رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱۲۸ مطلب توسط «مرد تنها» ثبت شده است

          

با سلام

متنی بود که از واقعیت ها و حرف دل مردها نوشته بود گفتم به مناسب روز مرد بزارم براتون با دقت بخونید و جوگیر بشید و روز مرد همه جوره بترکونید.

یک وقت هایی فکر می کنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد.
هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید.
هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمی کند.
هیچ انجمنی با پسوند«... مردان» خاص نمی شود.
مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند.
این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و درد ها و دنیای زنان می گویند.
در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.
یکی از همین مرد هایی که دوستمان دارند.
وقتی می خواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...
یکی از همین مردهای همیشه خسته.
از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع می کنند. و مدام باید عقب باشند.
مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند.
سربازی، کار، درآمد، تحصیل... همه از مرد ها همه توقعی دارند.
باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوش تیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند...
ما هم برای خودمان خوشیم! مثلا از مردی که صبح تا شب دارد برای درآمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویولن بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویولن می زند توقع داریم که عضو ارشد هیأت مدیره شرکت واردات رادیاتور باشد.
توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند، زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه ما را با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردی شان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلا نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند!

مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است.

وقت هایی که داد می زنند

وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند

وقت هایی که چک شان پاس نمی شود

وقت هایی که جواب اس ام اس شب بخیر را نمی دهند

وقت هایی که عرق کرده اند

وقت هایی که کفش شان کثیف است

تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین .
و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر می کنیم که نکند من را برای خودم نمی خواهد برای زیبایی ام می خواهد، نکند من را برای شب هایش می خواهد؟ نکند من را برای چال روی لپم می خواهد؟ در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی... مرد ها همه دنیای شان همین طوری است. ساده و منطقی... درست بر عکس دنیای ما.

بیایید بس کنیم. بیایید میکرفون ها و تابلو های اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مرد ها، واقعا مرد ها،آنقدر ها که داریم نشان می دهیم بد نیستند.
مرد ها احتمالا دل شان زنی میخواهد که کنارش آرامش داشته باشند. فقط همین.
کمی آرامش در ازای همه فشار ها و استرس هایی که برای خوشبخت کردن ما تحمل می کنند.
کمی آرامش در ازای قصر رویایی که ما طلب می کنیم...
بر خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند، تعریف مرد ها از خوشبختی خیلی ساده است.

پ. ن :

از نظر یک زن "بی عیب ترین" مرد دنیا پدرشه ، "زن ذلیل ترین" مرد دنیا برادرشه ، "خوش تیپ ترین" مرد دنیا پسرشه ، "مظلوم ترین" مرد دنیا پدر شوهرشه ، "قدرشناس ترین" مرد دنیا دامادشونه ،"خوشبخت ترین" مرد دنیا شوهر خواهرشه.

و "بدترین" و "بی ریخت ترین" و "بی عاطفه ترین" و "بد اخلاق ترین" مرد دنیا شوهرشه.

روز مرد روز مردان آنجلس که توافق کردند همراه خود زن نبرند تا بتوانند 300 سال در آرامش بخوابند برشما مردان و بر همسران شما و پدران دلسوز و زحمتکشتان مبارک.گل گل گل

۴۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۳۴
مرد تنها

سلام به دوستام

یکی از مشکلات بنده و سرکار همسر که البته در خیلی زوج های دیگه هم میدونم این مشکل وجود داره در مورد تربیت فرزندمون هست.

من مادران رو همیشه مظهر محبت و لطافت و مهربانی و عاطفه می دانم و جای انکارش هم نیست اما از طرفی در بعضی کارهای غیر عاطفی و سنگ دلانه شان می مونم.

امشب آقازاده جانم گلاب به روتون جیش داشت که تا مقصد برسه دم در دستشویی کار رو تموم کرد و چند قطره ای به راه پله ادرار کرد که سرکار همسر هم پشت سرش رسید. دیدم که با عصبانیت تمام صدام میکنه و میگه بیا ببین بچه چکار کرده و متأسفانه شروع کرد آقازاده رو دعوا و دو تا سیلی محکم با پشت دست به صورت و دهن بچه زد که دیگه نتوستم سکوت کنم و بسیار بسیار ناراحت شدم و گفتم بچه رو چرا میزنی؟ خجالت بکش تو مادری چطور دلت میاد اینطور بزنی طفل معصوم رو؟ اگه همیشه کارش بود جا داشت دعوا کنی اما برای بار اولی یا دومشه. خب زدن نداره حتما نتونسته تحمل کنه(بابا ما که بزرگ شدیم با عرض پوزش بعضی موقعه ولو یک قطره از این خرابکاریا میکنیم چه برسه بچه). گفتم با مهربانی بهش تذکر بده که پسرم کارت خوب نبود و جیش داشتی از این به بعد زودتر برو دستشویی.بعد کمک کردم پله ها رو پاک کردیم و ایشان هم کلا عصبانی و در حال دعوا بودند.

