رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

سوال یکی از کاربران:

شرمنده یه سوال داشتم؟؟؟شاید بهتون بر بخوره ولی مجبورم بپرسم!!!شما تو رفتار خودتون اصلا مشکلی نمیبینید؟؟؟آخه از اول تا آخر وبلاگتون از بدیا همسرتون فقط میگید

و پاسخ بنده:

با سلام

سوال خوبیه چون قصد داشتم کمی بیشتر از ایرادات خودم بگم. حتما می دونید هیچ انسان غیر معصومی بی اشکال و بی عیب نیست و در زندگی اشتباه و خطا دارد و این ما هستیم که طبق سفارش اسلام و یا بخاطر تداوم در زندگی باید گذشت داشته باشیم.

من هر آنچه عیب و نقص دارم که سرکار همسر هم می گوید بینی و بین الله صادقانه می گویم تا نگویید نمی توانیم قضاوت یک طرفه کنیم و باید صحبت های خانم تون رو هم شنید. اینها که می نویسم از زبان ایشان هست و البته دفاعیه های خودم رو مختصر در پرانتز می نویسم:

1. بیشترین عیب من را این می داند که اهل محبت نیستم . می گوید محبت نمی کنی و سرد هستی.(قبلا گفتم چون همیشه بد اخلاق هست و دعوا می کند و مشکلاتش با دیگران را با دعوا سر من خالی می کند طبیعی است که نمی توانم محبت کنم. اما باور کنید دو سه روزی که خوب می شود کلی محبت می کنم و دوستت دارم میگم و ازش تعریف می کنم اما خدا نکنه دوباره از چیزی ناراحت بشه)

2. دوران نامزدی من همراه ایشون برای خرید بازار نرفتم و همراه مادر و خواهرم رفتند.(بنده این اشکالم رو قبول کردم و بارها گفتم قبول دارم این کارم درست نبوده ولی ایشان هر بار بحثی که میشه این موضوع رو سرکوف میکنه و میگه. البته علت نرفتن بنده مشکلات کاری بود مخصوصا در اون تایم زمانی که نمیشد. توجیه نمیکنم و عرض کردم اشتباهم را می پذیرم).

3. دوران نامزدی سرد بودی و ...(اصلا سرد نبودم و فقط خیلی کم رو و خجالتی بودم و پیش خواهر و برادرای مجرد که نمی تونستم هر رفتاری رو انجام بدم. من تا قبل ازدواج با هیچ دختری همکلام نشده بودم و تا عادت کنم و خجالتی بودنم کم بشه طبیعی بود که رابطه در نامزدی خیلی گرم نمی شد)

4. تو خرید عروسی کم گذاشتید و ...(ما در حد توان خرید کردیم که کم نبود اما هر کاری کنیم ایشان طلبکاری خودش رو داره. خانواده اش براش عروسی نگرفتند اما ما براش گرفتیم و خودشون فقط به 40 نفر غذا دادند اما ما تالار و لباس عروس و.... گرفتیم، البته من برام این چیزا اصلا مهم نبوده و نیست و به ایشونم وقتی غرر میزنه و طلبکاره چیزی در این زمینه نمیگم که منتی سرش نباشه)

5. زایمان آقازاده منو تنها گذاشتی و کمتر پیشم بودی و ...(من هنگام زایمان خودم بردم بیمارستان و تا مرخص بشند بیشترین موقع رو اونجا بودم. بعد از زایمان و در منزل هم متاسفانه مادر بداخلاقش پیشش بود که سرکار همسر رو بشدت آزار می داد و حتی یک شب می گفت مادرش تا صبح بالا سرش نشسته بوده و غرر میزده. بعد هر موقعه من کنار سرکار همسر میرفتم شروع به غرر زدن و گریه می کرد و مثل الان همه ناراحتی ها رو سر من خالی میکرد و من یکبار هم نشد پیشش برم و شاد ببینم و غرر نزنه. هر کسی هم هر اشتباهی میکرد از من بازخواست می کرد و من باید جوابگوی خطای دیگران می بودم و این رفتارش باعث می شد کمتر رغبت کنم پیشش برم)

6. تو لباس های خودت رو چرا نمی شوری؟ شوهر فلانی و فلانی خودشون لباسای خودشونو می شورند.(حالا بهترین ماشین لباسشویی رو براش خریدم که اوماتیک می شوره و خشک میکنه)

7. غذا گذاشتن بلد نیستی و چرا هیچ وقت غذا نمیزاری؟ مثل شوهر فلانی و فلانی (نمیدونم چه جوابی باید بدم!)

