پیراهن مشکیم را از بقچه برداشتم.
پیراهن سیاه تو من نمیدم به عالمی
دلم میخواد بیام آقا به کربلا محرمی
تا نبینم کربلا تو دل منم خونه حسین
حک شده روی قلب من، أنا مجنون الحسین
آقا خودت میدونی، من که به عشقت اسیرم
ایشاالله یه روزی میاد من برای تو میمیرم
گریه کنا، سینه زنا رسیده فصل ماتم
خدارو شکر میبینم که رسید محرم
هرچی میخوای بگیر ازم محرمو نگیر ازم
تورو به جون مادرت پیرهنتو نگیر ازم
نوکر مشکی پوشتم، بخدا مدیونتم
کربلامو امضا کنی، آقا ممنونتم
برای غربت تو من بمیرم حسین جان
بیخیال غم تو من نمیشم بقرآن
به یاد اون لحظه ای که میشه تن تو بی سر
یه مادری تو گودال میگه غریب مادر
به یاد اون مادری که حالش گریه داره
و میگه با اشاره حسین کفن نداره
شاعر : جواد قمری
بچه ها این روزا روزهای خوبیه فراموشم نکنید حتما دعام کنید خیلی محتاجم.(این پشت رو که مینوشتم اشکم رو جاری کرد.دعا نه بخاطر زندگیم و اشکمم برای این نیست به دل زار و خسته خودم گریه میکنم و میخوام دعا کنید)
حسین جان شرمندتم اما توفیق نوکریت رو از من گنهکار نگیر.میدونم ازم خسته شدی و بخاطر کوتاهی هام دوستم نداری اما حسین جان یک دقیقه مجلس تو و نوکری تو رو با عالم عوض نمیکنم.
حسین جان آرامش که در مجلس تو و گریه برای تو بهم دست میده هیجا تجربه اش نکردم پس التماست میکنم منو محروم نکن.