با سلام
دلم خیلی گرفته است و عصر جمعه هم خودش دلگیره.
تو نماز مغربم که میخوندم اشکم جاری شد و الانم که دارم می نویسم بغض کردم و ای کاش مجالی بود تا خوب اشکم جاری می شد.
نه بخاطر مشکلم با سرکار همسر بلکه بخاطر گناه.
در ابتدا مقدمه ای عرض کنم و اون اینکه یکی از معضلات بزرگ طلاق های عاطفی نیاز عاطفی است که هم در زن و هم در مرد ایجاد می شود و اگر این خلع پر نشود ممکن است با وسوسه های شیطان به شکل حرام پر کند.
نمونه های آن امروزه زیاد به گوش می خورد و خیانت ها فراوان شده و 99 درصد علت آن به همین مشکلات زن و شوهر و طلاق عاطفی بر میگررد.
حال همین خلع که در من وجود داره باعث ترسم شده نه از ناحیه سرکار همسر که خیالم راحته بلکه از ناحیه خودم که پام بلغزه و به گناه بیفتم که متاسفانه تا حدودی...
هیچ وقت گناه رو دوست نداشتم و از گناهی هم که دیگران میکردند متنفر بودم ولی حالا خودم...
خدایا اگر امتحانم میکنی بیخیال شو که دارم رفوزه میشم و همه اندوخته هام رو از دست میدم.
اگر مشکل از خودمه و امتحانی نیست کمکم کن سربلند بیرون بیام.