رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

زیبایی ها و خوبی ها را هم ببینیم

شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۵ ق.ظ

«در زمان جنگ، مردی را به صحرای موجاو در کالیفرنیا برای تربیت سربازان می فرستند. زن نیز با شوهر خود همراه می شود، ولی از اینکه مجبور است در چنان مکانی زندگی کند که درجه حرارتش به 125 درجه می رسد، به سختی ناراحت می شود، به ویژه زمانی که شوهرش را برای مانور به صحرا می فرستند و او ناگزیر است در کلبه ای تنها و بی کس زندگی کند؛ جایی که به جز سرخ پوستان و مکزیکی ها که بیشتر آنها انگلیسی بلد نبودند، کسی زندگی نمی کرد.
به همین خاطر، این زن از داشتن هم زبان نیز محروم بود. خودش می گوید که نامه ای به والدینم نوشتم و به آنها گفتم که حتی دقیقه ای دیگر نمی توانم در این سرزمین دورافتاده زندگی کنم. پدر این زن در پاسخ، تنها دو سطر برایش می نویسد که آن دو سطر زندگی او را دگرگون می سازد: «از پنجره زندان، دو نفر زندانی، خارج را می نگریستند. یکی گل و لای دید و دیگری ستارگان فروزان.» منظور پدر از بیان این دو جمله، این بود که باید آن زن بینش خود را تغییر دهد و به قول سهراب سپهری، «چشم ها را باید شست».
این زن می گوید که پس از مطالعه نامه پدرم و توجه به مفهوم آن، سعی کردم به جای اینکه همواره کمبودها و زشتی ها و سختی های منطقه ای را که در آن گرفتار شده بودم ببینم، زیبایی ها و خوبی ها را هم مشاهده کنم. او پس از آن با بومیان دوست شد و به کارهای بافندگی و سفالی آنها علاقه نشان داد و کوشید تا فنون و صنایع دستی آن منطقه را یاد بگیرد. همچنین، در زمینه گونه های گیاهی و جانوری منطقه به مطالعه پرداخت و ضمن آن، صدف ها و گوش ماهی هایی متعلق به میلیون ها سال پیش را جمع آوری کرد و حاصل این مطالعه و بررسی را در کتابی به نام بازوهای درخشان نوشت. خودش می گوید: «از زندانی که خود ساخته بودم، به خارج نگریستم و ستارگان فروزان را یافتم».

آیین زندگی، ص 162.


پ.ن: درسته اینجا من از کم بودها می نویسم اما در زندگی به این نکته در داستان عمل می کنم و همین باعث ادامه زندگیم شده.

پ.ن: خیلی از خانم ها رو سراغ دارم که همیشه به زندگی دیگران حسرت می خورند و زندگی همه و شوهر همه رو بهتر از زندگی و شوهر خودشون می دونند و این از ضعف های آنهاست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۴
مرد تنها

نظرات  (۱۴)

سلام ممنون میشم به منم سربزنید

 

سلام.به خانومتون ورزش و بودن بادوستانشونو بیشنهاد کنین.ایشون فقط تنهاو بسیار خسته ست
شوماتهرانی هستید؟
پاسخ:
چه فرقی میکنه؟
آره واقعا اکثرا(حتی شاید خودمن) فک میکنیم مرغ همسایه غازه  مال خودمون کلاغ...

نوشته ای از برد پیت در مورد رفتار با همسرش :

