رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱۲۸ مطلب توسط «مرد تنها» ثبت شده است

با سلام

قراره داداشمون که با هم در یک ساختمان هستیم برند مستقل بشند و آپارتمانی بخرند.

مسلما من به عنوان برادر بزرگتر و داشتن تجربه بیشتر باید تا جایی که بتونم همراهیش کنم. مثلا چند مورد خونه دیده بود و پسندیده بود از من خواست برم ببینم و نظرم رو بگم.

خب تنها کس داداشم من هستم تو اینجا ولی متاسفانه سرکار همسر با بی رحمی تموم میگند تو حق نداری بری خونه ببینی براش. چرا برای داداشت انقدر وقت میزاری اما برای من نه؟ ...

در حالی که من همش یک ساعت بیشتر وقتم گرفته نمیشه و اونم در زمان بیکاری و عصرها میرم اما وقتی کینه و حسادت باشه این چیزا قابل هضم نیست.

همین رفتار سرکار باعث شده من با برادرم کمی سرد شوم. برادری که واقعا مظلوم و مودب هست و چقدر برام خوبی کرده و میکنه.

تو رو خدا بخاطر حسادت هاتون یا هر چیز دیگه که خوب بلدید توجیه کنید باعث دور شدن عاطفی همسراتون از خانواده هاشون نشید. زندگی با همین پدر و مادر و خواهر و برادر شیرینه.

برکتی که تو وحدت و محبت بین اعضای خانواده هست هیچ جای زندگی پیدا نمیشه.اما افسوس که خیلی از خانم ها بخاطر خودخواهی های خودشون و حسادت این برکت رو از بین بردند.

نباید پا بزاری خونه مامانت یا حق نداری به برادرت پول قرض بدی یا حق نداری با برادرت رفت و آمد کنی یا من دیگه پامو خونه مامان یا برادر یا خواهر و ... نمیزارم و الی ماشالله از این کارهای شیطان دوستانه.بعلهههههه

 

پ. ن: شاید داداشم بره خیلی از مشکلات هم کمتر بشه . البته قراره داداش بعدیم به جاش بیاد(نیشخند) ولی سرکار همسر با این جاری سومی خیلی مشکل نداره و روحیشون به هم میخوره. متاسفانه سرکار همسر به جاری دوم از ابتدا حتی یادمه رفته بودیم برای خواستگاری هم حسودی میکرد یعنی اول کار.

پ .ن : منظورم از این پست بعضی خانم ها بودند و الا خیلی هاتون فرشته اید. بعلهههههه

۶۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۳۸
مرد تنها

با سلام و احترام

یکی از کاربران گرامی سوالی کرده بودند در مورد نحوه محبت کردن همسر به شوهر جان و یا بر عکس اون. خب ما که سوادی نداریم اما هر چه به عقل ناقصمون میرسه و طبق نگاه یک مرد نکاتی رو عرض میکنم امید است مفید باشه:

خب زن چطور به همسرش محبت کنه:

1. یک واقعیتی رو من ابتدا به شما بگم که مردها کلهم اجمعین با زنان فرق اساسی دارند یعنی زن تشنه و بنده محبت هست و مرد هم بنده شهوت. با این اصل پیش میریم تا حقایق نهفته در مردان مشخص بشه.

2. اگر زن در منزل وظایف خودش رو به نحو احسن انجام بده و کوتاهی نکنه این خودش محبت به همسر هست حالا چه ربطی داره داره دیگه قبول کنید.اما متاسفانه خانم ها نگاه کلفتی دارند به این موضوع یعنی فک میکنند کار کردن تو خونه کلفتی هست.

زن باید به فکر صبحانه همسرجان باشه. به فکر ناهار و شام و تمیزی خونه باشه بخدا اینا قوام زندگی هستند و زن با انجام این کارها به خودش و فرزنداش و زندگیش ارزش قائل میشه .

3. علت عمده و مهم دوری عاطفی زن و شوهر یا طلاق عاطفی به این بر میگرده که زن اهل غرر زدن هست و با حرف خودش رو تخلیه میکنه اما بلد نیست و سیاست نداره چطور این کار رو انجام بده و همین باعث درگیری ها و دوری میشه که دیگه محبت کردن معنی پیدا نمیکنه.

