رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

با سلام

خیلی از مواقع انقدر دنبال خواسته های خودمون هستیم که شریک زندگی خودمون رو فراموش می کنیم. فقط به فکر دل خود و هوای نفس خودمونیم. اگر شریک زندگی هم انتخاب کردیم بخاطر خودمون هست و به عبارتی همه چیز رو بخاطر خودمون می خوایم و همین باعث میشه تنها باشیم.

اگر تنها هستم چون انسانیت و تعقل مرده است و محکوم به تنهایی شدم.

وقتی به خودم اومدم میبینم که محتاج محبت شدم تا جبران مافات کنم و به همین خاطر دنبال گدایی محبت از دیگرانم و این برای یک مرد خوب نیست.

کمی به خودم باید بیام و عادت بدم به این تنهایی. تنهایی که سرنوشت زندگی من شده و کاری نمیشه کرد.

این روزا دلم خیلی برای امام رضا تنگ شده, برای قدم زدن تو صحن با صفاش, برای نماز خوندن بالا سر ضریح... اما چه کنم که از امام رضا دلگیرم و در حکمت کارش موندم.

شاید وضعیت همینطور باشه حرم دیگه نرم.


پ . ن : نظرات با تایید نمایش داده می شود.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۰
مرد تنها


با سلام

وقتی ظهر از سرکار حدود 3 بر میگردم خیلی گرسنه میشم مخصوصا زمان هایی که صبحانه نخورده باشم یا کم خورده باشم که خیلی موقعه اینطوره.

قبلا گفتم که ما و برادرمون یه ساختمان هستیم و اونها طبقه پایین و ما بالا. هر موقعه ظهر که از سرکار میام بوی خوش غذای زن داداش دیونم میکنه و باور کنید دلم ضعف میره چون میدونم بیام بالا خونه خودمون هیچ خبری نیست.

با کلی ضعف و گرسنگی میام خونه سرکار همسر سیب زمینی تنها گذاشته یا نیمرو . وقتی هم برنج میذاره انقدر بی کیفیت میزاره که خودشم نمی تونه بخوره یا بدون خورشت و ...

خواهشا نگید بهانه گیرم یا غرر میزنم یا ایراد میگیرم بابا بخدا ما مردها هم حق داریم گلایه کنیم و انتقاد کنیم. چرا باید توقع یه غذای با کیفیت از همسرمون نداشته باشیم؟ چرا ما مردها کوچیکترین کوتاهی رو می کنیم همسرانمون ول نمی کنند و توقعات بهترین لباس و تفریح و ... رو دارند اما ما نه؟

اگه در هفته یک یا دو بار اینطور بود ایراد نداشت اما بر عکسه یعنی در هفته شاید چهار بار در کل وعده غذایی غذای متوسط باشه. من غذای خوب رو فقط مهمون داریم یا مهمونی میریم میبینم.

چند بار هم قبلا اعتراض کردم گفتند چقدر به فکر شکمت هستی و ایراد میگیری و... نمیدونم والله شاید مشکل از منه که از سرکار خسته بر میگردم توقع یه غذای با کیفیت دارم. اما در تعجبم چرا بوی خوش غذای زن داداش همیشه ظهرها به مشام میرسه!


پ.ن : 1. نظرات رو که برداشتم وبلاگ دیگه حال و هوا و صفای سابق رو نداره. نمیدونم شاید دوباره نظرات رو فعال کردم.

         2. خیلی دعام کنید تو امتحانات سرسختی از طرف خدا هستم.

۱۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۷
مرد تنها


با سلام

در ابتدا عذرخواهی میکنم سیستم نظر رو غیر فعال کردم، من به خوانندگان وبلاگم احترام زیادی قائل هستم و همگی رو با شخصیت و باظرفیت می دانم اما به دلایلی مجبور شدم غیر فعال کنم. هر چند اینجا فقط برای درد و دل و نوشتن خاطرات خودم هست و تمایلی به شلوغ شدن وبلاگ ندارم و از طرفی دیگه دوست داشتم با نوشتن ایرادات زندگیم مشکلاتی رو از دیگر زندگی ها حل کنم که نشد و فقط به ذکر خاطرات می پردازم.