8. ظرف نمی شوریی در حالی که خیلی از مردها ظرف می شورند.(باور کنید می شورم اما ایشون توقع داره من هر روز ظرف بشورم حتی اگه از کار ظهر خسته رسیده باشم)

9. اهل بازار چرخیدن نیستی. (قبلا گفتم برای هر خرید باید چند بار بازار بره و همه جا رو بچرخه و آخرش هم نمی تونه تصمیم بگیره و دعوا درست میکنه. و مهمتر اینکه من خیلی از بازار رفتن خوشم نمیاد اما با این حال بیشتر موقعه ها که خواستند رفتم).

10. چرا تو دعوا و بحث ها جواب منو میدی و آتیشم میزنی.( من ایشون تا 6 سال غرر میزدند و دعوا میکردند و هر چی دهنشون میومد میگفت سکوت میکردم و آرومش میکردم تا شاید بخاطر صبر و گذشتم اصلاح بشه اما دیدم بدتر شد و بهتر نشد و فکر میکرد حرفاش درسته که من جوابی نمیدم و سکوت میکنم و الان هم با صبر برخورد میکنم فقط جاهایی که لازمه جوابش رو میدم تا فکر نکنه حق با اونه. هر چند متاسفانه دیگه صبرم مثل سابق نیست و خیلی تغییر کردم و زود عصبانی میشم و علت هم کارای ایشونه)


پ.ن: دیگه چیز خاصی به ذهنم نمیرسه که ایراد و اشکال باشه و تو نظرات یادم اومد میگم.میبیند که غالبا ایرادها مال گذشته است و من بارها به سرکار همسر میگم گذشته تموم شده و قبول میکنم اشتباهی بوده ول کن و به آینده بچسب.آخه تا هر بحثی میشه گذشته رو به رخ می کشی مشکل حل میشه؟ باور کنید مشکلات ایشون و خطاهای ایشون در گذشته هزار برابر بیشتر از منه اما هیچ موقعه به روش نمیارم و نمیگم مگه جزئی اونم زمانی که خیلی دعوا کنه و غرر بزنه که جواب بدم تا بدونه حق با اون نیست.

پ.ن: خانم ...یک زن... تو پست قبلی در دو نظر تهمت های خیلی بدی بهم زدند و گفتند اومدم اینجا غیبت می کنم و از بدی های سرکار همسر میگم .در حالی که یک نفر هم اینجا من و ایشون رو نمیشناسه و لذا غیبت نیست.
من بارها گفتم اینجا قصدم گفتن بدی های سرکار همسر نیست فقط اتفاقات زندگی و درد و دل های خودم هست.دوست دارم اتفاقات تلخ زندگیم رو بنویسم مشکلی که نداره.میدونم برای آینده ام خوبه. حتی برای خیلی خانم ها میونه مفید و آموزنده باشه. اینکه بخوام اینجا درد و دل هام رو بنویسم با نوشتن بدی های همسر خیلی فرق داره. دو هدف کاملا جداگانه است.جواب تهمت های دیگه اش بمونه یوم الحساب.

۹۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۰۶:۳۰
مرد تنها

با سلام
طاعات همگی قبول
یکی از ضربه هایی که ما در زندگی می خوریم این هست که مشکلات بیرون منزل رو به منزل وارد می کنیم و اون رو با دعوا با زن و بچه می خوایم تخلیه کنیم.
یا اینکه با دیگران مشکل داریم تو زندگی باید سر همسر و بچه خالی کنیم و این ضربه بزرگی به زندگی میزنه.
سرکار همسر با جاری و مادر شوهر و خواهر شوهر و حتی مادر خودش و ... مشکل داره و همیشه با اینها درگیر هست و متاسفانه تقاص اون رو من و آقا زاده باید بدیم چون فقط ماییم که بد اخلاقی ها و عصبانیت هاش رو تحمل می کنیم و به هر بهانه ای باید دعوا درست کنه تا شاید خودش رو آروم و تخلیه کنه و ما قربانی این اخلاق بد هستیم.
واقعا خدا رو خوش میاد که بخاطر اینگونه رفتارهای خودخواهانه خانم ها که شاید خیلی ها با افتخار بیان بگن ما هم همینطور هستیم،زندگی رو به فرزند و همسر تلخ کنیم؟
ما چه گناهی کردیم که باید قربانی حسادت و غرور و خودخواهی شماها شویم؟

پ.ن : برنامه ماه عسل دو روز پیش رو من ندیدم اما خانمی بوده که فلج کامل بوده و تنها از ناحیه گردن به بالا سالم بوده اما همسرش با این حال عاشقش بوده و رهاش نکرده و تحمل کرده و می کنه.
سب که افطار رسیدم طبق معمول نه از افطاری خبری بود و نه شام خوب و سرکار همسر برنامه رو تعریف کردند و شروع به دعوا و غرر زدن کرد که یاد بگیر و تو کجا و اون کجا و ....