باباجون خواهر شوهر یا مادر شوهر یا جاری و... یه حرفی زده چرا تا شوهر از سرکار میاد شروع میکنی سر این بیچاره خالی میکنی؟ خب معلومه این کار سردی ایجاد میکنه و شروع اختلافات و درگیری های بزرگ میشه.

چرا وقتی حال نداری و یا اعصاب معصاب نداری خصوصا در ایام خاص سر همسر بیچاره خالی میکنی؟ خودت رو عادت بده به صبر و گذشت و اون موقعه با قرآن و دعا و فیلم و... مشغول کن یا با نوشتن و... و فشار رو روی همسرجان بیچاره خالی نکن گناه دارند این جماعت مظلوم بخداااا

اگه این زنان نحوه شکایت و غرر زدن رو یاد بگیرن بخدا طلاق های عاطفی و محضری به حداقل میرسه.

4. باباجون وقتی میدونی شوهر جان یک روحیه خاص داره مثلا اهل بازار نیست یا اهل مهمونی نیست و موارد مشابه ولو درست نیست این روحیه اما چه میشه کرد دیگه عادت و روحیه اش شده نمیشه کاری کرد شما هم گیر نده. مگه همه مردها یه جور میشند آخه؟

نه چرا شوهر أقدس با خانومش بازار میره شوهر من نیاد؟ خب نیاد حالا چی میشه؟ نه برای خانم خیلی مهمه شوهرش بازار بیاد . باشه اما حالا همسر تو این روحیه رو نداره چه اشکالی داره ؟ اصل زندگیت مهمه یا بازار نیومدن؟

پس انقدر بخاطر یه روحیه همسر بحث نکنید و باهش کنار بیاید.

5. بابا خونه خوشگل بگرد نه با شلوار کُردی بعد وقتی رفتی خیابون و خونه فامیل ساپورت و هزارجور آرایش بکنی. تو و زیبایت مال شوهرجانه نه ... زنی که خونه برای همسرش جذاب بگرده همسرجان بیرون کمتر نگاهش به ساپورت پوش ها می افته و وقتی هم افتاد میدونه تو خونه یکی خوشگلترش رو داره.(یاد یه جکی افتادم که متاسفانه کمی بی تربیتیه و نمیتونم بگم اما شما نشنیده بخندید جالبه) بهترین و جذاب ترین لباس ها رو برا خونه بخرید نه مهمونی. بهترین آرایش ها مال خونه باشه مخصوصا برا شب جمعه ها نه روز جمعه تو پارک ها. بعلههههه

6. از شوهرجانتون همیشه تعریف کنید بگید چقدر زرنگه ،چقدر به فکر زن و بچه هست ، اگر ویژگی خوبی داره حتما زیاد بهش بگید و ازش تعریف کنید، بهش بفهمونید مدیریت زندگی با اونه و مرد زندگی اون هست.یههیچ وجه تحقیرش نکنید که دست و پا شلفتی هستی یا با مرد های دیگه اصلا مقایسه اش نکنید اینا بنزین روی آتش برای زندگی هستند.گوش کنید به نصیحت های پدر پیرتون بابااااا.

نکته مهم: بزرگترین خطر زندگی وقتیه که زن در منزل مدیر باشه و حرف اول و آخر رو بزنه. این کار حتی باعث میشه شوهرجان فیلش یاد هندوستان کنه. از ما گفتن بود.

7. مهمترین و شیرینترین روش محبت که بحمدالله همه تون استاد هستید و ما باید درس پس بدیم بحث رابطه ج ن س ی هست که دوست ندارم عمومی مطرح کنم و اگه طالب بود در پستی جداگانه و رمز دار مطالبی رو می نگارم. بعلههههه چه کنیم که این حیا ما رو کشته.

موارد مهم دیگه هم بودند که دیگه حسش نیست و خسته شدم و تو نظرات سعی میکنم اشاره کنم.

خب دیدید که محبت کردن چقدر راحته؟ پس سخت نگیرید. آفرین.

نحوه محبت مرد به زن هم که به درد شما نمیخوره. مردان اومدند میگم هر چند همه بهتر از ما بلدند ان شالله.


پ.ن : در پست قبل نتیجه این شد که من مقصر بودن و اصلا چرا خودکار باید داشته باشم؟ چرا خودم از جیبم بر نداشته بودم؟ چرا تو جیب میزارم و اصلا جاش تو جیب نیست که! و اینکه جاش کجا بود بین علما اختلاف نظر شد و هر کس به مرجع خودش رجوع کنه.