من واقعا تو کار بعضی مادرا موندم که چه دل بی رحمی دارند اینطور بچه رو میزنند.مثلا یه بار تو پارک دیدم مادری داره بچه رو لباس می پوشنه و دو سه تا مشت و سیلی به بچه 4 ساله زد ،چقدر هم محکم و واقعا ناراحت شدم و بلند گفتم خانم گناه داره چرا میزنی. یا خیلی وقت پیش بود تو بازار بودم مادری دختر بچه کوچکی بغلش بود که گریه هم میکرد، چشمتون روز بد نبینه دیدم مثل...دو سه تا مشت خوابوند تو دل و صورت بچه که طفلک صدای گریه از درد مشت مادرش تا آسمان بالا رفت، من انقدر ناراحت شدم بعد اون حتی شبم درست نخوابیدم و با این که سالها میگذره اما اون صحنه از یادم نمیره.

خودتون حتما از این موارد الی ماشالله دیدید و سراغ دارید و البته ان شالله خودتون جزء این دسته مادرا نباشید، حالا من موندم یه مادر با اون روحیه لطیف مادرانه و محبتش چطور دلش میاد بچه معصوم رو کتک بزنه؟به خدا من که مرد هستم شکنجه هم بکنند نمیتونم یه سیلی تو گوش بچه بخوابونم حتی اگه عصبانی باشم. تا حالا آقا زاده رو یک بار هم نزدم با این که تو شیطونی زبان زده عام و خاصه.فقط چند مورد که نیاز بوده تنبیه بشه گوشش رو آروم کشیدم.

ممکنه مادرها بگند وقتی عصبی میشیم دست خودمون نیست و ... اما این دلیل قانع کننده ای نیست و مادر باید صبور باشه و بچه رو طوری تربیت کنه که نهایت تنبیه مادرش رو نگاه تند و محرومیت از تلوزیون و خوراکی ها و ... بدونه نه اینکه کتک بزنه و با این روش و روحیه بزگ بشه و آینده دچاره استرس و ... بشه.

متاسفانه بیشتر مواقع هم زن و شوهر که به جان هم میفتند و دعوا میکنند سر بچه تخلیه می کنند و کتک میزنند.

آیا اینه محبت مادرانه؟ اینه اون روح لطیف مادر؟

۳۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۰۵
مرد تنها

با سلام

یکی از مشکلاتی که در بیشتر زوج ها مشاهده میشه و مشکل من و سرکار همسر هم هست اینه که در بعضی کارهای مردونه دخالت میکنه و حال هیچ اطلاعاتی هم در اون مورد نداره.

مثلا من مقداری سرمایه دارم و میخوام با پدرم یا برادرم شریک بشم و خودم میدونم که تنهایی اقدام به سرمایه گذاری کنم ضرر میکنم و بهتره شریک داشته باشم و کلی ریز و خم داره که باید مصلحت سنجی بشه اما سرکار همسر که از هیچی سر در نمیاره شروع می کنند به اعتراض که لازم نیست با اونها شریک بشی و اونها دارند به نفع خودشون کار میکنن و ....

یا مثلا آقایی می خواد خونه خرید و فروش کنه و یا سرمایه ای جایی بزاره اما خانمش میاد دخالت و نه دخالت ساده بلکه دعوا و جنگ که اگه اینطور کنی من میرم خونه بابام یا فلان و بهمان میکنم. همین کار باعث جرقه اختلافات در زندگی یا بدتر شدن رابطه زن و شوهر میشه.

اصلا مردی که تو کار و زندگی ریسک نکنه یقین داشته باشید نه عرضه داره نه پیشرفت میکنه و نهایت پیشرفتش تا آخر عمر لاک پشتی خواهد بود.

(حالا یه تعریفی از خودم بکنم : بحمدالله با فکرهای اقتصادی من و ریسک در زندگی تکانی به همه فامیل ها دادم که همگی آنها که افراد ترسو و محافظه کار بودند الان تو کار اقتصاد افتادن و بعضی ها سودهای دویست سیصد ملیونی تو کمتر از دو سال کردند که طبق اعتراف خودشون من باعث شده بودم که اونها هم وارد این کار بشند.)

البته خوبه زن پیشنهادی بده و نظرات و کمک فکری بدهد و من اصلا مخالف نیستم و اتفاقا توصیه میکنم حتما همفکری بکنید اما نه دخالت و جنگ و اینکه فقط حرف خودتون باشه یا بخواید به خواسته خودتون بخواید برسید.