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۲
مرد تنها

«در زمان جنگ، مردی را به صحرای موجاو در کالیفرنیا برای تربیت سربازان می فرستند. زن نیز با شوهر خود همراه می شود، ولی از اینکه مجبور است در چنان مکانی زندگی کند که درجه حرارتش به 125 درجه می رسد، به سختی ناراحت می شود، به ویژه زمانی که شوهرش را برای مانور به صحرا می فرستند و او ناگزیر است در کلبه ای تنها و بی کس زندگی کند؛ جایی که به جز سرخ پوستان و مکزیکی ها که بیشتر آنها انگلیسی بلد نبودند، کسی زندگی نمی کرد.
به همین خاطر، این زن از داشتن هم زبان نیز محروم بود. خودش می گوید که نامه ای به والدینم نوشتم و به آنها گفتم که حتی دقیقه ای دیگر نمی توانم در این سرزمین دورافتاده زندگی کنم. پدر این زن در پاسخ، تنها دو سطر برایش می نویسد که آن دو سطر زندگی او را دگرگون می سازد: «از پنجره زندان، دو نفر زندانی، خارج را می نگریستند. یکی گل و لای دید و دیگری ستارگان فروزان.» منظور پدر از بیان این دو جمله، این بود که باید آن زن بینش خود را تغییر دهد و به قول سهراب سپهری، «چشم ها را باید شست».
این زن می گوید که پس از مطالعه نامه پدرم و توجه به مفهوم آن، سعی کردم به جای اینکه همواره کمبودها و زشتی ها و سختی های منطقه ای را که در آن گرفتار شده بودم ببینم، زیبایی ها و خوبی ها را هم مشاهده کنم. او پس از آن با بومیان دوست شد و به کارهای بافندگی و سفالی آنها علاقه نشان داد و کوشید تا فنون و صنایع دستی آن منطقه را یاد بگیرد. همچنین، در زمینه گونه های گیاهی و جانوری منطقه به مطالعه پرداخت و ضمن آن، صدف ها و گوش ماهی هایی متعلق به میلیون ها سال پیش را جمع آوری کرد و حاصل این مطالعه و بررسی را در کتابی به نام بازوهای درخشان نوشت. خودش می گوید: «از زندانی که خود ساخته بودم، به خارج نگریستم و ستارگان فروزان را یافتم».

آیین زندگی، ص 162.


پ.ن: درسته اینجا من از کم بودها می نویسم اما در زندگی به این نکته در داستان عمل می کنم و همین باعث ادامه زندگیم شده.

پ.ن: خیلی از خانم ها رو سراغ دارم که همیشه به زندگی دیگران حسرت می خورند و زندگی همه و شوهر همه رو بهتر از زندگی و شوهر خودشون می دونند و این از ضعف های آنهاست.

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۳ ، ۱۱:۲۵
مرد تنها

با سلام

متاسفانه خیلی از خانم ها و حتی آقایون تو زندگیشون اولویت هایی رو قرار دادند که هیچ موقعه براشون فایده نداره و تنهی باعث اعصاب خوردکنی خودشون هست و به جای اون اصل مطلب رو راه کردند.

یکی از مشکلاتی که ما با سرکار همسر داریم اینه که همه فکر و ذکرش شده اینکه مثلا فلانی این حرف رو زد , فلانی این برخورد رو کرد و جاری چرا فلان جا نیومد و ... و صبح تا شب ایشون شده این مباحث و انقدر فکر و خیال میکنه تا افسردگی هم میگیره. خب میگم بابا هر کی هر چی میکنه به ما چه؟ چرا اجازه میدی این مسائل بشه همه زندگی تو و اصل زندگی؟ بهتر نیست به زندگیت و آینده ات فکر کنی؟

یکی دو هفته به فکر تولد بچه و گرفتن تولد هست و چی بخره و چکار کنه و... اما به فکر آرامش بچه و تربیت خوب بچه نیست . به نظر شما کدوم الویت داره؟ آیا واقعا تولد گرفتن انقدر ارزش داره که یکی دو هفته در موردش بحث کنه؟ بعد از طرفی دیگه با بچه بد رفتاری کنی و به فکر روح و روانش نباشی.