پ. ن: بالاخره قول دادیم زود به زود آپ کنیم به قولمون عمل کردیم. داشته باشید این تعهد روووو.

پ.ن : گزارش دادند(مهسا خانونم) تولد یک سالگی وبلاگ ما هم شده و ممنون که همگی یادتون بوده و بابت کادوهای متنوع هم ممنون. راضی به زحمت نبودیم.قرار شد به نیابت حساب ما هر کی بره شیرینی فروشی محله شون و میلاد امام رضا علیه السلام شیرینی خامه ای خوب و خوش مزه بخره و خانواده رو شاد کنه و شیرینی تولد یکسالگی وبلاگ ما رو هم بخوره.

پ.ن : این عکس هم جهت تنوع و ایجاد خنده بر لبان مبارک شما و جذب مشتری گذاشتیم. بعلههههه

۱۰۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۵
مرد تنها

با سلام

یادتون باشه تو پست های خیلی قبل از بی اهمیتی سرکار همسر به کارها گفته بودم و اینکه تا حالا چهارتا گوشی خراب و گم کرده و به سلامتی جدیدا دوباره گوشیش رو خراب کرده که ارزش تعمییر هم نداره.

گیر داده بود که باید گوشی با کلاس با دوربین بالا و اندروید و لمسی بخری و... که این خواسته شون برامون حدود 600 آب خورد. حالا هم هر وقت میایی میبینی تو واتساپ و وایبره و با دوست و فامیل میحرفه.

یه خربکاری دیگه که تازه انجام داده و سابقه خوبی هم تا حالا داشته در این مورد خراب کردن دو پیراهن زیبا و شیک و گران قیمتم بوده. به علت بی دقتی همیشگی فراموش کردن خودکار رو از جیب پیراهن بردارند و داخل ماشین لباس شویی انداختند تمام جوهر خودکار ریخته بیرون و پیراهن ها رو کاملا خراب کرده . هر اتوشویی هم بردم گفت چون خودتون شستید دیگه نمیره و بهترین ماده هم از بین نمیبره و حدود 200 هزار لطمه زدند سرکار همسر.


پ .ن: این وایبر و اتساپ دجال های امروزی هستند که باید خیلی حواسمون جمع باشه خرابکاری نکنیم.

پ.ن : با وجود این خرابکاری های سر کار همسر باور کنید نه دعوا کردم و نه تحقیر فقط گفتم چرا دقت نمیکنی و عب نداره.

پ.ن : اگر من به وبلاگ هاتون سر نمیزنم ببخشید خیلی اهل وبگردی نیستم و علاوه بر اون فرصت نمیکنم. و وقتی چند وبلاگ دیدم فهمیدم خیلی دیر به دیر آپ میکنم.

۶۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۰
مرد تنها

با سلام

امروز اول صبح (5:30) سرکار همسر که بیدار شدند گفتند چندم ماهه؟ گفتم یکم . گفت امروز وقت سونو هست و باید بری نوبت بگیری و بعد بیایی منو ببری سونو بدم و بعد بیاری خونه !

گفتم خب وقت رو میرم میگیرم میام اما من که نمیتونم سرکار نرم و بیام بشینم تو سونوگرافی که تو تنها نباشی و ... که گفت نه خیر باید تو هم بیایی با عزت ببریم و با عظت (غلط نوشتم تا خانم غلط گیر بیکار نشه) بیاریم. میگم خب که چی؟ حالا دربست بگیری بری و بیایی مشکلی داره؟

حتما من باید اخراج بشم تا خیالت راحت بشه؟ و کلی بحث کردن بیخود.

بابا منطق هم خوب چیزیه ها.

خلاصه رفتم نوبت گرفتم (دیدم اول صبح خیلی از خانم ها خودشون با اون وضعیت اومدن نوبت گرفتن که باید همسرشون میومدن) و اومدم ساعت نه بردمشون سونو و قرار شد برگشت با دربست بیان.

۴۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۹
مرد تنها

با سلام

یکی از مسائلی که در زندگی زوج ها فراموش شده و شاید فقط در یکی دوسال اول زندگی بیشتر مشاهده اش کرد بحث نشاط و شادابی زن و شوهر هست.

