای درد و دل و...

وقتی داشتم تو این وبلاگ ها میچرخیدم متوجه شدم وبلاگ هایی که برای درد و دل و گلایه از شوهراشون هست زیاد شده و تاریخ ایجادشونم خیلی نیست شاید دوسه ماه و کمتر.

شاید هم تاثیر پذیری از وبلاگ من نباشه و ان شالله هم همینه اما در هر صورت خواستم به دوستانی که خاموش یا روش میان اینجا بگم خیلی باید مراقب باشید :

1. افراد با هم فرق دارند و اینطور نوشتن ها برای همه شاید خوب نباشه و ضررش بیشتر باشه.

2. نکته ای که دوستان هم به من گفتن اینکه نوشتن خاطرات تلخ و بدی های همسر خودش باعث جدایی و دلزدگی میشه.

3. احتمال سوء استفاده بعضی آقایون و نزدیک کردن خودشون و فریب شما وجود دارد کما اینکه متاسفانه موارد بیشماری شنیده شده.

4. تمرکز شما رو نسبت به زندگی کمتر میکنه و وقتی که باید برای همسر و فرزندان بزارید اینجا به بطالت بگذره.

5. تذکر مهم و دغدغه اصلیم اینکه مشاوره دادن به این راحتی که با یه نظر و پست باشه امکانش نیست و 90 درصد توصیه ها و تجربه ها که به اسم مشاوره یا راهنمایی و حتی گفته میشه ممکنه مضرر باشه.لذا میدانید جلسات مشاوره برای حتی یک مشکل کوچیک ده ها ساعت وقت میگیرد.لذا خدایی نکرده این نظرات و مشاوره ها مراقب باشید مشکلاتتون رو دوچندان نکنه.

این تذکرات رو گفتم که این وبلاگ بنده باعث این بدعت نشود هر چند همگی شما هوشیار و محافظه کار هستید و می دانید صلاح کارتون در چیست.

موفق باشید

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۰۰
مرد تنها

سلام

خیلی دوست داشتم روزای آخر سال از چیزای خوب بنویسم و شما رو هم شاد کنم اما تو تقدیر ما از این چیزا مثل اینکه خبری نیست.ناراحتی های منو جدی نگیرید و ان شالله همگی عید خوب و شادی رو داشته باشید.

این دو روزه شما دوستان هم کم پیدا شدید و کمتر میاید و من تنهاتر شدم. حتما مشغول خرید و آماده شدن عیدید. خوبه خدا رو شکر.شادی شما حتما شادی منم هست.

سرکار همسر که حالشون خوب نیست و شهرستان احتمالا بمونند.

پدر و مادرم چون میان شهر ما منم برم شهرستان جایی ندارم و خونه مادر خانمم نمیتونم زیاد بمونم به همین خاطر باید بمونم همینجا.

مادرم که از رفتن سرکار همسر به شهرستان بسیار ناراحت هستند تو این چند روز ایشون رو دعوت نکرده منزلشون.

بابت حرف مادرم که گفته بودند پسرم شانس نداره زن و بچه اش همیشه مریضه، و مجدد حرف های مشابه همین که زده شده و دعوت هم نمیکنه سرکار همسر هر روز زنگ میزنه و کلی گلایه و غرر می زنند.

مادرم که دیشب تماس گرفت ،گفتم که حرفشون اشتباه بوده و خودم فرستادم اما قبول نمیکنه و میگه زنت همیشه شهرستانه و تو رو تنها میزاره و...

مادرم خیلی صبور و آرامه و منم به مادرم کشیدم ولی نمیدونم چرا الان اینطور میکنه.تو 8 سال بار اوله که این عکس العمل رو داره.مادره دیگه تاج سرم چکارش کنم.من همیشه دستش رو میبوسم و مراقبم نه تند حرف بزنم و نه بد رفتار کنم.

به جای اینکه اونا منو آرام کنند من باید همه رو آروم کنم و همه خرابکاری ها رو درست کنم و بار همه غم ها رو به دوش بکشم. چقدر سخته خداااا.

چه دنیای عجیبه! عروسی ها همه تلخ ،عیدها تلخ،مسافرت ها تلخ ،بچه دار شدن تلخ ...

این روز ها اذیت های شیطان هم شروع شده و از آب گل آلود میخواد ماهی بگیره.

هر روز شکسته شدن خودم رو جلوی آینه میبینم.

خیلی خسته ام...