بدونید اگر مردی در خونه نتونه تصمیم بگیره و نتونه حرف اول رو بزنه حتما با او به مشکل برخورد می کنید که یکی از اون مشکل ها ارتباطش با دختر و زنان در بیرون خواهد بود.خیلی از خانم ها افتخار می کنند که شوهر حرف گوش کنی دارند و هر چی میگند همسرشون میگه چشم و گوش میده در حالی که این خودش آفت هست و باید ترسید.

در مورد اینکه بعضی زن ها هستند که حقوق و یارانه و... شوهرشون رو تمام و کمال میگیرند و کل خرج و حساب دست خودشونه نه شوهرشون، حرفایی دارم که بمونه طلبتون تا ان شالله پست های بعدی.

تذکر: به همسرتون در کارها و تصمیمات اعتماد به نفس بدید و بگید میتونه موفق بشه و بزارید ریسک بکنه و اگر هم به عقیده شما اشتباه میکنه اما قبول نمیکنه هیچی نگید. این بهتره تا بحث و دعوا.

عزت زیاد

۴۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۲۵
مرد تنها
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۱۹
مرد تنها
با سلام
دوستان سوالاتی رو پرسیده بودند که قول داده بودم در یک پست مجزا جواب بدم تا شناخت بیشتری نسبت به بنده و سرکار همسر و زندگی مشترک ما کسب کنند و قول شرف و مردونه میدم همه را صادقانه پاسخ دهم.

1- آیا ایشون تاحالا به بزرگترای شما اعم ازمادرتون،پدرتون،خواهر یا برادرهاتون مستقیما توهین کردن؟(منظورم اینه که توی روشون بایستن وبی احترامی کنن یافحش بدن؟

نه خیر. چون هیچ کدوم کاری نکردند که بخواد اینکار رو بکند .و بحمدالله خانواده ما همه تحصیل کرده هستند و هیچ موقعه باعث ناراحتی سرکار همسر نشدند. حتی یه جورایی تحمل می کنند بعضی کاراهش رو و بخاطر من چیزی نمیگند.

2- شما بهشون گفتید که دیگه دوستش ندارین یا میرین یه زنه دیگه میگیرین یا از چشمتون افتاده؟اگر آره واکنششون چیه؟

وقتی بحث میکنیم تو اوج دعوای لفظی بهشون گفتم و البته بیشتر ایشان میگند و من کم از این حرفا میزنم و اونم در جواب خودش که میگه دوستت ندارم یا از چشمم افتادی میگم منم همینطور.
در مورد گرفتن زن دیگه بعضی موقع به شوخی میگم و یا وقتی به نیازهای جنسیم مخصوصا الان بی تفاوت هستند میگم اینطور نکن که گرایش به صیغه پیدا کنم. ایشون از این جهت به من اعتماد دارند و میدونند شوخی میکنم و اهل اینکار نیستم.

3- چی باعث میشه علارغم اینکه ایشون بهتون بگه خونه رو جارو کنید یا ظرف بشورید خودتون این کار ها رو انجام میدین؟
بعضی موقعه بخاطر کثیفی خونه و بی اهمیتی ایشون، الان هم بخاطر ویار زیاد نمیتونه که من کمک میکنم بعضی موقعه هم انقدر غرر میزنه که کمک نمیکنم منم بخاطر ساکت شدنش انجام میدم.

4- اگر خونه مادرتون تو شهر شما بود چقدر بهشون سر میزدید؟
هفته ای یک بار ،اوائل ازدواج تو شهر خودمون بودیم و هفته ای یک بار به مادرم سر میزدیم و تو هفته هم تلفنی.

5- خانمتون چقدر با تلفن حرف میزنه واکنش شما چیه؟
اگر منظورتون افراد متعدد هست تقریبا در یک روز 4 تا 6 بار با دوستان و اقوام صحبت می کنند اما اگر منظورتون اینه که با هر کس چند دقیقه صحبت میکنه عادی هست و بستگی داره کی باشه و از 5دقیقه تا ده دقیقه اما یکی از دوستاش هست که تا یک ساعت هم با اون صحبت میکنه.
من فقط با این آخری که حدود یک ساعت صحبت می کنند برخورد کردم اونم فقط بخاطر اینکه بچه بهانه میکنه میگه به زور آروم کن تا من صحبت کنم یا مثلا غذا نمیزاره و یک ساعت حرف میزنه.

6- همسرتون ولخرجه؟چقدر پول بهشون میدین؟آیا دوست دارن شاغل باشن ؟شما چی؟
نه شکر خدا یه خوبی که داره و به خودشم گفتم اینه که ول خرج نیست.
هر موقعه بخواند بهشون میدم و بستگی به نیازش داره اما اینکه روزانه یا ماهیانه مقدار مشخصی بدم نیست.
با وجود بچه کوچیک تا حالا امکانش نبوده و دوست دارند. منم اگر محیط زنانه باشه دوست دارم برند کار کنند مثل معلمی. البته من بهشون پیشنهاد دادم که تو خونه برای من کار کنند در زمینه ای و ساعتی 3000 هم میدم اما متاسفانه ذوق زیادی ندارند.

