رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا و ازدواج» ثبت شده است

با سلام

یادمه موقعه سن ازدواج پیشنهاد های زیادی داشتم و حتی جالبه بدونید خواستگار هم داشتم از همسایه ها و اقوام که به پدر و مادر گفته بودند اگر برای پسرتون دختر خواستید ما حاضریم بدیم.

سخترین موردی که پیشنهاد شد از طرف دوست صمیمی و چندین ساله خودم بود که خیلی هم این رفیقم رو دوست داشتم و مخصوصا که سید هم بودند.

میدونست که تصمیم به ازدواج گرفتم با کلی کلنجار و غیرتی که داشت گفت گه دنبال موردی من یه خواهر دارم که به دردت میخوره و خواستی بیا خواستگاری.البته اون قافل از زرنگی من بود چون من میدونستم خواهر داره مادرم رو فرستاده بودم برا خواستگاری اما متاسفانه نپسنیدشون.اون دختر بیچاره هم با یکی دیگه ازدواج کرد و با یه بچه بعد 5 سال طلاق گرفت.

خلاصه از رفقا در مورد فامیلاشون و ...یشنهاد میشد علت هم این بود که عمری سر به زیر زندگی کردم و همه همسایه ها و دوستانم خوب و دقیق روم شناخت داشتند(تعریف بیخود نمیکنم واقعیتی بود که از توفیقات الهی بود)ولی من مثلا حساس بودم و دقت داشتم که طبق اینها مورد نامناسب پیدا نکنم.

تو همین موقعه های تصمیم ازدواجم بود که رفتم مشهد و هر سال میرفتم.ارادت زیادی به آقا داشتم و عاشق زیارتش بودم.وقتی زیارت میخوندم و به قسمت پایانی که بالاسر باید خونده بشه رسیدم و نوشته شده بود که حاجت خود رو بخواید من روبروی ضریح دقیقا و با فاصله کم گفتم یا امام رضا گفتن شما تو زمینه ازدواج خوب دستگیری میکنید.من عاشقتونم و عمری نوکریتون رو تو هیئت ها کردم و افتخارم میکنم.آقا جان میخوام مهترین انتخاب زندگیم رو داشته باشم و میدونم عنایت شما باشه همه چیز حله.خلاصه با اشک و دل شکسته از اما رضا زن خوب خواستم نصیبم بشه.

وقتی از مشهد برگشتم یکی از دوستانم که اونم دنبال ازدواج بود اومد دیدنم و تو صحبت هامون بحث ازدواج و پیدا کردن مورد مناسب شد که دوستم گفت یه مورد خوب خواهرش معرفی کرده مذهبی و محجبه و مومن اما من نمیخوام.(چون دنبال سیده بود)

گفتم خوب بگو خواهرت شماره منزلش رو بگیره که مادرم تماس بگیره و بره ببینه شاید قسمت شد.چون مطمئن بودم این حواله امام رضا هست که بعد از برگشت از مشهد معرفی شده.

البته در کنار این موضوع بنده همه تحقیقات رو انجام دادم و دقت لازم رو کردم اما...

دیگه رابطه گرمم با امام رضا سرد شد و دلگیر شدم. چند ماه پیش هم که مشهد رفتم, رفتم کنار ضریح و از خودش به خوش شکایت کردم که آقا من به شما اعتماد داشتم و دارم چرا اینطور شد؟من که از شما کمک خواستم.حتی اگر بی دقتی و کوتاهی از طرف خودم بوده شما چرا کاری نکردید؟مگه عنایت و کمک شما برای این مواقع نیست؟مگه از شما مورد خوب نخواستم چرا اینو نصیبم کردید و...

نمیدونم هر چی فکر میکنم با کرم امام رضا نمیسازه اما شواهد چیز دیگه میگه.

یا امام رضا خودت حکمتش رو برام مشخص کن.

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۳۸
مرد تنها