رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

دلنوشته ها و درد و دل هایی که هیج کجا غیر از اینجا نمی توانم بیان کنم.

رنجنامه های مرد متأهل

با سلام
گفتم با کسی که نمی توانم درد و دل کنم و از مشکلات و تنهایی هایم بگویم.لذا آمدم اینجا تا خودم را تخلیه کنم.
نظرات رو چون فرصت نمیکنم بدون پاسخ تایید میکنم و یا مختصر پاسخ میدم لذا خرده نگیرید.
تنهایی های من پایانی ندارد
از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام
تنهایی را ستوده ام
تنهایی را بوییده ام
تنها یی را در کنج دل نهاده ام
و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم

آیدی کانال : https://t.me/rangnamee
یا : @rangnamee

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
آخرین نظرات

گذشته خراب من

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۳۱ ب.ظ

امشب میبینم که خانم اعصاب نداره.

میگم خانم چیه؟چی شده عصباب نداری که؟

چون همش سر بچه داد میزد و با منم بد برخورد میکرد، با اخلاقش آشنام میدوم باز ناراحته.

بعد که پرسیدم میگه یاد گذشته و کارای تو افتادم.

منم چی بگم؟

گذشته ای که خودش خراب کرده و بعدا تو پست ها مفصل میگم.

نگو خانم با دوستانش صحبت کرده و دوستانش از گذشته گفتن و اینم مثل همیشه فکر میکنه گذشته خوبی نداشته.

نظرات  (۱۷)

سلام آقای مدیر منم بیشتر موقعها تو گذشته  سیر میکنم اما تو خوشیامون و اخلاق های بسیار عاشقانه و خوب همسرم و همش حسرت گذشته رو میخورم که چرا استفاده نکردم و بیشتر به شوهرم نرسیدم و خودم باعث شدم زندگیم اینجوری که نباید بشه شده آخه شوهرم هم تو عقدی هم تا یه سال اول عروسیمون خیلی خیلی رومانتیک بود منم که بچه بودم ۱۵سالم بود که عقد کردیم شوهرمم۲۰سالش بود البته خیلی بهم وابسته بودیم جوریکه یه شب بدون هم خوابمون نمیبرد یادمه یه شب شوهرم شب کار بود به دلایلی ناخواسته رفته بود سر کاریکه اصلا دوست نداشت تا صبح بیدار بودم و بهش تک میزدم که بفهمه به یادشم اونم وقتی اومد خونه کلی ذوق کرده بود و میگفت همکارم خیلی تعجب کرده بوده که تو تا صبح به پای من بیدار بودی الان که اینا رو میگم تو خونه تنهام و خیلی دلم گرفته کاش میشد بر گردیم عقب و اشتباهاتمون رو جبران کنیم همه حسرت زندگی و شوهر منو میخوردن اما حالا ......هم من باعث این همه فاصله بین خودمون شدم هم شوهرم من با قهر کردن زیاد و کم محلی به شوهرم اونم باکار کردن زیاد صبح ساعت ۵:۳۰میره تا ۶:۳۰....