۱۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۱۹
مرد تنها

سلام
ظهر خسته که رسیدم خونه چند دقیقه بعد سرکار همسر زنگ زد. مادرم دیروز رفته بوده عیادت خونه مادرش و یه حرفی زده و سرکار همسر آتیشی بود. چون سرکار همسر چند باری بدون من رفتن شهرستان و زیاد مریض میشند،مادرم گفته بعضی فامیلا میگن پسرم شانس نداره همیشه یا زنش مریضه یا بچه اش.
البته من تعجب کردم مادرم اینطور گفته چون خیلی حواسش جمع هست که چیزی نگه باعث اختلاف بشه اما خب اینجا رو خراب کرده و کارش خیلی اشتباه بوده. حالا زنگ زده سرکار همسر نیم ساعته همش میگه چرا این حرف رو زده و ... منم گفتم اشتباه کرده و نباید میگفته و بهشون تذکر میدم.
اما مگه گوشش بدهکار بود ،دوباره میگفت مگه من چقدر مریضم؟ جرات داره به اون جاری از این حرفا بزنه؟ تو باعث شدی اینطور به من حرف بزنه و... من طبق حرفی که شماها زدید همه اش آروم میکردم و گفتم ارزش نداره بخاطر حرف اون ناراحت بشی و مهم بچه ات و زندگیه پس ولش کن دیگه کش نده و قبولم دارم اشتباه کرده.اما دوباره شروع میکرد بحث کردن و حرف های توهین آمیز زدن و...
شما میخواید من آروم باشم،خدا میدونه هر مردی بود هر چی دهنش میمومد میگفت و اگه حضوری بود حتما از عصبانیت کتک میزند ولی من هر چند سخت بود اما سعی کردم آروم باشم.
ولی ول کن نبود. گفتم خودت تا حالا چند بار خطای بزرگ کردی مادرم به روت نیورده یه بارم اون اشتباه کرده پس فراموش کن.میگفت نه باید جوابشو بدی و ....
انقدر بهم فشار اورد تا گوشی رو قطع کردم. برای اولین بار در طول زندگی.
ببینید بخاطر یه حرف مادرم چکار میکنه؟ بعد خدا میدونه مادر خودش شاید هزار بار ایراد های بد و توهین های بدتر از این به من کرده اما هیچ موقعه جواب ندادم و به سرکار همسرم تو تلفن گفتم من که گذشت میکنم تو هم بگذر.هر چند مادرش مستقیم به من چیزی نگفته اما به دخترش گفته و اونم به من گفت که مادرم اینطوری گفته.
دلم برای اون بچه می سوزه که تو شکم چنین مادریه.این بچه هم باید عصبی بشه و ضعیف.فقط بخاطر خودخواهی های مادرش.
بعد شما بگید به فکر همدم دیگه نباش .این همه فشار روانی رو چکار کنم؟

تکته:
خانما اگه مادر شوهری,خواهر شوهری,پدر یا برادر شوهری و... در حق شما اشتباهی میکنه و همسرتون قبول کرده و یا حتی قبول هم نمیکنه یه بار که گفتید دیگه کش ندید و بحث نکنید که حرف های دیگه هم مطرح بشه و کار به دعوا و اختلاف بکشه.
میبینید که الان کار بدتر شده ولی بهتر نشد.غالب مردها زود عصبانی میشند و مخصوصا که خسته باشند. با زندگیتون الکی بازی نکنید.

۲۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۱۲
مرد تنها

سلام

دو روزی هست که تنها شدم و سرکار همسر شهرستان پیش مادرشونه.

نبودنشون سخته و تنهایی قبل ما چند برابر شده وقتی نیستند نقش آنها بیشتر مشخص میشه.برای آقا زاده که خیلی بیشتر دلتنگ شدیم خصوصا که همیشه بغل من میخوابید(هنوز جداش نکردیم).

نکته: خانم ها دقت کنند که اگه واقعا زن خوبی باشند برای همسرشون و اهل غرر و دعوا و... نباشند شوهراشون یک روز هم طاقت دوریشون رو ندارند.

البته از غرر ها و اذیت هاش بی امان نیستم چون همش زنگ میزنه که مادرت هنوز نیومده عیادت چرا؟ چرا فلانی زنگ نمیزنه حالمو بپرسه و... منم طبق گفته دلابانو فقط آرامش میکنم.

مادرمم ظاهرا ناراحت شدند و نمیدونم چکار کنم.خب مادرای ما و نزدیکان با وجود چند بچه اما باردار میشدند بازم سر خونه زندگی بودند و بچه داری هم میکردند. البته خانم های این زمونه با قبل خیلی عوض شدند و منم دیدگاه مادرم رو قبول ندارم اما ظاهرا چون قرار بود بعد از مدتی بیان و حالا سرکار همسر رفتند باعث ناراحتی شد.البته چیزی نگفتند مادرم ولی از ظواهر اینطور مشخصه.

