با سلام و احترام
یکی از بحث ها یا همون جر و بحث هایی که با سرکار همسر داشتم دیشب سر آقا زاده بود که وقتی چیزی رو از اون درخواست میکنم و یا کاری رو منع میکنم اهمیت چندانی نمیده و اطاعت پذیری ضعیفی داره.
البته در این سن تا حدودی طبیعی هست اما مقدار بیشتر اون به رفتار والدین بر میگرده. یعنی وقتی همسر احترام شوهر رو نداشته باشه یا بالعکس از بچه دیگه توقعی نیست که احترام والدین رو حفظ کنه.
وقتی آقا زاده اینطور برخورد کرد خیلی ناراحت شدم و به سرکار همسر گفتم این رفتارش نتیجه همون دعواهایی هست که بارها جلوی او انجام میدادی و من تذکر میدادم پیش بچه ها چیزی نگو و آروم باش و بزار وقتی خوابند اما گوش نکردی و حالا آقا زاده اون ادب و احترام که توقع میره رو رعایت نمیکنه.
همین حرف ما و تذکرم کبریتی بر روی بنزین بود که آتشی را شعله ور کنه و سرکار همسر شروع کردند مجدد به دعوا که مشکل از خودت هست و هر چی که مربوط به نامزدی تا الان بود پیش کشیدن و من مات و مبهوت مونده بودم که چه ربطی به هم دارند.
یکی از مشکلاتی که در رفتار ما هست قبول نکردن واقعیت ها و فرار از آن هست. اینجا نه من بد بیان کردم و نه تند بود اما خب چون پاسخی نداشتند اینگونه فرار کردند.
روحیه بچه انقدر لطیف و تاثیر پذیر هست که دوست ندارد دعوای پدر و مادرش رو ببینه و وقتی هم شاهد باشد حتما اثرات منفی خودش رو میزاره. اما چه کنیم که بچه رو فدای بی فکری های خود میکنیم.لذا به نظرم زوج های زیادی هستند که اصلا صلاح نیست بچه دار شوند چون ابتدا باید خودشون رو تربیت کنند ولو در حد ابتدایی بعد فرزند.
خدای من داریم به کجا میریم اینچنین شتابان...!!