همسر من مریض شد. او همواره به دلیل مشکلات در محل کار ، زندگی شخصی، شکست در زندگی و فرزندان عصبی بود. او 30 پوند از وزنش را از دست داده بود و فقط حدود 90 پوند وزن داشت . او بسیار لاغر شده بود و به طور مداوم و بی اختیار گریه میکرد. او یک زن خوشحال نبود . او از سردرد، درد قلب و ناراحتی اعصاب ادامه دار زجر میکشید . او خواب درستی نداشت ،او تنها در روز کمی میخوابید و بسیار به سرعت در طول روز خسته میشد . رابطه ما در آستانه یک شکست و جدایی بود. او داشت زیباییش را از دست میداد ، او زیر چشم خود کیسه های چربی داشت، او دیگر از خود مراقبت نمیکرد . او حاضر به بازی کردن در هیچ فیلمی نبود و همۀ نقشها را رد میکرد. من امیدم را از دست داده بودم و فکر میکردم که ما به زودی طلاق خواهیم گرفت ... اما ناگهان تصمیم گرفتم به عمل کردن . میدانستم من زیباترین زن بر روی زمین را دارم . او بت زیبایی بیش از نیمی از مردان و زنان بر روی زمین است، و من تنها کسی بودم که اجازۀ به خواب رفتن در کنار او و در آغوش گرفتنش را داشتم . من شروع به سرریز کردن او با گل و بوسه و عشق کردم و هر لحظه او را سورپرایز و خوشحال میکردم . من به او هدایای بسیاری میدادم و فقط برای او زندگی می کردم . من در ملاء عام فقط در مورد او صحبت میکردم . من او را در مقابل خود و دوستان مشترکمان ستایش میکردم . شما آن را باور نمی کنید، اما او روز به روز شکوفا میشد . او هر روز احوالش بهتر شد. او وزن خود را به دست آورد، دیگر عصبی نبود و حتی بیشتر از همیشه مرا دوست داشت . من نمیدانستم که او تا این حد توانایی عشق دارد .
و پس از آن متوجه یک مطلب شدم : زن بازتابی از رفتارِ مَردش است .
اگر شما زنی را تا نقطۀ جنون دوست بدارید ،او هم به همان مجنون تبدیل خواهد شد.
برد پیت
پاسخ:
جالب بود.
۱۵ تیر ۹۳ ، ۲۳:۴۶ من و دخترم
خیلی هم خوب 
راستی سلام 
پاسخ:
سلام علکیم
۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۲:۰۶ مامان تربچه
عالی بود ...
۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۰:۵۳ گلناز ( مادرانه های یک مادر حساس)
سلام ، بعضی ها خیلی تو کار چشم هم چشمی هستند ، واسه خود من پولدار بودن کسی باعث حسودی نمی شه. اگر هم بشه در حد اپسیلونه . ولی وقتی یکی از هم دوره ای هام رو می بینم که در حال خوندن دکتراست ، چرا دروغ ، غصه ام می شه راستی دکتری ؟ دکتر چی ؟ لطفا " بگی ها .  قبلا " بهم سر زدی وقت کردی دوباره بیا 
پاسخ:
سلام
در حال تحصیلم و تموم نشده
با عرض شرمندگی نگم راحتم.

خب برای ما هم میگفتید
اقای دکتر !!!! این الفاظ ازشمابعیده.بی خیال یعنی چی؟؟؟!!!!
سلام
اتفاقا ادم ماه رمضون بیشتر وقت وحال داره چون بیشتر وقتشو که صرف غذا خوردن میکرده دیگه نمیکنه!!!
من که اولین بارکه به این وبلاگ اومدم گفته بودم همه یکی ان همه جا دعوا هست وهمه جا خوبی هست البته کمتروبیشتر حسرت خوردن نداره حسرتو باید از لحاظ ادب وفهم و درجه علمی خورد نه به خاطر چیز دیگه

سلام .افرین خب این خیلی خوبه.پس نقاط روشن هم هست توزندگیتون.مافکرکردیم همش ظلماته.برای ماهم بگید ازاین نقاط نورانی.مطمعنا کمک خوبی به خودتون هم میشه.
پاسخ:
بیخیال
این کلمه سرکار همسر که بکار میبری اوج زن ذلیلیتو میرسونه حتی اینجا هم ازش میترسی .بایدم زندگیت این باشه.خداییش این کلمه رو حذف کن قبل همسر حال بهم زنه.واسش یه اسم بزار .اینقدر نمیخواد مودب باشی
پاسخ:
ترس همیشه هم بد نیست.
۱۴ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۶ زهرا مهربون
سلام روزتون بخیر و طاعات و عباداتون مقبول درگاه حق
کاملا موافقم.. وبلاگ شما بسیار موثر و تاثیرگذاره و من  مطالب خیلی خوبی از شما یادگرفتم به خصوص این نوشتتون عالی بود.
موفق باشید و به من هم سر بزنید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">