این خیلی خوبه که وقتی مرد میاد خونه زنش رو سرحال و شاداب ببینه و اهل خنده و شادی و نشاط باشه و با شوهرجانش بگه و بخنده و شوخی کنه.شاید خیلی از خانم ها فک کنن صرف لباس پوشیدن های جذاب و متنوع و یا آرایش برای همسرجانشون کافیه اما نه این کافی نیست و باید در رفتار و اعمال هم تنوع و شادابی داشته باشه.

متاسفانه خیلی از خانم ها بخاطر مشکلات بیخودی مثل حسادت ها و رفتارهای مادر شوهر و خواهر شوهر و جاری یا فلان اشتباه همسر و یا ایرادهای بنی اسرائیلی همیشه در افسردگی و ناراحتی به سر میبرند حتی مسافرت ها و مهمانی ها و با سکوت فضای ارتباطی خود رو تیره می کنند و این خیلی بده.

من به سرکار همسر زیاد گفتم که بابا شاداب باش و بگو بخند و شوخی کن و انقدر نرو تو افکار پوچ خودت که جزء ویرانی هیچی نداره. اما کو گوش شنوا؟

مردها هم همینطور باید باشند اما ممکنه مشکلات و خستگی کار و مخارج زندگی کمتر اجازه بده اما خانم ها براشون امکانش بیشتر و راحتره. مخصوصا برای روحیه خودشون و تربیت بچه هاشون عالیه.

زن باید سرزنده و با نشاط باشه حتی با وجود مشکلات و کدورت هایی که از همسر و دیگران داره.

۹۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۱
مرد تنها

با سلام

این روزا از طرف محل کار اسکان تقریبا رایگان در مشهد مقدس می دادند تا زیارت بریم اما اصلا دلم راضی نمیشه زیارت برم و همانطور که در پستی (اینجا) گفته بودم از امام رضا دلگیرم و هر طور فکر میکنم میبینم امام رضا می تونست کمک کنه و من که در خونش رفته بودم قدرت داشت سرنوشتم رو طور دیگه ای رقم بزنه. نمیدونم موندم بخدا تو حکمت این کارا.

اصلا آرامش در زندگیم نیست و حسابی داغونم.

۶۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۲
مرد تنها

با سلام

عید سعید فطر بر همگی مبارک.

خیلی از شما بزرگواران به بنده سفارش می کردید با دوستانم گردش مجردی و تفریح برم.دیروز دوستانم تماس گرفتند و گفتند رفقا همگی جمع شدیم و فردا میخوایم بریم باغ و تا عصر اونجا دور هم باشیم.همگی از بچه های خوب و صاحب عنوانی بودند.

برای اینکه خانم ها تنها نباشند چند نفرشون هماهنگ شد و دور هم جمع شدند و ما هم بعد از سالها وقت کردیم و دور هم جمع شدیم و خشک گذشت.

عصری که که اومدم خونه دیدم سرکار همسر ساکته و خیلی حرف نمیزنه و فهمیدم چیزی شده باز. بعد از چند دقیقه شروع کرد صحبت کردن و از دوستانش و شوهراش گفتن. انقدر غرر زد و گریه کرد که واقعا گردش رو به هم حرام کرد مثل همه سفرهایی که با خودش میرفتم.

متاسفانه خانم ها دور هم جمع میشند رو که خودتون بهتر میدونید چکار می کنند؟ تعریف های بیخود و تا دلتون بخواد فیس دادن های دروغی از زندگی و شوهرانشون.اینکه میگم دروغ چون من میشناسم دوستان خودم رو که وقتی زنشون تعریف می کنه میدونم شوهرش اینطور نیست.

حالا جالبه در مورد اون آقایی که حرف میزد و میگفت چرا مثل او نیستی اون یک خانم صیغه ای داره ولی من به سرکار همسر نگفتم که بابا اونی که تو داری میزنی سرم اینطوره.(البته آدم درستیه ها و از اساتید دانشگاه هست این رفیقمون)

خلاصه همش گریه و غرر می زد که تو چرا مثل شوهر فلانی نیستی ؟چرا فلان کار اون میکنه تو نمیکنی؟و...هر موقعه سرکار همسر پیش دوستاش میره همین وضعییت هست و تا میاد خونه بیچاره فکر میکنه کم بود داره و حسرت زندگی دیگران رو میخوره و حال از همشون سرتره.