۷شب ...شرمنده که بازم دلتنگیامو آوردم اینجا......حالا ان شاءا... زندگیتون روبراه بشه ...فقط یه نکته شما برا دختر و پسرتون مثل یه دوست باشین و راه و رسم زندگی رو به نحو احسنت بهشون یاد بدید  بهشون یاد بدید که خوشبخت باشن و با شادی و محبت در کنار همسر و فرزندانشون زندگی کنن  بهشون یاد بدید که زندگی خیلی شیرینه با همه ی تلخیاش .....خوبه بازم شما دوتا دسته گل دارین ....منکه خدا بهم توفیق مادر شدن نداده  برام دعا کنین .... براتون آرزوی خوشبختی میکنم از شما هم التماس دعا دارم میون اون اشکایی که سر نماز میریزین یه دعای کوچیکم برا من و امثال من بکنین  
موفق و موید باشین 
یعنی هیچ وقت خانومتون رو تنیه نکردین یعنی تو این 8 سال حتی یه بار قهر نکردین یکم باورکردنش سخته!!!!!!!!!
میشه بگین بدترین رفتار شما تا الان چی بوده البته اگه دوست دارین!!!
پاسخ:
آها من فکر کردم تنبیه بدنی منظورتونه.
مواقعی که بحثمون شدید میشه با کم محلی میگذره.
قهر به معنی اینکه اصلا حرف نزنیم نداشتیم اما مثلا یک روزی فقط در حد ضروری حرف زدیم و بعد دوباره عادی شده.
چند نمونه ساده
از اون جا که شوهرم تک پسره و 3تا دختر مادر شوهرم هی دخالت میکرد تو همه چی البته بیشتر کاراش از حسادته تا دخالت چون هر کاری میکنم میبینم اونم انجام میده از تغیر اثاث منزل تا چیدن مبل و باورتون میشه مدل پردمو عوض کرد این سری که رفتم خونش دیدم جفت منه چون کلی رومدلش فکر کرده بودم تا یه چیز جدید از اب در بیاد حتی رنگموهامو شرابی کردم با اینکه موهای اونو زیتونی گذاشته بودم گفت منم شرابی میخام چون خودم آدم حسودی نبودم تو زندگیم به تنها چیزی که حسادتم میشد رانندگی خانوما و تحصیلاتشونه همین این رفتار اونا در من نوعی حسادت ناخاسته رو وارد کرد ولی الن خداروشکر این رفتارو از خودم دور کردم آقای مدیر گربه رو دم هجله بکش یعنی این
من هروقت اومدم ا زمادرشوهر بگم شوهرم یا گفت ادامه نده نمیخام بشنوم یا قهر کرد یا رفتارش با من عوض شد از اون جا شد که من خاله زنک بازیو کنار گذاشتم و هر مشکلی با مادر شوهر دارم به خودش میگم و حالا اکه چیزی واقعا ناراحتم کنه عین همون کارو میگم نه این که پیاز داغشو زیاد کنم یعنی به نوعی هم شوهرم جرات حرف زدن از مادرش رو از من گرفت چون فهمیدم اونی که بد میشه خودمم هم بهم فهموند که مشکل تو و مادرم بمن ربطی نداره