7- تحصیلاتشون چه حده؟آیا اینکه تحصیلاتشون رو بالا ببرن می پسندین؟
لیسانس رو گرفتند.
ایشون درس نمی خونند یه دردسری دارند و درس که می خونند دردسرهاش بیشتره. وقتی درس میخوند خیلی برام سخت بود. به کارهای خونه که کم میرسید و توقعاتش از من زیاد بود. مهمون میمومد دعوا راه می انداخت .امتحان داشت خراب میکرد سر من خالی میکرد و اینطور بود که دوست نداشتم درس بخونه البته قلبا، نه اینکه به زبان بگم نباید بخونی.
تحصیلات بنده بیشتر از ایشون هست و هرچقدر بخونند به من نمیرسند لذا از بالا رفتن تحصیلاتشون از این جهت ناراحت نیستم فقط متاسفانه خودشون ظرفیت ندارند. اگر الان هم بخواند ادامه بدند بازم حرفی ندارم.

8- شما اهل دوست و رفیق هستید؟ آیا با خانمهای همکاران تلفنی ارتباطی دارید ؟واکنش خانمتون اگر با خانمی صحبت کنید چیه؟
من خودم متوسط و در این زمینه سرکار همسر شدید اهل رفت و آمد هست و اگر هم با رفقا رفت و آمد دارم بخاطر ایشون هست و یا چون خانم ها هماهنگ هستند ما میریم و میایم.
من همکار خانم ندارم اما پیش میاد که ارتباط کاری داشته باشم خصوصا بیشتر تلفنی. چون اعتماد دارند و بنده رو خوب می شناسند عکس العملی نشون نمیدند.
حتی یادمه یکی از دوستانش که سن کمی هم داشت و مطلقه بود به شهر ما آمده بود گفت با ماشین برو دنبالش و بیار خونه و موقعه برگشت هم خودم تنها بردمشون ترمینال . یا یک بار با مادرش رفتن بیرون و خواهرش که سه سال کوچیکتر از خودشه خونه موند و منم قرار بود بیست دقیقه دیگه برم و هنوز خونه بودم و هر دو تنها شدیم که من از بی اهمیت بودن مادر خانم ناراحت شدم و خودمم زود آماده شدم و خونه رو ترک کردم چون روایت داریم درست نیست دو نامحرم در خونه خالی باشند . من کاری نمیکنم که حساس بشه و باعث بی اعتمادیش بشه.در کل رو در روی خانم ها خجالتی هستم.

9- به نظرتون اگر خانمتون جای من بود چه واکنشی نشون میداد ؟

جوابش سخته اما میدونم حداقل زندگی رو برای من نابود می کرد و احتمال قوی عالم و آدم رو هم با خبر می کرد.

10-خوش لباسه؟به سر و وضع و آرایش و ... میرسه؟ اگر نه شما بهش هیچی می گین و ایشون چه واکنشی در مقابل حرف شما نشون میده؟
یکی از مشکلات ما که تو یه پست بعدا مفصل صحبت می کنم همینه که خوش لباس نیست.چه منزل چه بیرون و من بارها تذکر دادم اهمیت نمیده.هر موقعه میگم میگه خب برو برام چیز بهتر بخر و میره میخره و باز بد میگرده و وقتی میگم دیگران چقدر خوب می پوشند میگه مرغ همسایه غازه.

11- میدونه شما با نت کار می کنید؟کنجکاوی نمی کنه چکار می کنید؟
بله خوب تو خونه هستم میبینه. چون خودشون علاقه ای به فضای مجازی ندارند کنجکاوی نسبت به کار من ندارند و منم فقط همین وبلاگ رو دارم و میرم خبرگزاری ها و اخبار سیاسی پیگیری میکنم و سیستمم همیشه رو به روی دید هست و اینطور نیست که جلوی دید نباشه. هر موقعه بخواد به راحتی میبینه.البته وبلاگ باز باشه و ببینم داره میاد میرم خبرگزاری.

12- اگر روزی بفهمه اینجا وبلاگ دارین به نظرتون چه واکنشی نشون میده؟
نمیدونم ولی ترسی ندارم و بهش میگم حقیقت ها رو نوشتم. شایدم خوب بشه چون نظرات خانم ها براش بعضا مفیده.

13- سخت گیریهای شما روی چیه؟
حجابش + تربیت و برخورد با آقازاده + نظافت خونه

14- جاهایی که سخت گیری کردین و جواب هم گرفتین کجا بوده؟
سختگیر به اون معنی نیستم و فقط بی اهمیت نمیگذرم و حتما تذکر میدم. در هر سه بعضی موقعه گوش میده بعضی موقعه نه و متغییر بوده.