از شام هم که خبری نبود و تا ساعت 11 شب طول داد تا واقعا عصبانی شدم و سرش داد کشیدم و گفتم ساکت شو و ... که دیگه فهمید اوج عصبانیتم بود چون من خیلی کم عصبانی میشم و خوب میفهمه وقتی اینطور شدم یعنی دیگه اوج عصبانیتمه و بعد ساکت شد و رفت و خوابید و منم گرسنه و با سر درد خوابیدم.

دلم برای این بچه می سوزه که باید شاهد بحث های ما باشه. طفلکی اومده بود میگفت باباجون دعوا میکنید من ناراحت میشم. منم با خنده گفتم عزیزم دعوا نمیکنیم داشتیم حرف میزدیم ولی اشتباه کردیم بلند حرف زدیم.

باور کنید 5 ساعت شاید سکوت کردم و دوست نداشتم و ندارم پیش بچه بحث کنیم اما وقتی سرکار همسر نمی فهمه چکار کنم؟

هر چه بیشتر میگذره جای خالی یک همدم رو تو زندگی بیشتر احساس میکنم.

۵۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۴۷
مرد تنها

با سلام
حتما برنامه دیروز ماه عسل رو دیدید داستان یک مرد الهی و یک زن فاطمی و یک مادر زینبی.
چقدر زیبا بود آشنایی با یک خانواده آسمانی. چقدر این عمو حسن منو دیوونه خودش کرد.به خدا از خودم خجالت میکشم.
چه فرشته هایی که بین ما زندگی می کنند و ما خبر نداریم و اینها حجت های خدا در زمین برای ما هستند.
کجا هستند اون خانم های ناشکری که هزار ایراد از همسر خود می گیرند؟
کجا هستند اون خانم هایی که دنبال دنبال عشق در همسر رویایی پولدار و خوشگل و ... هستند؟
همسر جانباز احترام به مادر شوهر را برای خود افتخار می‌داند در کجا پیدا می شود چنین زنی؟
کجا پیدا می شود زنی که بگوید از خدا خواسته ام به من عمر با عزت بدهد که تا آخر عمر بتوانم پرستاری او را بکنم؟
همسر عمو حسن، کسی که با افتخار داشت عشقش را به همسرش فریاد می زد. کسی که حالا 27 سال است دارد پرستاری همسر جانبازش را می کند و ذره ای، حتی ذره ای پشیمانی ندارد. کسی که همان روز اول با حسنِ جانباز ازدواج کرد اصلاً؛ و می دانست عمری باید پروانه شمع همسرش باشد. و پذیرفته بود این را، نه با بی میلی، که با افتخار، با عشق. عشقی که هر کسی را متحیر می کرد...
کجا چنین عشق و محبتی بین اعضای خانواده پیدا می شود؟ چقدر زیبا عمو حسن با بوسه بر سر مادر او را تاج سر می دانست و تشکر می کرد. چقدر زیبا از همسر خود قدردانی کرد و چقدر زیبا فرزندان قدر چنین پدری را می دانستند؟
بخدا پای چنین زنی را باید بوسید!
یک عمر زندگی خیلی از ماها به یک دقیقه از زندگی اینها نمی ارزد.
مهربانی را در ثانیه به ثانیه ماه عسل دیشب می شد به وضوح دید. و صداقتی که جاری بود در آن. و مظلومیت و بغضی که همه داشتند اما بی خیالش بودند، که خودِ عمو حسن خوشحال بود و پر لبخند، پس همه خوشحال بودند و غرق لبخند...

هنوز باورم نمی شود زن عمو حسن و امثال زن عمو حسن ها زمینی باشند!
۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۵۱
مرد تنها

سوال یکی از کاربران:

شرمنده یه سوال داشتم؟؟؟شاید بهتون بر بخوره ولی مجبورم بپرسم!!!شما تو رفتار خودتون اصلا مشکلی نمیبینید؟؟؟آخه از اول تا آخر وبلاگتون از بدیا همسرتون فقط میگید

و پاسخ بنده:

با سلام

سوال خوبیه چون قصد داشتم کمی بیشتر از ایرادات خودم بگم. حتما می دونید هیچ انسان غیر معصومی بی اشکال و بی عیب نیست و در زندگی اشتباه و خطا دارد و این ما هستیم که طبق سفارش اسلام و یا بخاطر تداوم در زندگی باید گذشت داشته باشیم.