فقط دنبال ظاهرکاری هستیم و اصل رو کنار گذاشتیم. وای بر مااااا

میخوایم پیش دوست و جاری و خواهر و مادر و خواهر شوهر و مادر شوهر و ... خودمون رو نشون بدیم و به رخ بکشیم به هر قیمتی که شده.

عزیزان این ره به ترکستان می رود. 


پ.ن : این روزها دعا فراموش نشه خواهشا. ما دعاگوی همه شما بزرگواران هستیم.

۲۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۲۰:۰۴
مرد تنها


سلامم بر تو ای ماه شریف و ماه بی همتا
درودم بر تو ای ماه عزیز خالق یکتا
سلامم بر تو ای ماه دعا ای ماه آمرزش
درودم بر تو ای ماه ثنا ای ماه آمرزش
سلامم بر تو ای ماه ورع ای ماه استغفار
درودم بر تو ای ماه نماز و ماه استغفار
سلامم بر تو ای ماه فضیلت ماه آزادی
درودم بر تو ای ماه عزیمت ای مه شادی
سلام بر تو ای ماه هدایت ای مه ایمان
درودم برتو ای ماه عنایت ای مه سبحان
سلامم بر تو ای ماه تلاوت ای مه فرقان
درودم بر تو ماه شهادت ای مه قرآن
سلامم بر تو ای ماه مبارک ماه وعظ و پند
درودم بر تو ای ماه سالک ای مه پیوند
سلامم بر تو ای ماه ولایت ای مه والا
درودم بر تو ای ماه سعادت ای مه رعنا


با سلام به دوستان
حلول ماه رمضان،ماه ضیافت الهی،ماه گسستن از بندهای نفسانی و وصول جذبه های الهی را به همه شما سروران معظم تبریک و تهنیت عرض می کنم.
بیایم در این ماه متفاوت باشیم و مهمان خوبی برای میزبان عزیز و مهربانمان باشیم و برای هم دعا کنیم تا این چند صباح دنیای فانی به خوبی و بدون گناه سپری شود.
این شب ها شدیدا محتاج دعای شما خوبانم.

پ.ن : نظرات بدون ثبت نام فعال شد و قبلا اشباهی زده بودم ببحشید.

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۳ ، ۰۵:۳۴
مرد تنها

با سلام

وقتی به رفتارهای سرکار همسر نگاه میکنم و متوجه این قضیه میشم که او از نظر روحی روانی مشکل دارد و من در انتخابم اشتباه کردم هزار بار خودم را مذمت میکنم. بله چه فایده ؟ دیگه کار از کار گذشته و دنیای خودم رو تباه کردم.

ایشان با همه مشکل دارند با همه. کسی نیست که در کنار او آرامش داشته باشه حتی مادر و خواهرش.

به کوچکترین حرکات دیگران حساس است و ناراحت می شود.

الان شهرستان هستیم و عروسی برادرم است.

چند روزی که اینجا هستیم خونه مادرش نمیرفت که به زور یک وعده خانه مادرش رفت و گفتم زشته نری. چون اخلاق مادرش از خودش بدتره یا شایدم اخلاق سرکار همسر انقدر بده که مادرش هم نمی تونه تحمل کنه. با زن داداشش هم مشکل داره که در یک ساختمان با مادرش هستند. مخصوصا که بچه کوچیک دارند و با آقا زاده ما همش دعوا و شلوغ می کنند.

طبق معمول که هیچ عروسی به من خوش نمیگذرد کلی بحث و غرر میزنه و میگه چرا از طرف ما این تعداد دعوت شدند از طرف جاری فلان تعداد؟

چرا موقعه جحاز نشون دادند به من نگفتن معرفی کن وسایل ها رو و به جاری گفتن؟ چرا فلان حرف رو به من زدند؟ چرا وقت آرایشگاه برای من نگرفتن؟ و هزار چرای دیگه.

این همه بحث مال سه روزه. حالا اینجا هستیم و فرصت نبوده خیلی تنها کنار هم باشیم. خدا به داد برسه وقتی داریم میریم شهر خودمون و تو ماشین و اونجا. تا یک ماه ول کن نمیشه و گریه و غرر و ...

بحث هایی که اصلا به من ربط نداره و نهایت فقط درد و دل کنه اما میگه تو باید جوابگوی خانواده خودت باشی.

کاش زن سالم می گرفتم.

......
۲۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۸:۵۳
مرد تنها