15- مومنه؟نمازخونه؟ اگر آره. این ایمانش باعث میشه بیشتر دوستش داشته باشین؟
بله مومن هست اما این ایمان با این رفتارهاش فایده نداره و نمازم میخونه و جالبه بدونید بعضی موقعه پشت سر من جماهت میخونه و بهش میگم اگر من مقصرم و منو بد میدونی چرا پشت سرم نماز میخونی که چیزی نمیگه.
چون رفتارش با ایمانش نمیسازه بیشتر ناراحتم میکنه و دلم براش می سوزه که این ایمانش رو با این کارها خراب میکنه. مثلا من خودم به هیچ وجه از همسرداریش راضی نیستم و بنظرم زنی که شوهرش به حق از او راضی نباشه در ایمانش باید شک کرد.

16- چه صفات خوبی دارن ؟
با توجه به نکات بالا شاید مشخص شده باشه.بخوام مختصر بگم:
1. خیلی ولخرج و تجملی نیست.
2. وسواس و شکاک نیست.
3. زیبا هستند و خوش اندام.
4. نسبت به نظافت لباس های خودمون حساس هستند و نمیزارند خیلی کثیف باشه.
5. در ظاهر احترام خانواده رو حفظ می کنند و باعث ناراحتی نمیشند.
دیگه چیز خاصی به ذهنم نمیرسه مگه باز در این موردم سوال بپرسید تو نظرات تا بگم.

17- از خونواده خودش دفاع می کنه؟خونواده خودش رو تو سر خونواده شما میزنه؟
بله بعضی موقعه دفاع میکنه اما چون مادرشون مشکل عصبی دارند و اصلا اخلاق خوبی نداره خود سرکار همسر همیشه ازش ناراضیه و شکایت میکنه و جالبه بدونید من خیلی موقعه از مادرش دفاع یا کارهاش رو توجیه میکنم چون بنده خدا شرایط سختی تو زندگیش داشته.

18- تو دعواها شده بهتون فحش بده و بد و بیراه بگه؟واکنش شما چی بوده؟
بله تا دلتون بخواد. منم گفتم ادب داشته باش و هویت واقعیت رو نشون نده حداقل.بعضی موقعه هم شاید گفتم خودتی (ههههه)

19- شده قهر کنه بره خونه باباش ؟شما چه واکنش نشون دادین؟
نه خیر . هیچ کسی از اختلافات ما خبر نداره. خونه مادرش شرایط خیلی بدتره و چون اخلاق سرکار همسر رو میدونند و منم خوب میشناسند می دانند مقصر کیه.بارها مادرش از سرکار همسر پیش من شکایت کرده.
خود سرکار هم چون میدونند خودش مقصره و خرابکاری میکنه دلیلی بر قهر کردن ندارند. حتی بارها که بحثمون شده میگم بیا با هم با مادرت در مورد مشکلمون حرف بزنیم تا اون قضاوت کنه و مطمئنا مادری نیست که جانب دخترش رو نگیره که قبول نمیکنه چون میدونه مشکل از خودشه.

20-شما قهر می کنید؟چقدر قهراتون طول می کشه؟
نه از این چیزا خوشم نمیاد.مگه مرد هم قهر میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این خل بازیا چیه.(والله بخدا)

21- تو رابطه جنسی با هم مشکلی دارید؟
این بحث مفصله و صلاح نمیدونم عمومی مطرحش کنم اما اجمالا عرض کنم بله متاسفانه در این زمینه هم مشکلاتی داریم خصوصا الان که باردار هستند و از ماه اول ما رو ممنوع الدخول کردند.(بد گفتم؟ ببخشید)

23- تحصیلاتتون چقدره و شغلوتون چیه؟
تحصیلات که ارشد رو گرفتم و در حال تحصیل در دکتری هستم.
اینکه رشته تحصیلی و شغلم چیه بمونید تو خماری و جزء اسرار هست و نمیتونم بگم.بمونه تا از فضولی جون بدید.(شوخی کردماااا)

24- شما روحیه خشکی دارید؟ و خونه سنگین و بد اخلاقید؟
نه اتفاقا من بسیار شوخ هستم و بعضی موقعه ها انقدر شوخی میکنم که دیگه سرکار همسر خسته میشند میگند بس کن دیگه. یادمه قبلا میگفت وقتی تو خونه نیستی خونه هیچ صفایی نداره و از غصه دق میکنیم. تو خانه پدری دور هم باشیم بیشترین شوخی ها رو میکنم و حتی تو اقوام طوری که خالم به مادرم میگفت خوش به حالت پسرات شوخی زیاد می کنند و پسرای ما اینطور نیستند.
ما حتی با پدر و مادرمونم شوخی میکنیم و البته همه اینها با احترام هست. اما دیگه بخاطر این اخلاق های سرکار همسر دو سالی کمتر شده و دیگه حس و حالش نیست.