من هر آنچه عیب و نقص دارم که سرکار همسر هم می گوید بینی و بین الله صادقانه می گویم تا نگویید نمی توانیم قضاوت یک طرفه کنیم و باید صحبت های خانم تون رو هم شنید. اینها که می نویسم از زبان ایشان هست و البته دفاعیه های خودم رو مختصر در پرانتز می نویسم:

1. بیشترین عیب من را این می داند که اهل محبت نیستم . می گوید محبت نمی کنی و سرد هستی.(قبلا گفتم چون همیشه بد اخلاق هست و دعوا می کند و مشکلاتش با دیگران را با دعوا سر من خالی می کند طبیعی است که نمی توانم محبت کنم. اما باور کنید دو سه روزی که خوب می شود کلی محبت می کنم و دوستت دارم میگم و ازش تعریف می کنم اما خدا نکنه دوباره از چیزی ناراحت بشه)

2. دوران نامزدی من همراه ایشون برای خرید بازار نرفتم و همراه مادر و خواهرم رفتند.(بنده این اشکالم رو قبول کردم و بارها گفتم قبول دارم این کارم درست نبوده ولی ایشان هر بار بحثی که میشه این موضوع رو سرکوف میکنه و میگه. البته علت نرفتن بنده مشکلات کاری بود مخصوصا در اون تایم زمانی که نمیشد. توجیه نمیکنم و عرض کردم اشتباهم را می پذیرم).

3. دوران نامزدی سرد بودی و ...(اصلا سرد نبودم و فقط خیلی کم رو و خجالتی بودم و پیش خواهر و برادرای مجرد که نمی تونستم هر رفتاری رو انجام بدم. من تا قبل ازدواج با هیچ دختری همکلام نشده بودم و تا عادت کنم و خجالتی بودنم کم بشه طبیعی بود که رابطه در نامزدی خیلی گرم نمی شد)

4. تو خرید عروسی کم گذاشتید و ...(ما در حد توان خرید کردیم که کم نبود اما هر کاری کنیم ایشان طلبکاری خودش رو داره. خانواده اش براش عروسی نگرفتند اما ما براش گرفتیم و خودشون فقط به 40 نفر غذا دادند اما ما تالار و لباس عروس و.... گرفتیم، البته من برام این چیزا اصلا مهم نبوده و نیست و به ایشونم وقتی غرر میزنه و طلبکاره چیزی در این زمینه نمیگم که منتی سرش نباشه)

5. زایمان آقازاده منو تنها گذاشتی و کمتر پیشم بودی و ...(من هنگام زایمان خودم بردم بیمارستان و تا مرخص بشند بیشترین موقع رو اونجا بودم. بعد از زایمان و در منزل هم متاسفانه مادر بداخلاقش پیشش بود که سرکار همسر رو بشدت آزار می داد و حتی یک شب می گفت مادرش تا صبح بالا سرش نشسته بوده و غرر میزده. بعد هر موقعه من کنار سرکار همسر میرفتم شروع به غرر زدن و گریه می کرد و مثل الان همه ناراحتی ها رو سر من خالی میکرد و من یکبار هم نشد پیشش برم و شاد ببینم و غرر نزنه. هر کسی هم هر اشتباهی میکرد از من بازخواست می کرد و من باید جوابگوی خطای دیگران می بودم و این رفتارش باعث می شد کمتر رغبت کنم پیشش برم)

6. تو لباس های خودت رو چرا نمی شوری؟ شوهر فلانی و فلانی خودشون لباسای خودشونو می شورند.(حالا بهترین ماشین لباسشویی رو براش خریدم که اوماتیک می شوره و خشک میکنه)

7. غذا گذاشتن بلد نیستی و چرا هیچ وقت غذا نمیزاری؟ مثل شوهر فلانی و فلانی (نمیدونم چه جوابی باید بدم!)

8. ظرف نمی شوریی در حالی که خیلی از مردها ظرف می شورند.(باور کنید می شورم اما ایشون توقع داره من هر روز ظرف بشورم حتی اگه از کار ظهر خسته رسیده باشم)

9. اهل بازار چرخیدن نیستی. (قبلا گفتم برای هر خرید باید چند بار بازار بره و همه جا رو بچرخه و آخرش هم نمی تونه تصمیم بگیره و دعوا درست میکنه. و مهمتر اینکه من خیلی از بازار رفتن خوشم نمیاد اما با این حال بیشتر موقعه ها که خواستند رفتم).