میدونید وقتی محبت در آدم اثر نکرد باید تنبیه بشه نه اینکه کتک و این حرفا چون ذات بعضی آدما با محبت نبوده یا شیوه محبت کردن اونا در بچگی باتنبیه بوده و این جوری میفهمن یا خودمونی بگم دوهزاری شون میوفته که  چ کارایی کردن

یه نمونه  دیگه  از رفتار شوهرم که منو تغیر داد
پاسخ:
این رفتار رو منم داشتم اما تغییر خاصی نکرد.
سلام آقای مدیر

بالاخره بعد از 5 روز قهر شوهر جون اومد معذرت خاهی و من ازش قول گرفتم دیگه این رفتارش رو تکرار نکنه  حداقل این جوری یادش میمونه دیگه این کاروبا من نکنه اگه مثل دفعه قبل من پا پیش میذاشتم این کارش یادش میرفت وحتی شاید تکرار هم میکرد بعضی وقتا تنبیه لازم هرچند مثل من دل راضی نباشه و از درون نابود شی برای این کارت ولی میدونی طرفت میفهمه ناراحتی یعنی چی

یه سوال خصوصی بپرسم برام جالبه
چرا با این مشکلات که با همسرتون داشتین دو تا بچه آوردین اولیو که به کنار چرا دومین بچه رو خاستین (ناخاسته بود یا خاسته) یه جایی یه نوشته خوندم با این مضمون که : گاهی وقتا لازمه که یه گوشه بشینی و گذشته رو مرور کنی و به خودت بگی ایول به خودم که این همه تحمل داشتم،حالا دقیقا این جمله برای شماست .خیلی آدم صبوری هستین جای تبریک داره چیزی که ما و  نسل های بعد از ما یا نداره یا کمتر داره !!!!
و سوال دوم تو جواب سوالم نوشته بودین که اگه خانومتون بد عمل میکنه دلیل نمیشه شما هم بد عمل کنی مشکلات بیشتر میشه بخدا قصد تیکه یا توهین ندارم خوب بیشتر شه چی میشه یعنی بیشتر از این اینو مطمئن باشین با این شرایط که تا عمر نمیشه پیش رفت میشه بگین چند دفعه همسرتون رو تنبیه کردین و بدترین تنبیه چی بوده؟ همیشه نمیشه رو چیزیایی ر و چشم پوشی کرد آخه طرف یادش میره این کارش زشته نیا زبه تغیر داره
منم اولا آدمی بودم که هر چقد شوهرم بهم میگفت فلان کارت زشته هم ش با خودم میگفتم کجاش زشته و قصد تغیر نداشتم چون هیچ زشتی تو رفتارم نمیدیدم خلاصه منم اولا جز اون دسته از آدما بودم که حرف روم تاثیر نداشت تاین که با عمل شوهرم فهموند که باید تغیر کنم چند نمونه ساده
پاسخ:
سلام
خب خدا رو شکر
من قصد طلاق گرفتن ندارم و از طرفی هم بچه دوست داشتم و سرکار همسر هم خیلی اصرار کرد قبول کردم.
تنبیه؟؟؟؟ هیچ وقت
فهماندن اشتباه طرف مقابل باید انجام بشه اما اینکه راهش چیه به نظرم مقابله به مثل نیست.
اقای مدیر راه کار بده

خیلی ناراحتم اصلا برا شوهرم مهم نیست که من تو چه حالیم از طرفی کسی نیست یا چیزی خودمو با اون تخلیه کنم اولا گریه میکردم دلم یه هوای ازاد میخاد برم توش قدم بزنم حس خیلی بدیه
پاسخ:
صبور باشید همین
یه ایده
 
توی یه هفته یه روز خاصیو انتخاب کنیم و یه ساعت خاص و
هم بحث کنیم هم یه کار خاص انجام بدیم تو اون لحظه از آرزوهامون بگیم از موفقیتون خلاصه یه بحث آنلاین اگه شما وقتتشو ندارین سایت خاصی رو دارین معرفی کنین که مفید باشه یه چت دسته جمعی که محتویاتش خوب باشه وگرنه کلی  چرت و پرت هست تو نت
معرفت در گرانیست به هرکس ندهندش    پر طاووس قشنگ هست به کرکس ندهندش
روز خوش
پاسخ:
من که نمیتونم
اما انجمن های دینی خوبی هست بگردید عضو بشید.
البته تو وایبر و واتساپ هم گروه های مخصوص خانم ها زیاد هست و سالم و مفیدند