نظرات قبلی رو هم سر فرصت پاسخ میدم و اگر کار ضروری بود که ایمیلم رو در قسمت مشخصات وبلاگ گذاشتم.

و اما :

این سه روز مهمون داشتیم و پدر و مادرم از شهرستان اومده بودند و وقتی جمعه صبح رفتند سرکار همسر مثل همیشه از صبح شروع به غرر زدن کردند و تا 10 شب خدا میدونه گریه کرده.

یکی از علت ها این بوده که وقتی مادرم خواستن برن بیرون بعد از حاضر شدن و آماده شدن به سرکار همسر یه تعارف کردن تو هم بیا بریم بازار که میگفت چرا تعارف الکی کردند.(احتمالا چون بازار میخواستن برن بخاطر حامله بودنش و ضرر راه رفتن تمایل نداشتند بیاد)

هم اینکه در کل خواهر و پدر و مادر با اون جاری گرمتر و صمیمی تر هستند و این باعث شده بود سرکار همسر عصبانی بشه. خب اون جاری واقعا اخلاقش خوبه و قابل قیاس نیست,مهربان و دلسوز و بسیار زبان باز و زیرک و یک بار هم در حق خانواده ما بدی نکرده کاملا بر عکس سرکار همسر که نیش زبان ها و حسادت ها و عصبی بودن هاش برای همه آشکار هست. چند بار هم که آشکار با اخلاق بدش آبرو ریزی کرده لذا هیچکس تمایل به صمیمی شدن با اون رو ندارند.

حالا بخاطر این اخلاقش که من هم نمی تونم تحمل کنم دیگران هم ازش فاصله میگیرن و هر چی هم نصیحت میکنی و تذکر میدی انگار نه انگار و فقط بلده غرر بزنه و گریه کنه.

دیروز واقعا عصابم رو خورد کرد طوری که سر درد گرفتم. جواب میدی یه چیز میگه جواب نمیدی میگه چرا جواب نمیدی. واقعیت رو میگی یه چیز میگه نمیگی یه چیز دیگه.

دیروز واقعا از خدا خواستم این زندگی رو هر طور که میخواد نابودش کنه.

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۴۵
مرد تنها

با سلام

ممنونم از دوستانی که جویای حال من هستند.یه مدتی هست حال نوشتن هم ندارم و خیلی خسته ام.

من این وبلاگ رو جهت نوشتن درد و دل و خاطرات خودم درست کردم اما یعضی از دوستان با نظرات خاص خودشون نمک به زخم ما می پاشند و بعضی ها هم با درک بالایی که داشتند علاوه بر هم دردی راه حل و کمک های خوبی کردند که تشکر میکنم از همگیشون.1

سرکار همسر جدیدا با خانم های فامیل ما درگیری پیدا کردند که به بحث و جدل کشیده شده و این وسط  من رو تنها گزینه تخلیه عصبانیت های خودش قرار داده و اعصاب برام نذاشته.

هر کس هر اشتباهی می کنه از من توضیح میخواد و انقدر غرر میزنه و گلایه میکنه و زمین و زمان رو به هم میبافه تا بحث به مشاجره ختم بشه. توهین به مادر و پدر و ... که هیچ ربطی به مشکل ندارند. فک نکنید میاد با من درد و دل میکنه تا تخلیه بشه ها نه میاد سر من خالی میکنه عصبانیت هاش رو.

من نمیدونم چرا این زن با هیچ کس نمی تونه تعامل داشته باشه و با همه درگیره یاد ندارم به کسی نزدیک شده باشه و دوستیش ادامه دار باشه.