10. چرا تو دعوا و بحث ها جواب منو میدی و آتیشم میزنی.( من ایشون تا 6 سال غرر میزدند و دعوا میکردند و هر چی دهنشون میومد میگفت سکوت میکردم و آرومش میکردم تا شاید بخاطر صبر و گذشتم اصلاح بشه اما دیدم بدتر شد و بهتر نشد و فکر میکرد حرفاش درسته که من جوابی نمیدم و سکوت میکنم و الان هم با صبر برخورد میکنم فقط جاهایی که لازمه جوابش رو میدم تا فکر نکنه حق با اونه. هر چند متاسفانه دیگه صبرم مثل سابق نیست و خیلی تغییر کردم و زود عصبانی میشم و علت هم کارای ایشونه)


پ.ن: دیگه چیز خاصی به ذهنم نمیرسه که ایراد و اشکال باشه و تو نظرات یادم اومد میگم.میبیند که غالبا ایرادها مال گذشته است و من بارها به سرکار همسر میگم گذشته تموم شده و قبول میکنم اشتباهی بوده ول کن و به آینده بچسب.آخه تا هر بحثی میشه گذشته رو به رخ می کشی مشکل حل میشه؟ باور کنید مشکلات ایشون و خطاهای ایشون در گذشته هزار برابر بیشتر از منه اما هیچ موقعه به روش نمیارم و نمیگم مگه جزئی اونم زمانی که خیلی دعوا کنه و غرر بزنه که جواب بدم تا بدونه حق با اون نیست.

پ.ن: خانم ...یک زن... تو پست قبلی در دو نظر تهمت های خیلی بدی بهم زدند و گفتند اومدم اینجا غیبت می کنم و از بدی های سرکار همسر میگم .در حالی که یک نفر هم اینجا من و ایشون رو نمیشناسه و لذا غیبت نیست.
من بارها گفتم اینجا قصدم گفتن بدی های سرکار همسر نیست فقط اتفاقات زندگی و درد و دل های خودم هست.دوست دارم اتفاقات تلخ زندگیم رو بنویسم مشکلی که نداره.میدونم برای آینده ام خوبه. حتی برای خیلی خانم ها میونه مفید و آموزنده باشه. اینکه بخوام اینجا درد و دل هام رو بنویسم با نوشتن بدی های همسر خیلی فرق داره. دو هدف کاملا جداگانه است.جواب تهمت های دیگه اش بمونه یوم الحساب.

۹۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۰۶:۳۰
مرد تنها

با سلام
طاعات همگی قبول
یکی از ضربه هایی که ما در زندگی می خوریم این هست که مشکلات بیرون منزل رو به منزل وارد می کنیم و اون رو با دعوا با زن و بچه می خوایم تخلیه کنیم.
یا اینکه با دیگران مشکل داریم تو زندگی باید سر همسر و بچه خالی کنیم و این ضربه بزرگی به زندگی میزنه.
سرکار همسر با جاری و مادر شوهر و خواهر شوهر و حتی مادر خودش و ... مشکل داره و همیشه با اینها درگیر هست و متاسفانه تقاص اون رو من و آقا زاده باید بدیم چون فقط ماییم که بد اخلاقی ها و عصبانیت هاش رو تحمل می کنیم و به هر بهانه ای باید دعوا درست کنه تا شاید خودش رو آروم و تخلیه کنه و ما قربانی این اخلاق بد هستیم.
واقعا خدا رو خوش میاد که بخاطر اینگونه رفتارهای خودخواهانه خانم ها که شاید خیلی ها با افتخار بیان بگن ما هم همینطور هستیم،زندگی رو به فرزند و همسر تلخ کنیم؟
ما چه گناهی کردیم که باید قربانی حسادت و غرور و خودخواهی شماها شویم؟

پ.ن : برنامه ماه عسل دو روز پیش رو من ندیدم اما خانمی بوده که فلج کامل بوده و تنها از ناحیه گردن به بالا سالم بوده اما همسرش با این حال عاشقش بوده و رهاش نکرده و تحمل کرده و می کنه.
سب که افطار رسیدم طبق معمول نه از افطاری خبری بود و نه شام خوب و سرکار همسر برنامه رو تعریف کردند و شروع به دعوا و غرر زدن کرد که یاد بگیر و تو کجا و اون کجا و ....

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۲
مرد تنها