امروز روز چهارمه که با هم قهریم راستشو بخاین خیلی اذیت میشم و عذاب میکشم ولی میخام به این رفتارم ادامه بدم  دعوا از اون جایی شروع شد که روز 13 به در من از شوهرم خاستم بریم تو کوه عکس بگیریم ولی اون تو جمع منو ضایع کرد و یه کلمه گفت که من دور از انتظارم بود تو این یه سال هر دعوایی بود من پا پیش میزاشتم و آشتی میکردم این اولین باره که من قهر کردم  گذشت بیش از حد من اونو پر رو کرد خدا خودش شاهده که در درون دارم چه رنجی میکشم ولی یه جایی باید به طرفت بفهمونی تو هم آدمی و نیاز به همون رفتارایی داری که برات انجام میدن همیشه به خودم میگفتم اشکال نداره عیب نداره نزارم رابطه زنو و شوهریم بهم بخوره ولی برا یه برا هم شده دارم این روشو امتحان میکنم نتیجه رو هم تو سایت میزارم،اقای مدیر لطفا یه اسمی رمزی چیزی براز  خودت با ا ون عنوان صدات کنیم،من یاد گرفتم همیشه گذشت لازم نیست همیشه نیت خوب داشتن کافی نیست گاهی باید یه رفتارری کرد ولو در وجود تو همچین رفتاری نیست و دلت از این رفتار به درد میاد من برای رضای خدا برا اینکه مشکل رومشکلی نیاد و برا اینکه تو این شهر کسیو ندارم جز شوهرم البته مادر شوهرم تو محله ما زندگی میکنه من زیاد رفتو امد نمیکنم سه روز در میون یه بار اولا زیاد میرفتم دیدیم مشکل ساز شد ارتباطمو محدود کردم  حالا درسته کم میرم ولی با احترام از هم یاد میکنیم حالا یه چی بگم آقای مدیر زنایی مثل زن شما رو یه شک اساسی عوض میکنه تو وبلاگتون خوندم خونتون رو از داداشتون جدا کردین اینکه از زن داداشتون دور شد یه راه مثبته کمترفکر زنتون در گیر میشه اما قبول دارین زنتون زیادی ازتون مطمئنه و این که این همه از تون اطمینان خاطر داره اونو ترغیب میکنه که به رفتارش ادامه بده به قول یکی از خانوما زنا خیلی زود قابل عوض شدنن مثل موم میمونن ولی چون شما به شکل موم بودین اون شما رو به شکل دلخاهش در آورده و بدتر از همه اینکه اون خیالش از شما راحته میدونه سقف بدی شما در چه حده اون خودش این جرات رو به آدم میده که به رفتارهای بدش ادامه بده مثلا اون میدونه هر کاری کنه برگ برنده دست اونه میدونه شما از یه حدی فراتر نمیرین میدونه اگه بخاین خدای بدی باشین تا کجا بد میشین چون سقف بد بدونتون و ذاتتون دستش اومده اونو خیلی امیدوار کرده که مهم نیست تغیر کنه شاید نظر من مثل نظر بقیه خانوما نباشه شایدم این یه دید گاه دیگه باشه اما میخام بدونم شما تیکه اخر متنمو قبول دارین اینکه دستتون رو شده برا خانومتون؟
پاسخ:
درسته نکات خوبی بود.
به نام خدای که مهربونیش حد واندازه نداره
دو روز مونده به ماه رمضون بود که دوستم زنگ زد به همراه پسر خالش بیان خاستگاری اون موقع من دانشجوی ترم دو بودم چه دوران خوبی بود واقعا و صد افسوس که نهایت استفاده رو ازش نبردم خلاصه با سه جلسه خاستگاری و یه ساعت حرف زدن منو و شوهر شدیم زن و شوهر یه ازدواج کاملا سنتی بیشتر پدر من سخت گیر بود حتی اجازه ندا که اون یه ماه رو تلفنی بحرفیم چون دوستمو میشناختم و با تحقیق از شازده کاشف به عمل اومد پسر خوبیه و بللللللللللللللللله رو دادیم خدارو شکر باهام صادقه و برای اسایشم چیزی کم نداشته ولی الان که فکر میکنم خیلی ریسک بزرگی کردم و این جوری انتخابش کردم بعد سه ماه نامزدی اسم مادرمو نمیدونست!!!!!!!واقعیتش وقتی رفتم خابگاه و دو سال که اونجا بودم دیگه ترسیدم به گناه بیوفتم دلم میخاست ازدواج کنم
