بعد از مدتی بی حالی اومدم
با سلام
دوستان منو ببخشند مدتی بود حال و حوصله نداشتم چیزی بنویسم حتی یک خط.الانم خیلی فرق نکرده و بی حالی رو دارم اما وقتی با دوستان مشورت میکنم و راه حل رد و بد میکنیم خودش دلگرمی خوبی بود.
تو این مدت اوضاع سرکار همسر از نظر روحی فرق نکرده و بعضی موقع بدتر هم میشه و خیلی بهم سخت میگذره.طوری شده که متاسفانه منی که تو صبر زبانزد بودم زود از کوره در میرم.هر چند زود ساکت میشم چون میدونم در دعوا و اختلافات یکی از طرفین باید کوتاه بیاند و اون منم.
من ناراحتیم از اینه که مشکلات و اختلافات و دعواها باید بخاطر یک چیز پوچ و کوچیک باشه و چیزایی که حتی ارزش فکر کردن ندارند چه برسه سرش دعوا کنی.
کاش ارزش زندگی مشترک و تشکیل خانواده رو انقدر کوچیک نکنیم و داشته های خوب بیاندیشیم.
یک ماهی هم هست سرکار همسر گیر دادند به بچه دوم و من مخالفم و میگم با این اخلاق و روحیه نمیشه و میگه قول میدم خوب باشم و همه زنها اینطورند و... و من همینطور ماندم که چه کنم چون خودمم عاشق بچم اما ....