راستی خانم ها یک سوال و کمک:

دیروز برنج رو روی گاز گذاشته بودم که داغ بشه و ناهار بخورم.اما یادم رفته بود سر بزنم که بعد از چند دقیقه دیدم بودی معطر سوختگی خونه رو برداشته و رفتم دیدم بله هنوز هیچی نشده دست گل آب دادم و برنج سوخته و ته قابلامه(روحیه نه تفلون) سیاه سیاه شده و برنج مثل سنگ چسبیده و هر کار میکنم جدا نمیشه با سیم هم نمیشه. حالا من باید چکار کنم؟

۱۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۵۷
مرد تنها

با سلام

امشب هیچ حال ندارم سرمم حسابی درد میکنه.

سرکار همسر بخاطر شرایط بارداری معده درد شدید داره طوری که همش خوابه و احساس ناراحتی میکنه. مادرش هم چند روز بود و سه روز پیش رفت.

مادرش بود میرسید بهش و تقریبا بهتر بود اما حالا بازم حالش بده. من کمک میکنم حتی غذا هم میزارم ولی خب غذای ساده است و مقوی نیست.

حالا گیر داده که بره شهرستان خونه مادرش این چند روزه.تا اینجا مشکلی نیست.

مشکل اینه که از شانس بد ما پدر و مادرم برای اولین بار عید میخوان بیان شهر ما چون هرسال ما میرفتیم امسال اونا میخوان بیان و سرکار همسرم حالش اینطور و داره میره.

به مادرم زنگ زدم که بگم داره میاد شهرستان بنده خدا از لحنش فک کنم کمی ناراحت شد اما انقدر خوب و فهمیده است که چیزی نگفت و برعکس گفت بیاد و عید هم بمونه پیش مادرش و اگه ما هم اومدیم شهر شما میریم خونه داداشت. و گفت بودنش اونجا فایده نداره چون مریضه و بره پیش مادرش تا بهتر بشه.

متاسفانه سرکار همسر ما همه کاراش با زنای دیگه فرق داره.اون خانواده ،اون رفتارش، رابطه اش با دیگران،اینم حاملگی.

من درکش میکنم و کمک هم میکنم تو کار خونه و الانم که میخواد بره شهرستان هیچی نگفتم و اتفاقا گفتم برو.

البته سرکار همسر از ابتدای ازدواج هر مهمونی برای ناهار شام میومد دعوای اساسی راه می انداخت.قبلا هم گفته بودم متاسفانه زرنگ نیست.

باور کنید این نه ماه درد ما مردها کمتر از شما زن ها نیست.ما هم یه جورایی حامله ایم و دردمونم بیشتره.

۱۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۵
مرد تنها
سلام
خیلی زیبا و تاثیر گذار بود و اشک منو که در اورد. مادرا قدر خودتون رو بدونید. ببینید بچه ای که چند ثانیه بیشتر نیست متولد شده چطور از آغوش مادرش جدا نمیشه.
زیبا بود گفتم شماها هم ببینید.

دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 8 ثانیه
دریافت
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۲۶
مرد تنها

با سلام

قبلا گفته بودم که دنبال ازدواج موقتم و دلایلی داشتم که قرار شد بحث کنیم.در کنار کمبودهای عاطفی و... یکی از علت هایی که دنبال ازدواج موقت هستیم یا بعضی از ما مردها رابطه حرام و زنا برقرار می کنند اینه که زنان با پوشش های خیلی زننده میاند تو کوچه خیابون.

در پست قبلی رسیدیم به اینجا که تو یکی از نظرات بحث ساپورت پوشیدن خانم ها مطرح شد و سوالی کردم و خواهر بزرگواری این بیان رو مرقوم فرمودند:

هرکس باید خودش هوسشو مهارکنه.من که یه زنم اگر وقتی باشوهرم بیرون میرم شیک نباشم و همین ساپورتو نپوشم شوهرم میگه عقب مونده ای یا نیگاش به زنایی می افته که ساپورت پوشیدن.البته من خودم ساپورتو دوست ندارم ولی باورکنید بعضی وقتا ما زنها برای اینکه پیش شوهرامون و بقیه کم نیاریم مجبوریم.البته نمیدونم چرا همه چشم انتقادشون به خانمهاست؟ درحالیکه بعضی پسراهم تیپای زننده ای دارن.دوست دارم نظر شما را بدونم.