25-پدر خانمتون چه جور ادمیه .یعنی رابطه ش با بچه هاو زنش چطور بوده..جو خانواده شون صمیمی هست.

مشکل اصلی متاسفانه پدر خانم هستند و شاید علت اصلی عصبی بودن مادرش و خودش و وضعیت بد گذشته شون همین قضیه باشه.
وقتی سرکار همسر حدود 3 الی 4 ساله بودند پدرشون برشکست میشند و همین باعث افسردگی پدرشون میشه و از طرف دیگه هم در جنگ بدن ایشون ترکش میره که الان هم ظاهرا دو جای بدنشون ترکش هست و همین دو مشکل باعث شده پدرشون گوشه گیر بشند و دیگه نتونند کار کنند و همیشه خونه نشین میشند و یه چیز مثل روانی ها میشند و متاسفانه چون پرونده جانبازی هم اونموقعه تشکیل نداده بودند جانباز هم محسوب نشدند که حداقل حقوقی داشته باشند. به قول خود سرکار همسر که میگه یه عمر به ما میگفتند پدر تو دیوانه است و مادرشون با مشکلات و سختی اینها رو بزرگ کرده که یک پسر و دو دختر هستند.
مادر خانم چون یک پسر داشت و وابستگی زیادی هم به او داشت چه مالی و چه عاطفی بعد از ازدواج او دعواهاش بیشتر شد چون از عروس ناراضیه و از ابتدا عروسی که وحشتناک دعوا راه انداخت که باعث آبرو ریزیشون شد.
و متاسفانه عروس رو هم ما معرفی و پیدا کرده بودیم که مادرشون سرکار همسر رو بسیار دعوا میکرد هر چند عروس واقعا دختر خوبی هست و همه میدونند مشکل مادر خانمه.
این مشکلات همگی باعث شده اصلا جو صمیمی نداشته باشند طوری که سرکار همسر بدون من کمتر خونه خودشون میموند و مخصوصا قبلا همیشه خانه ما بود.
یکی از ناراحتی های سرکار همسر اینه که چرا خدا چنین پدر و مادری نصیبش کرده که خودش اینطور بشه و میگه خدا بهم ظلم کرده و چرا منو تو یه خانواده خوب و مومن به دنیا نیورد که اخلاقم اینطور نشه و عقده ای نشم و... منم جواب میدم اما قانع نمیشه.
اگر میگم دلم براش سوخت ازدواج کردم یا الانم دلم براش میسوزه بخاطر این چیزا بود.
سرکار همسر دختر خوب و زیبا و دوست داشتنی هست فقط تنها مشکلش عصبی بودن و عقده ای بودن(که باعث حسادت شده) ایشون هست که باعث این همه مشکلات و پیدا کردن هزار عیوب دیگر شده.
البته طبق گفته عمه خانم مجازی ما کم خونی ایشون و ضعف جسمی و ... هم در عصبی بودنشون بی تاثیر نیست.

آخیییییی راحت شدما چقدر سوالات سخت و زیاد بود کلی وقتم رو گرفت.از دست این خانمااااا. حالا ببینیم چه نمره ای بهمون داده میشه.(ههههههه)
۹۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۸:۳۰
مرد تنها

سلام به همگی دوستان

امروز که بیدار شدم نماز صبح رو خوندم و طبق عادت همیشگی نخوابیدم و به کارام رسیدم.

بعد حدود 7:30 رفتم سرکار و صبحانه هم اونجا چیزی خوردم چون سرکار همسر همیشه تا 10 الی 11 خواب هستند.به تعداد انگشت یک دست هم یادم نمیاد در طول 8 سال زندگی ببینم زودتر از من بلند شده باشند و سفره صبحانه پهن کرده باشند، حتی در تعطیلات. این چیزها برای من فقط در فیلم ها واقعیت داره.

ظهر حدود ساعت 3 رسیدم خونه.

غذای ظهر کوکو سبزی بود که من اصلا خوشم نمیاد و به سرکار همسر قبلا چند بار گفته بودم از این نذاره اما تو دلم گفتم شاید چیزی بهتر نتونستند درست کنند، با اینکه شور کرده بود بدون اینکه چیزی بگم به زور تا آخر خوردم و خودشون نتونستند بخورند. البته اگه به خودشون میگفتم شور شده میدونستم دعوای مفصلی رو شروع میکنه و میگه تو چه توقعی داری من با این حال غذا درست کنم؟ و چرا همش ایراد میگیری و...

بعد غذا کمی صحبت کردیم و ایشان جایی قرار داشت با دوستش و به همراه آقا زاده رفتند.