دیگه همه فهمیدند همسر با اخلاقی ندارم و همانطور که به موقعیت ام لطمه زده باعث شده از ما فاصله بگیرند .


1. پ.ن : نمیدونم شاید دیگه مطلب ننویسم یا برم یه وبلاگ دیگه و بی سر و صدا مطلب بنویسم بدون فعال کردن نظرات.خودم باشم بدبختی های خودم.

۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۲ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۵
مرد تنها

با سلام

شاید برای خیلی از مردها روز جمعه بهترین روز هفته باشه چون تا لنگ ظهر خوابند و بعد در کنار همسر و فرزندان خوش هستند و یا تفریح میرند.

اما من از روز جمعه متنفرم چون باید سرکار همسر و غرر زدن هاش رو تحمل کنم.بخاطر همین غالبا جمعه ها رو میریم باغ و روستا و گردش.این چند هفته قبل هم همینطور بود و میرفتیم بیرون. اما سرکار همسر چند روزی زیر شکمشون درد می کرد و دکتر که رفتیم گفت باید استراحت کنه تا خوب بشه بخاطر همین بیرون رفتن کنسل شد و امروز خونه بودیم.

بعد از نماز صبح من بیدار بودم و به کارام رسیدم و سرکار همسر و آقا زاده حدود ده بیدار شدند. چشمتون روز بد نبینه از وقتی که بیدار شد گفت کجایی بیا کارای خونه رو انجام بده مگه من نباید استراحت کنم؟ نرفتیم بیرون که من استراحت کنم و تو رفتی به کارات میرسی؟

دوستان باور کنید تا خود عصر این بی انصاف غرر زد و اشک ریخت و هر مشکلی بود از ابتدای نامزدی تا الان پیش کشید. بعد من بهشون میگم میشه تو یک جمله بگی من چکار کردم که انقدر غرر میزنی و جد و آبادم رو وسط کشیدی؟

میگه تو نیومدی بریم بیرون و بهانه استراحت منو کردی تا بمونی خونه.(باور کنید خودمم دوست داشتم بریم بیرون فقط بخاطر دل دردش راضی نبودم که دکتر هم گفت و کلی هزینه دارو دادیم بخاطر این که خوب بشه)بعد من همش سرپا هستم. چون داشت کمی خونه رو تمیز میکرد. منم گفتم خب مگه مجبوری تمیز کنی بزار بمونه بعد و اونایی که من میتونم بگو انجام بدم .

رفتم یه فرش کوچیک شستم و تشک آقا زاده که نجس کرده بود شستم و خرید کردم  و... اما غررهای ایشون تمومی نداشت.

میدونم علت ناراحتیش من نبودم و مثل همیشه من سپر بودم چون خاله ام و جاری با هم بیرون رفتن و به ایشون کم محلی کردند و مباحث اینچنینی باعث ناراحتیش شده بود و سر من بیچاره خالی کرد.

واقعا بعضی زن ها لیاقت ندارند که همسرشون یه روز کنارشون باشه. انقدر غرر زد و عصبیم کرد که سر درد گرفته بودم . از همه بیشتر بخاطر این ناراحت بودم که سر هیچ و پوچ خودش و من و بچه تو شکمش رو آزار میده.

باور کنید تو این چند هفته کلی بهش محبت کردم و دوستت دارم گفتم و عاشقونه باهش رفتار کردم و حتی با پیام از کار حالشو میپرسیدم و ... اما افسوس که آدم بشو نیست و نشون میده با محبت زیاد هم همونی هست که بوده.

وقتی ذات یا اخلاق از ریشه خراب باشه هر کاری بکنی همینه.

باور کنید همیشه جمعه ها همینطوره.بهانه مثل امروزم داشته باشه که بدتر.

بیچاره جوونایی که با هزار امید متأهل میشند و ...

۶۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۸
مرد تنها