هنوز اونجوری پخته نبودم برای زندگی و اینو میدونستم میتونم یه زندگیو بسازم دوران شیرین عقد شروع شد و آب شد حالا هم این جریان زندگی که میره راستش میخام یه حرفایی بزنم فقط بین جمع بمونه شاید اینا تجربه هایی باشه برای آینده دخترشون شوهرم نمیدونه من تو این وبلاگم و نمیخام که بدونه البته هر چند همه فقط به قصد بهبود رابطه اینجا هستیم بگذریم حالا مثل زنای تنبل برم صبونه بخورم بعد بیام
خیلی دلم گرفته امشب دومین شبیه که با هم قهریم من علت ناراحتیمو گفتم به شوهرم ولی اون حتی یه معذرت هم نخاست من فقط منتظر یه جمله ام این بار دلم میخاد اون یه بار هم که شده بیاد آشتی
پاسخ:
خب علت ناراحتیتون چی بود؟ چرا تبدیل به قهر کردید اونم تو شهر غریب؟
بازم سلام
یه عده از آدمای زمین هستند که بیش از حد دل نازکند یعنی دلشون نمیاد کسی رو ناراحت کنن و اذیت کنن ولو حاضرن خودشون عذاب بکشن ولی دل کسیو نشکنن بیشتر یاداشتهای شما رو خوندم احساس میکنم از نظر احساسی شبیه هم هستیم .شما هم کارای منو انجام میدین با این فرق که من یک ساله ازدواج کردم و شما8 سال برعکس همه کسانی که گفتن محبت کن و کلی کارای دیگه ولی بنظر من باید از محبت هاتون کم کنید بهضی از آدما خیلی قلب پاکی دارند وبخاطر اینکه دوس دارند همیشه مهربون باشند و دیگران مخصوصا زن یاشوهرشون رو خوشحال کنن اما بعضی وقتا نتیجه معکوس داره تازه رابطه بدتر هم و اون جاس که دل ادم بیشتر از هر زمانی میشکنه جایی که انتظار داری ازت قدر دانی بشه و تشکر بدترین برخورد ها صورت میگیره برای کسی که ارزش و داشته باشه چرا ادم حاضره از جون بگذره ولی کسی که این چیزا رو نمیدونه نباید از ته دل محبت کرد یا هیچ چشم داشتی به کارای کرده نداشت چون از اول هر چی تو وجود داشتین رو از همه لحاظ در اختیار خانومتون گذاشتین براش محبت های شما عادی شده به نوعی وظیفه شده و شما برای فرار از دعوا و تنش و ناراحتی و به وجوذ دعوای جدید حاضرین هر کاری بکنین حاضرین محبت کنین تا کسی غر نزنه محبت کنین تا صدای کسی رو مخ نباشه ولی اشتباهه بیشتر آدما وقتی چیزی رو قدر نمیدونن از دست میدن لازم نیست این همه فداکاری کنین از خود گذشتی حدی داره برای اون دسته از ادمایی که ببخشید بلا نسبت خانومتون نمیفهمن و درک ندارن مثل موقع نامزدی خودم ، باید یه شک وارد شه تا متوجه کاراشون بشن تو این قضیه ایمان و ..... تاثیره کمی داره مگر اینکه خود خدا معجزه کنه 8 سال پیش رفتین الان بخای روابطون رو اصلاح کنین یکم دیره ولی شدنی فقط حوصله میخاد دستم خسته شد باز پیام میدم و میگم چطوری دیدم ودرکم عوض شد و تونستم ذهنمو باز کنم و بفمم شوهرم برام چه کارایی کرده هرچند الان یکم مشکل دارم و اون غرور بیش از حد شوهرمه امیدوارم به لطف خدا و شما و دوستان حل شه ،روز خوبی داشته باشین تا کامنت بعدی یا علی
پاسخ:
سلام
به نظرم باید هر کس به وظیفه خودش خوب عمل کنه. اگر سرکار همسر بد عمل میکنه دلیل نمیشه منم مثل خودش برخورد کنم. البته قبول دارم بعضی جاها باید مقتدر بود و ... اما نباید خلط کنیم این رو که باعث بروز مشکلات بدتر شود.
سلام خوبین امیدوارم صبح امروزتون شادتر از همیشه باشه من آنیتا19 سالمه و تازه ازدواج کردم از اینکه مدیر سایت یه آقا هست خیلی خوشحالم امیدوارم بتونه در حقم برادری کنه میخام عضو ثابت باشم و مشکلاتمو بگم چه زمانی وارد سایت شم که شما هم حضور دارین فکر کنم تجربه هاتون خیلی مفید باشه