من هم فرصت رو غنیمت شمردم و تا 5 خوابیدم.

صبح تصمیم گرفتم که بعد از ظهر برم حجامت چون الان (اردیبهشت) بهترین زمانش هست و شما هم حتما حتما برید خیلی مفیده . رفتم حجامت کردم و اومدم .

هوا چند روزی هست گرم شده و سرکار همسر گفته بودند کولر رو راه بندازم که بعد از برگشتن از حجامت رفتم و دو ساعتی با کولر ور رفتم و راه انداختم و تا تموم شد اونها هم رسیدند.

شاید 5 روزی بود که خونه جارو برقی کشیده نشده بود و حسابی کثیف بود و خودم بعد نماز مغرب جارو برقی رو برداشتم و مفصل خونه رو تمییز کردم و بدون هیچ تشکری از سرکار همسر بابت کوکلر و جاور کشیدن و...(چون اصلا بلد نیست و یادم نمیاد تشکری از ایشان شنیده باشم.شاید باور نکنید ولی حقیت رو میگم)

نوبت شام بود که طبق معمول چیزی نداشتیم. هر چند بیرون بودند اما خونه هم باشند همین وضعه و غالبا شام نداریم. خودشون و آقا زاده عسل و خانه خوردند و به علت خستگی زیاد زود خوابیدند.

منم اومدم جواب کامنت ها رو بدم و گفتم وقایع امروزم بنویسیم یه تنوعی باشه.

شاد باشید.

۴۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۵۴
مرد تنها

با سلام

میلاد با سعادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز زن رو به تمام مادران و همسران واقعی و دختران گرامی تبریک عرض میکنم و آرزو میکنم زن به معنای واقعی باشند.

تولد سرکار همسر چون میدونستم خودم چیزی بخرم پسند نمی کنند و غرر میزنند که این چیه خریدی؟ بلد نیستی یه چیز بخری و... لذا مقداری پول در پاکتی قرار دادم و نوشتم همسرم عزیزم روزت مبارک و عکس قلبی با تیر هم جهت شوخی کشیدم. وقتی بهشون دادم بنظرتون چه عکس العملی نشون داد؟؟؟

گفت پس شیرینیت کو؟؟ چرا منو بیرون نبردی خرید کنی؟؟ بعد وقتی پول رو شمرد گفت چرا انقدر کمه چرا رندش نکردی؟ و شروع کرد غرر زدن و بد و بیراه گفتن و اینکه همه دست زنشونو میگیرند میبرند شام و خرید و... بهش میگم جای تشکرته میگه تشکر چی اینم نخواستم.

من سرکار همسر رو بارها امتحان کردم اصلا لایق چنین کارهایی نیست و با اینکه پول کمی نبود و روز زن هم یادم بود و هدیه هم دادم این برخورد بد رو کردند و مطمئن هستم بیرون هم میرفتیم وضع بهتر از اینکه نبود و بدتر هم می شد.

حالا مثل نظرات قبل بیاید بگید او محبت میخواد و باید محبت کنی و یا ایراد از منه و ...

اصلا به نظرتون واقعا چند درصد زنان لایق زندگی و محبت همسرانشون هستند؟ آیا واقعا بهشت زیر پای چنین زنانی است؟ آیا گفتن زن به چنین افرادی جفا به زنان خوب و کامل نیست؟دلم به حال خودم و خیلی از مردا میسوزه که باید زنانی رو تحمل کنیم که همه مریضی های روحیشون رو اینها باید تقاص پس بدند.

یادمه زمانی شاخه گل رز میخریدم و انقدر بهم گفت یه شاخه گل خشکیده میخری و خسیس هستی دیگه نخریدم.

کاش همسری داشتم که شاخه گلی که توش پر محبت و عشق بود رو از هزاران هدیه و پول بیشتر دوست داشت.

۶۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۱۵
مرد تنها

سلام

من یه سوال و شبه مهم برام پیش اومده و واقعا تو جوابش موندم.خدای متعال دستور به ازدواج داده و مهمترین علت و فایده رو آرامش بعد از ازدواج ذکر کرده:

وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْها ... (روم آیه 21)
و از نشانه‏هاى او اینکه از خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید...

"هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا(اعراف 189)
اوست خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و از (نوع) او نیز جفتش را مقرر داشت تا به او انس و آرام گیرد.

