رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باغ» ثبت شده است



با سلام

دیروز جاتون خالی با چندتا از دوستان رفته بودیم باغ،شکر خدا خوش گذشت اما بعضی رفتارهای سرکار همسر ما رو اذیت میکرد.

مثلا آقازاده نازنین ما دیدیم که خرابکاری کرد اونم از نوع بزرگ یا شماره 2 دیگه نمیدونم شما چی به این میگید و مودبش چی میشه.

طوری خرابکاری کرده بود که شلوار هم زده شده بود.

ما حیاط باغ بودیم و خانم ها که هوا کمی سرد بود داخل اطاق بودند و بچه ها هم بیرون بازی میکردند.

وقتی آقا زاده خرابکاری کرد شروع کرد گریه کردن و من دیدم اوضاعش خرابه و تمییز کردنش هم کار من نیست و از طرفی هم لباس ندارم سرکار همسر رو از اطاق صدا کردم که بیان بیرون برای شستن بچه و اینکه شلواری بیارن تا عوض کنیم.

ایشان اومدند وقتی صحنه رو دیدند ناراحت شدند اما ناراحتی بیشترش برای این بود که چرا منو صدا کردی اومدم بیرون؟ چرا خودت نشستی و تمییزش نکردی؟

خلاصه کلی گوشه باغ غرر زدند که چرا منو صدا کردی مگه خودت نمیتونستی تمییز کنی؟

گفتم خوب شلوارش چی؟بر فرض شستم شلوارش  که پیش شماست و باید می اومدید و...اما کو منطق و فهم؟

بعد که شب رسیدیم خونه طبق معمول از شام خبری نبود و گرسنه سر به بالین گذاشیم.
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۱:۱۷
مرد تنها