دیر زمانیست که من خسته ام
دیر زمانیست که بشکسته ام
راه ندانم که بر آن پا نهم
چاره ندارم ز گره وا رهم
زندگیم چرخه تکرار شد
دل به غمی سخت گرفتار شد
کو نفسی تا که مسیحا شود
بر من مرده دم عیسی شود
عمر همه صرف گرفتاری است
زندگی امروز که بیزاری است
روز نه روزیست که بهروز باد
روز همه بدتر دیروز باد
آخر این راه خدایا کجاست؟
خسته شدم از همه مولا کجاست؟
کی برسد نوگل زهرای ما
ای نفست جلوه گر مصطفی
کاش که آن روز همین جمعه بود
سهم من و تو همه این نغمه بود
یوسف زهرا که علمدار شد
عدل علی باز پدیدار شد.