طبق قرآن ازدواج باعث آرامشه، خب واقعا این آرامش که تو قرآن اومده کو؟
از قبل ازدواج و درگیری خرج عروسی و شغل و کار شروع کن و بعد بی پولی ها و اختلاف زن و شوهر که همه زندگی ها هست و کم و زیاده فقط و بعد بچه داری و بیدار موندن شب و مریضی هاش و بعد بزرگ که میشه مشکلات هزار برابر میشه و... حالا واقعا شما کجای این ازدواج آرامش میبینید؟
آیا ازدواج جزء بدبختی و دردسر و رنج چیزی داره؟حالا برای خانم ها شرایط فرق داره اما یه مرد دیوونه نیست ازدواج کنه؟ حداقل ازدواج نکرده یه مشکل داره اونم مجرد بودنشه اما متأهل بشه چی؟هزار مشکل از قبل ازدواج شروع میشه.
بعضی موقعه میبینم آمار ازدواج کم میشه میگم بهتر ,چرا خودشون و یه نسل رو بدبخت کنند؟ هر چند جوونها و پسرا وضعیت زندگی پدر و مادر رو میبینند که دوست ندارند ازدواج کنند.
بجای اینکه تن به زندگی بدیم همه چیزمون شده حسادت و مادر شوهر و جاری و هزار کوفت زهرماری.
شنیدم حضرت عیسی هم ازدواج نکردند بخاطر همین چیزا بوده که گفتند زندگی ارزش سختی ها و امتحانات سخت خدا رو نداره(نقل به مضمون)
هر کی به نحوی داره میناله از این زندگی که واقعا هم حق دارند.تازه ما با اعتقاد و مشورت و دقت اومدیم زندگیمون شده این ،خدا میدونه خیلی ها دیگه چه زندگی بدتری دارند.
سرکار همسر ما که روز به روز اخلاقشون افتضاحتر میشه و قطره قطره از چشم ما می افتند.به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند و این تنهایی هست سرنوشت ما شده.
متاسفانه اعتراف میکنم در زندگیم شکست خوردم.

۴۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۴۳
مرد تنها

سلام

یادمه قبل ازدواج یه حرفی رو مادرم با اعتقاد تمام میزد و می فرمودند:

زن و ازدواج مثل یک هندوانه است تا واردش نشی هیچی مشخص نمیشه و چه هندوانه های به ظاهر خوبی که بدترین از آب دراومدند و چه هندوانه های به ظاهر بدی که شیرین و خوب از آب دراومدند.

انتخاب زن و هندوانه مشکل است ..............ضرب المثل فرانسوی

اونموقعه ها چون خودمون رو تحصیل کرده میدونستیم و اعتقاد به مشاوره و صحبت های خواستگاری و ... داشتیم فکر میکردیم میشه همه چیزی رو فهمید. اما بعد از گذشت 8 سال تازه به حرف مادرمون میرسیم و نه تنها زندگی خودمون بلگه زندگی خیلی ها رو هم که نگاه میکنم میبینم کاملا این حرف درسته.

دختر خانم دم بخت بخاطر اینکه خونه نمونه یا میبینه همه دوست و دخترای فامیل ازدواج کردند هر چی خواستگار میگه قبول میکنه یا موقعه خواستگاری میگه برای من دین و ایمان همسرم از همه چیز مهمتره و مادیات ارزشی برام نداره اما بعد خطبه عقد خرش که از پل گذشت زمین تا آسمان عوض میشه و تجمل پرستی میشه که همتا پیدا نمیشه براش.

یا با کلی نامحرم دوست بوده و میگه پاکم. خانواده مشکل داری دارند و حرفی نمیزنه و عصبی هست یا مشکلات دیگه اما هیچی نمیگه.

البته ممکنه در مورد مردها هم همین درست باشه اما در مورد زن ها بیشتر صادقه!

نظر شما دوستان چیه؟

۳۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۲۱
مرد تنها

سلام به دوستان

چند روزی هست که شهرستانم و دید و بازدیدها رو انجام دادیم.

متاسفانه اوضاع روحی مثل سابق خوب نیست و سرکار همسر مثل همیشه با آدم و عالم درگیره.

با زن داداشش قهر کرده - از روزی که اومدیم خانه مادرش نرفته که شش روز میشه - با خواهرم مشکل داره - هر حرفی مادرم میزنه گیر میده که چرا اینطور گفت و چرا اونطور نگفت و... - به جاری که بیش از حد حسادت میکنه و کنار اونا بودن بدترین عذابه براش.

دیشبم که یک ساعت موقع خواب گریه کرده و هزار عیب و ایراد گرفته و نهایت هم منو مقصر همه چیز دونسته. صبح هم همینطور.

طبق نظراتی که تو پست قبل دادید و من فهمیدم همه اینها برای زنان عادیه و این منم که مشکل دارم و طاقتم کمه.و ایشون با این اخلاق و رفتارش دنبال محبت هست و منم که محبت نمیکنم.

دعا کنید خدا منو آدم کنه که بتونم در مقابل این همه شکنجه ها و آزارهاش بتونم محبت کنم حتما اینطور کاملا طبیعی و عاقلانه است و من نمیفمیدم.

۲۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۴
مرد تنها