پاسخ:
سلام به شما
ممنون از لطفتون. ان شالله خوشبخت بشید.
من متغیر هستم و کمکی از دستم بر بیاد خوشحال میشم کمکی کرده باشم.
سلام راستشو بخواید من احساس میکنم چقدر به همسرتون شبیهم وکاملا درکش میکنم اون تمام این کارارو برای جلب توجه شما میکنه منم گاهی باشوهرم این طور رفتار میکنم اما شوهرم برعکس شما خودشو سنگین نمیگیره وسرکار خانم سرکارخانم نمیگه به جاش لبخند میزنه ومحبت میکنه محبت محبت محبت بی قیدوشرط تاجایی که الان بعد تقریبا دوسال اینقدر دوسش دارم که حاضرم جونمو براش بدم گاهی زارزار گریه میکنم که نکنه اون زود ترازمن بمیره چون دوریشو حتی یه روزم نمیتونم تحمل کنم بااینکه 20سالش بیشتر نیس ازشما خیلی پخته تر عمل میکنه
پاسخ:
سلام
انقدر که من به سرکار همسر محبت کردم یک هزارمش رو مطمئن هستم همسرش شما نکرده.
مشکل جای دیگه است.
واقعا بعد بچه دوم رابطه ندارید با خانومتون؟پس با نیازهاتون چه میکنید؟راستش همسر منم بعد تولد بچه همینطوری شده بود چندبار تذکر دادم فایده نداشت یه شب خونه نرفتم فرداشم زنگ زدم به پدر و مادرامون اومدن خونمون خیلی راحت جلو همه مشگل و گفتم و گفتم میخوام جدا شم این زندگی هیچ جذابیتی نداره برام،و کلی ام شلوغش کردم که یعنی جدی دیگه تو فکر طلاقم راستش همون شب طلسم شکسته شد و هر روزم شرایط بهتر شد تا الان که سه سال میگذره خداروشکر مشگلی در مورد این موضوع نداشتیم.از قدرت و نفوذ بزرگترها غافل نشو برادر مهم نیست چقدر میتونن کمکتون کنن مهم اینه که در جریان مشگلاتتون باشن تا اگه یه وقتی تصمیمه دیگه ایی گرفتی سرزنشت نکنن،شما خیلی جوونی چه اصراری داری که همه مشگلاتو خودت حل کنی اصلا تا حالا که خودت حل کردی چی شده نتیجه ایی گرفتی؟راستی نکنه واسه سکوت و  پنهان کاری جایزه مایزه میدن ما خبر نداریم
پاسخ:
روش بدی نیست
سلام
من تا حالا از زنی نشنیدم که سراسر زندگیش با خوشی مطلق بوده باشه.
بالاخره هر زن و شوهری مشکلاتی رو با هم داشته و دارند.
عجب دوستی بوده این خانوم که اینطوری حرف زده.به نظرم اخلاق خانومت رو میدونسته و خواسته یه کمی  اذیت کنه و تحریکش کنه.
مادرم همیشه میگه جوری با دیگران رفتار کن که کسی متوجه اخلاق درونی و اسرار زندگیت نشه تا بخواد سوءاستفاده کنه.اگه بدترین مشکلات رو هم داشته باشی جلوی همه لبخند بزن.
همه مشکلات دارن.ولی بعضی ها بلدن گذشت کنن و بعضی نه.کاش خانومت گذشت میکرد همونطور که شما گذشت میکنی.
پاسخ:
سلام
بله کاش...
میخواستم بگم بعضى ها همش تو گذشته اند و گذشت ندارند ،حاضر هم نیستند از گذشته بیان بیرون خیلى بده حالت فرسایشى به آدم دست میده وقتى هى طرف اینا رو تکرار کنه ، تکرار کنه ، فایده که نداره ، نمیذارند آدم فراموش کنه ، حالا یه حرفى زده شده یا یه اتفاقى افتاده ، تکرار مکررات ، تنبلى و حسادت و عادت هاى دیگه رو میشه مدیریت کرد ولى عصبانیت و برخورد هاى بد و حال طرفو گرفتن و ایرادگیرى رو خداییش نمیشه مدیریت کرد ، اگه علت موجه باشه بله ولى وقتى طرف واسش عادت شد چى ! 
پاسخ:
کاملا موافقم
سلام....
برای هردوتون غصه میخورم...
ولی انگار حال خانومتون بهتره،چون خودتون هم ظاهرا شادابتر شدین ؟  
هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین لیزدادو ایمانا مع ایمانهم... 
سلام چرا انقد مظلوم نمایی میکنی خیلی رو مخی خودتم
پاسخ:
سلام
شاید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">