از ایشون اجازه خواستیم نظرشون پستی بشه تا بحث کنیم.
اما جواب من:
ببینید یکی از ضعف هایی که خانم ها دارند اینه که تو خونه با شلوار کردی و موهای ژولیده و چهره وحشتناک ظاهر میشند و وقتی بیرون میرند ساپورت پوشیدنشون گل میکنه و هزار رقم آرایش می کنند. خب خواهر من تو که دوست داری برای شوهرت عقب مونده نباشی چرا تو خونه اینطور نیستی؟ چرا بیرون؟ میدونید اون وقتی که برای آرایش میزاری که بری بیرون برای خونه و شوهر خودت آرایش کنی چقدر خوب میشه؟
میگی کم نیاری پیش بقیه، بله قبول اما اگه همه زنها یاد بگیرند برای شوهرشون آرایش کنند دیگه بحث رقابتی هم وجود نداره.
خب حالا من و خانمم که محجبه است رفتیم خیابون، وقتی زنی رو از پشت میبینم با عرض پوزش مانتو تنگ و کوتاه پوشیده و بادم که میزنه همه چیز مثل باطن نمایان میشه چطور به همسرم می تونم راضی و قانع بشم؟ من که متاهلم از این صحنه ها به خدا پناه میبرم چه برسه به اون مجرد بیچاره؟
یا از جلو نگاه میکنی تمام اندام زن انسان رو فضایی میکنه چطور به فکر تنوع نباشم؟
از محضر همگی عذرخواهی میکنم بخاطر این حرفم اما شنیدم پسرانی و مردانی تو خیابون خودشون رو خراب میکنند یا خیلی از متاهل ها در رابطه ج ن س ی با همسرشون هنگام ... اسم خواهر زن و زن دوستش یا همین زنان آرایش کرده ها رو میبرند تا ... شوند.خب چرا باید اینطور بشه؟
بعد متاسفانه همین زن و شوهر در این رابطه حساس و مهم خودشون مشکل دارند و چون بلد نیستند ناقصه همیشه و به مشکلاتی بر میخورنند که  آمار طلاق نشون میده دومین علت طلاق همین لذت نبردن از س ک س و بلد نبودن اصولی اونه که خود این موضوع یه پست مفصل میطلبد.
خانم المیرا گفتند مردها باید خودشون رو حفظ کنند و مرد گناه نباشند. خوب به نظر شما این جواب قانع کننده است؟
یه مثال بزنم: من الان در هوای 50 درجه بالای صفر گرمای تابستان تشنه هستم و دارم هلاک یک لیوان آب میشم .حالا یکی بیاد یه لیوان آب خنک بزاره جلوی من بگه مرد باش و دست به این لیوان نزن ،بنظر شما میشه دست نزد؟ کسی که تشنه است هر جا آب باشه دلش میخواد حتی خودساخته باشه و احتمال دزدیدن آب هم 99 درصد هست چون داره هلاک میشه.
ببینید من قبول دارم مردها باید هوس خودشون رو کنترول کنند و مراقب چشم هاشون باشند اما یکی دو بار نیست که الان بانک و مغازه و کوچه و ...هرجا میری یه خانم رو گذاشتند متاسفانه پس هر چقدرم مراقب باشم بازم نمیشه کاری کرد.
اینکه بعضی مردها هم پوشش مناسبی ندارند بله اونم اشتباهه و قابل دفاع نیست اما قدرت تخریبی اش هر چی باشه از زنان کمتره.
البته حرف برای گفتن زیاده اما تو نظرات بحث شد میگم.
حالا منتظر دعواهای شماها هستم.
۸۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۵۴
مرد تنها

با سلام

نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت چون جواب آزمایش مثبت بود و بچه دوم هم وارد این زندگی نه چندان خوشایند شد.

البته من که خیلی بچه دوست دارم و اگر سرکار همسر زن زندگی بود و اخلاق و اعصاب درستی داشت تا 5 بچه هم راضیم اما با اخلاق او همین دومی را هم به زور راضی شدم.

دیگه چاره ای نبود از طرفی سرکار همسر اصرار به بچه دوم داشت و از طرفی بین بچه اول و دوم فاصله زیاد میشد و از طرف دیگه سرکار همسر که نه به فکر جدایی بود و نه به فکر اصلاح.

الان هم اوضاع مناسبی ندارد و به علت ویار با عرض معذرت صبح تا شب همه اش بالا می آورد.

میدانم شرایطم خیلی بدتر شده است و دعا کنید صبور باشم.

از فشار زندگی و از تنهایی خودم خیلی ناراحتم و بعضی موقعه ها کم میارم.

شاید این نوشته ها یک پنجم از دردهای من باشد که حال نوشتنش را دارم و خیلی های دیگه در سینه می ماند و به درد تبدیل می شود.

۲۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۲ ، ۰۵:۲۷
مرد تنها